یوسف پورجم ، آگاه مسائل سیاسی :  با سقوط بالگرد حامل رییس‌جمهور ایران، حجت‌الاسلام سید ابراهیم رئیسی، موجی از واکنش‌های رسانه‌ای در سطح داخلی و جهانی به راه افتاد.

قاضی در قاب رسانه

آگاه: رسانه‌ها، به‌عنوان بازیگران اصلی شکل‌دهی به افکار عمومی، بلافاصله تصویری از این رخداد و شخصیت رئیسی در قاب‌های مختلف ترسیم کردند؛ تصویری که نه‌تنها خبر را منتقل می‌کرد، بلکه معنایی از زندگی، مرگ و جایگاه سیاسی و اجتماعی او را نیز بازتولید کرد. اما پرسش اصلی این است: رئیسی در رسانه‌ها چگونه دیده شد؟ چرا این‌گونه دیده شد؟ این بازنمایی چه‌چیزی درباره وضعیت رسانه و افکار عمومی به ما می‌گوید؟ در رسانه‌های داخلی ایران روایت غالب، تاکیدی بود بر خدمتگزاری، مردمی‌بودن و شخصیت انقلابی رییس‌جمهور. واژه‌هایی چون شهید خدمت، رییس‌جمهور مردمی، مرد میدان و رهرو سلیمانی در تیترها و تحلیل‌ها به‌وفور دیده می‌شدند. این بازنمایی، نه فقط واکنشی عاطفی به وفات یک مقام بلندپایه، بلکه تداومی بود بر گفتمانی که رئیسی را از ابتدای ریاست‌جمهوری‌اش در جایگاه «کارگزار صادق نظام» و «پیش‌برنده اهداف انقلاب» قرار داده بود. رسانه‌ها با تمرکز بر سفرهای استانی، برخورد با فساد و چهره ساده‌زیست رئیسی، او را نه به‌عنوان یک رییس‌جمهور سیاسی، بلکه به‌مثابه یک «مجاهد در لباس مسئولیت» معرفی کردند. این تصویرسازی، علاوه بر تقویت مشروعیت نظام، به نوعی تداوم خط‌مشی‌های شهید قاسم سلیمانی را نیز در لایه‌های عمیق خود حمل می‌کرد، یعنی چهره‌ای کاریزماتیک، فراجناحی و متعلق به ملت. در سوی مقابل، رسانه‌های بین‌المللی روایتی بسیار متفاوت و در بسیاری موارد انتقادی ارائه دادند. بی‌بی‌سی، نیویورک تایمز، رویترز و الجزیره در گزارش‌های اولیه خود، تاکید زیادی بر پیشینه قضایی رئیسی داشتند؛ به‌ویژه نقش او در اعدام‌های سال ۱۳۶۷، ارتباط با نهادهای امنیتی و سیاست‌های داخلی بحث‌برانگیز در حوزه آزادی‌های مدنی و حقوق بشر. برای این رسانه‌ها، فقدان رئیسی فرصتی بود تا بار دیگر به بهانه بازخوانی پرونده‌های حقوق بشری و انتقادات غرب به نظام سیاسی ایران عقده‌گشایی کنند. نکته جالب‌توجه، تفاوت زبان و زاویه نگاه بود. در حالی که رسانه‌های داخلی از حادثه ناگوار شهادت سخن می‌گفتند، بسیاری از رسانه‌های غربی این واقعه را سقوط مرگبار یا مرگ رییس‌جمهور تندرو ایران نام‌گذاری می‌کردند. این تمایز واژگانی، تنها تفاوتی سطحی نبود، بلکه نشانگر شدت زاویه و عمق شکاف در درک، تفسیر و ارزیابی عملکرد و هویت سیاسی رئیسی از دیدگاه دو گفتمان رسانه‌ای متضاد بود. این دوگانگی رسانه‌ای را باید در بستر بزرگ‌تری تحلیل کرد که می‌توان آن را جدال مستمر بین گفتمان رسمی جمهوری اسلامی و گفتمان لیبرال غربی دانست. رسانه‌های داخلی در تلاش‌اند تا با بیان حقایق و واقعیات از چهره مسئولان خود اسطوره بسازند و سرمایه اجتماعی نظام را تقویت کنند؛ در حالی که رسانه‌های غربی بیشتر در پی تقلیل این چهره‌ها به نمادهایی از سرکوب، اقتدارگرایی یا بنیادگرایی مذهبی هستند. تحلیل این بازنمایی‌ها نشان می‌دهد که رسانه تنها نقش اطلاع‌رسانی ندارد، بلکه کنشگری فعال در ساخت معنا و شکل‌دهی به حافظه جمعی ایفا می‌کند. در روایت داخلی، رئیسی نماینده «امید به بازسازی درونی نظام» است؛ اما در روایت خارجی، او بخشی از مشکل ساختاری نظام ایران تلقی می‌شود. این تضاد، نه صرفا بازتاب دو سبک خبری، بلکه بیانگر برخورد ایدئولوژیک دو جهان‌بینی است که هر یک در پی تثبیت حقیقت خود هستند. ازاین‌رو شهادت سید ابراهیم رئیسی، تنها یک رویداد سیاسی یا حادثه فنی نبود؛ لحظه‌ای بود که رسانه‌ها در آن به رقابت برای تفسیر، قضاوت و ساخت تصویر پرداختند. فهم این بازنمایی‌ها به ما کمک می‌کند تا نه‌تنها شخصیت او را، بلکه نقش و قدرت رسانه در جهان معاصر را بهتر بشناسیم. پرسش از اینکه «چه کسی روایت می‌کند؟» گاهی مهم‌تر از این است که «چه اتفاقی افتاده است». در این دنیای چندقطبی و رسانه‌زده، جایی که حقیقت‌ها رقابتی و گفتمانی تعریف می‌شوند، مخاطب باید بیش از همیشه به تحلیل انتقادی روایت‌ها مجهز باشد. تصویر رئیسی در قاب رسانه، چه در مقام شهید خدمت و چه در جایگاه چهره‌ای مناقشه‌برانگیز، نشان داد که رسانه‌ها نه آینه‌ای بی‌طرف، بلکه پرده‌هایی تفسیری هستند که هرکدام به شیوه‌ای خاص، واقعیت را به ما می‌نمایانند. واقعیتی که گاه بیشتر از خود حقیقت، بر ادراک و داوری ما تاثیر می‌گذارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.