سید جلال حسینی یزدی:  در هنگامه بحران‌ها، آنگاه که تاریکی استبداد و سیطره بیگانگان بر فضای اجتماعی و سیاسی ایران و عراق سایه می‌افکند، چراغی فروزان از دل باور مردم برمی‌خاست: حوزه‌های علمیه. برخلاف تصور برخی، حضور دین در میدان‌های اجتماعی، تنها محدود به عبادت و تعلیم احکام فردی نبوده، بلکه در بزنگاه‌های تاریخی، علما و فقهای دینی در صف اول مقابله با تهدیدهای بیرونی و درونی ایستاده‌اند.

خط مقدم تقابل با تهدیدها

آگاه: این نقش راهبردی، نه صرفا محصول موقعیت فردی چند فقیه، بلکه برخاسته از سرشت نهادی حوزه‌های علمیه است که خود را موظف به حفظ دین، مردم و هویت امت اسلامی می‌دانند.  یکی از ویژگی‌های اساسی نهاد روحانیت شیعه، استقلال ساختاری و پیوند عمیق اجتماعی با بدنه مردم است. برخلاف دیگر نهادهای سنتی یا دولتی، حوزه‌های علمیه نه از سوی حکومت‌ها تاسیس شده‌اند و نه وابسته به قدرت‌های مادی‌اند. همین استقلال، علما را قادر ساخته تا در مواقع تهدید، بدون ملاحظات حکومتی، به دفاع از مردم و مصالح عمومی بپردازند. این مسئولیت‌پذیری اجتماعی، از عمق آموزه‌های فقه شیعه برخاسته است که علما را نه صرفا معلم و مفتی، بلکه «وارثان انبیا» و حافظان دین و جامعه می‌داند. جنبش‌های مقاومت در برابر استبداد در ایران، همواره از حمایت یا حتی رهبری مستقیم علما برخوردار بوده است. یکی از برجسته‌ترین نمونه‌ها، فتوای تاریخی میرزای شیرازی در تحریم تنباکو است که با تکیه بر قدرت فتوای یک مرجع تقلید، امتیاز استعماری کمپانی رژی را با شکست مواجه کرد. این اقدام نه‌تنها به بیداری مردم انجامید، بلکه نشان داد که حوزه‌های علمیه توان اثرگذاری بر ساحت سیاست و اقتصاد کشور را دارند. جنبش مشروطه نیز، به‌رغم پیچیدگی‌ها و افت‌وخیزهایش، از حمایت جدی برخی علمای تراز اول چون آیت‌الله طباطبایی و بهبهانی برخوردار بود. جالب آن‌که حتی منتقدان علما- همچون احمد کسروی- نیز ناگزیر به اذعان نقش‌محوری آنان در آغاز این نهضت بودند. چنین مشارکتی، تنها زمانی ممکن است که نهاد دین، درد جامعه را درک کرده و خود را در قبال آن مسئول بداند. در عراقِ تحت اشغال بریتانیا، حوزه نجف و علمای بزرگی چون آیت‌الله کاشانی، شیخ محمدتقی شیرازی، و دیگران، از جمله چهره‌هایی بودند که نه‌تنها فتوای جهاد صادر کردند، بلکه خود یا فرزندانشان در میدان جنگ با استعمار حضور یافتند. این مقاومت، نشانگر آن است که علما تنها ناظر سیاسی نیستند، بلکه در مواقع ضروری، در متن میدان نیز حاضر می‌شوند. هم‌زمان با این حوادث، حوزه علمیه قم در ایران پا گرفت و نسل جدیدی از علمای مجاهد را تربیت کرد که بعدها ستون‌های نهضت اسلامی ایران شدند. یکی از جلوه‌های کمتر تحلیل‌شده حوزه‌های علمیه، نگاه فرامرزی آنان به مسائل امت اسلامی است. از همان آغاز پروژه صهیونیستی در فلسطین، علمای نجف، سامرا و قم، نسبت به خطر آن هشدار دادند و با انتشار بیانیه‌ها، فتاوا و نامه‌ها، تلاش کردند افکار عمومی مسلمانان را بیدار سازند. این اسناد که امروز در آرشیوهای تاریخی موجودند، از هویتی گسترده‌تر برای حوزه خبر می‌دهند؛ هویتی که خود را نه محدود به مرزهای جغرافیایی، بلکه متعلق به سرنوشت کل امت می‌داند. شاید برجسته‌ترین و نظام‌مندترین نمود نقش حوزه‌ی علمیه در تقابل با تهدیدهای گوناگون، مشارکت ساختاری آن در انقلاب اسلامی ایران باشد. امام خمینی (ره) که خود فقیه و مدرس حوزه بود، با بهره‌گیری از شبکه طلاب و روحانیون در سراسر کشور، مفاهیم انقلابی را ترویج داد. برخلاف بسیاری از جنبش‌های مدرن که از نخبگان دانشگاهی یا نظامی برخاسته‌اند، انقلاب اسلامی ایران با محوریت حوزه علمیه شکل گرفت و همین ویژگی، آن را از نظر تئوریک و اجتماعی متمایز می‌سازد. طلاب جوانی که در دهه ۵۰ شمسی در قم، مشهد، تهران و دیگر شهرها تحصیل می‌کردند، به چریک‌های فکری تبدیل شدند. آنان با خطرپذیری و روشنگری، مفاهیم مبارزه، استقلال، عدالت و حاکمیت دینی را به سطح جامعه آوردند و عملا پیشاهنگان افکار عمومی شدند. حوزه نه‌تنها کانون صدور پیام انقلاب بود، بلکه پس از پیروزی نیز بار سنگین تبیین و تحقق آن را بر دوش کشید. سوال مهمی که باید به آن پاسخ داد، این است که چرا حوزه توانسته در تمام این دوره‌ها در خط مقدم باقی بماند؟ پاسخ در ماهیت ویژه تربیت دینی و اجتماعی در حوزه‌های علمیه است. ترکیب علم فقه، حکمت عملی، ارتباط عاطفی با مردم، و درک موقعیت تاریخی، شخصیت‌هایی را می‌پروراند که هم بصیرت دارند، هم شجاعت و هم توان مدیریت اجتماعی. این ویژگی‌ها، روحانیت شیعه را به یکی از ماندگارترین و موثرترین نهادهای اجتماعی خاورمیانه تبدیل کرده است. برخلاف برخی تصورها که حوزه‌های علمیه را صرفا نهادهایی آموزشی یا محدود به مناسک دینی می‌دانند، تاریخ معاصر ایران و عراق نشان می‌دهد که این نهاد، در حقیقت یکی از مهم‌ترین بازیگران اجتماعی، فرهنگی و سیاسی منطقه بوده است. حضور فعال در خطوط مقدم مقاومت علیه استعمار، استبداد و اشغالگری، تنها گوشه‌ای از کارنامه‌ای است که نشان می‌دهد حوزه‌های علمیه در بزنگاه‌های حساس، نه‌تنها تماشاگر نیستند، بلکه به بازیگر اصلی صحنه تبدیل می‌شوند. تامل در این نقش‌آفرینی‌ها، ما را با این واقعیت روبه‌رو می‌سازد که هرگونه آینده‌نگری نسبت به تحولات جوامع اسلامی، نمی‌تواند بدون درنظرگرفتن حوزه‌های علمیه و ظرفیت‌های نهفته‌ی آنان کامل باشد. در جهانی که تهدیدها شکل‌های تازه‌ای به خود می‌گیرند- از جنگ نرم و فرهنگی گرفته تا حملات اقتصادی و رسانه‌ای- شاید بیش از هر زمان دیگر، به بازشناسی و بازسازی ظرفیت جهادی و بصیرتی حوزه‌ها نیازمند باشیم. این بازشناسی، نه از سر تعارف که ضرورتی راهبردی برای حفظ هویت و امنیت ملی و دینی ملت‌های مسلمان است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.