آگاه: در طول این بحران، نمودهای این پدیده را میتوان در رسانههای رسمی و شبکههای اجتماعی بهوضوح مشاهده کرد. هر گروه و جریان سیاسی، به جای تلاش برای فهم جامع و واقعبینانه از تحولات، بیشتر بر تقویت روایت خود تمرکز کرد. رسانههای رسمی با ارائه تصویری ایزولهشده و یکجانبه، سعی در مدیریت افکار عمومی به نفع خود داشتند، در حالی که در شبکههای اجتماعی کاربران با فالوکردن افراد همفکر و دوری از محتوای مخالف، خود را در حلقههای تاییدی محصور کردند. این انزوای اطلاعاتی، نهتنها درک صحیح از واقعیتهای میدانی و سیاسی را دشوار کرد، بلکه به تقویت قطببندیهای اجتماعی نیز دامن زد.
آسیبهای این وضعیت در دوران جنگ، بسیار عمیقتر از مواقع عادی است. اتاق پژواک، با تولید فضایی که در آن «دیگری» بهعنوان دشمن مطلق تصویر میشود، امکان هرگونه گفتوگو و حل مسئله را از بین میبرد. این مسئله بهویژه در سطح سیاستگذاران و تصمیمگیران کلان کشور، میتواند فاجعهبار باشد؛ زیرا آنان را از درک دقیق از وضعیت جامعه و واکنشهای مردمی محروم میکند و منجر به اتخاذ تصمیمات اشتباه با تبعات سنگین میشود. در نهایت، ادامه این روند نهتنها به منافع مشترک ملی ضربه میزند، بلکه بحرانهای موجود را نیز تشدید کرده و راه را برای یک حکمرانی ناکارآمد هموار میسازد.
درباره پدیده اتاق پژواک و اثرات گسترده آن در حوزههای فردی و اجتماعی و نیز سیاستهای کلان در کشور با مهدی جلیلی، دکترای ارتباطات و استاد دانشگاه علامه طباطبایی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
باتوجهبه شرایط پرتنش فعلی و حمله رژیم اسرائیل به ایران، پدیده اتاق پژواک (Echo Chamber) چگونه در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی ایران قابلمشاهده است؟ به نظر شما اصلیترین ویژگیهای این پدیده در این شرایط خاص چیست؟
اول اینکه پدیده اتاق پژواک در شبکههای اجتماعی ایران چطور قابلمشاهده است؛ ببینید، اصولا اتاق پژواک باعث ایزوله شدن آدمها و محدودشدن آنها به اخباری میشود که همسو با دیدگاههای خودشان است. ما مثال این را در نوع متفاوت دیدگاههای کاربران شبکههای اجتماعی داخلی و خارجی میتوانیم ببینیم؛ مثلا در «ایتا» هشت فروند اف ۳۵ ساقط میشد، درحالیکه در «ایکس» (توییتر) بحث تسخیر تهران مطرح بود. چرا این اتفاق میافتد؟ به خاطر اینکه آدمها تیمهای شبیه به خودشان و افراد شبیه به خودشان را فالو میکنند، از گفتمانهایی که خلاف دیدگاه خودشان هست دوری میکنند و با یک ذهن جهتدار و شکلدادهشده به سراغ قرائت اخبار و تحلیل رویدادها میروند. شما میتوانید این پدیده را در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی ایران کاملا مشاهده کنید. مثلا کسی باور نمیکرد در تجریش موشک زدهاند، چون آن آدمهایی که در توییتر فعال بودند، خبرشان را از منابعی میگرفتند که این اخبار را زیر سوال میبردند و در نهایت میگفتند آنجا سپر انسانی بوده، فیلم ساختگی بوده یا هوش مصنوعی بوده و امثال اینها. پس بهوفور میشود مثال آورد که پدیده اتاق پژواک در فضای رسانهای ایران کاملا جریان دارد.
حالا این پدیده در چند سطح جریان دارد: یکی در سطح مردم عادی است که دسترسیشان به اخبار از طریق کانالهایی است که خودشان را ایزوله میکنند یا به منابعی اعتماد دارند که اینها را ایزوله میکند. این در سطح دسترسی عمومی است، اما آن چیزی که خطرناکتر است در سطح سیاستمداران، دولتمردان و آدمهای درون حاکمیت است که درگیر اتاق پژواک میشوند. خیلی از این اعضای سیستم حاضر به شنیدن صداهای بیرون از این اتاق پژواک نیستند و آنها را ناامن میدانند. به همین دلیل در نهایت به سمت فهم بزرگتر از جهان نمیروند و در دایره خودیها، خبرها، حرفها و تحلیلهایی نقل میشود که این بسیار مخرب است. شاید گیرکردن مردم در اتاق پژواک اثر بزرگی نداشته باشد، ولی در سطح سیاستمداران بسیار مخرب است.
در بخش دوم سوال پرسیدید که اصلیترین ویژگیهای این پدیده در این شرایط خاص چیست؟ ویژگی اتاق پژواک اصولا شرایط خاص ندارد؛ یعنی فرقی نمیکند قبل از جنگ یا بعد از جنگ. مهمترین خاصیت اتاق پژواک، ایزولهکردن آدمها نسبت به فضای واقعی است؛ یعنی اتاق پژواک نمیگذارد آدمها درک درستی از آنچه در جهان میگذرد داشته باشند و مهمترین ویژگیاش همین است.
وقتی صحبت از «اتاق پژواک» میشود، ما با یک انتخاب سلیقهای در تعامل با افراد و منابع اطلاعاتی روبهرو هستیم. این انتخاب سلیقهای چه پیامدهای منفیای بر درک عمومی از واقعیتهای میدانی و سیاسی جنگ دارد؟
در جواب این سوال، باید بگویم که مهمترین پیامد گیرکردن در اتاق پژواک، «قطبیسازی» است. وقتی شما به آنچه در جهان واقع میگذرد دسترسی ندارید و همه چیز را فقط از یک طریق میشنوید، این باعث میشود که در دو قطبی «خود» و «دیگری» که برای خودتان تعریف کردهاید، «خود» برایتان بزرگتر و پررنگتر شود و «دیگری» هم همینطور. بهاینترتیب، دیگر به هیچ عنوان نمیتوانید با آن دیگری ارتباط برقرار کنید و مشکلتان را حل کنید و همیشه او را به چشم دشمن میبینید. مهمترین پیامد چنین اتفاقی در دوره جنگ این است که نمیگذارد کشور مسائلش را از طریقی غیر از آنچه درون اتاق پژواک جریان دارد، حل کند. در واقع، اتاق پژواک فکرهایی تولید میکند که بسیار «دیگریستیز» است و همین ممکن است باعث ازبینرفتن منافع مشترکی شود که میتوان بین «خود» و «دیگری» تعریف کرد.
اطلاعات منتشر شده در اتاقهای پژواک، اغلب یکسویه و تقویتکننده باورهای پیشین هستند. در بحرانهایی مانند درگیریهای اخیر، این اطلاعات یکسویه چگونه به جای نزدیکشدن به حقیقت، جامعه را از واقعیت دور میکند؟
به نظر من جواب این سوال در خود آن نهفته است. «اتاق پژواک» مانند پردهای بین شما و واقعیت عمل میکند و در نهایت باعث میشود که آنچه در جامعه میگذرد را نبینید یا آن را با تحلیلهای جهتدار ببینید. به همین دلیل نمیتوانید سیاستگذاری درستی انجام دهید. باز هم تاکید میکنم وقتی از اتاق پژواک حرف میزنیم، باید بین مردم عادی و سیاستگذاران تفاوت قائل شویم. در اینجا اگر سیاستگذاران در اتاق پژواک گیر کنند، کاملا آسیبپذیر خواهند شد.
رسانههای رسمی و غیررسمی، هر دو میتوانند در ایجاد یا تقویت اتاقهای پژواک نقش داشته باشند. به نظر شما در وضعیت فعلی، کدامیک از این دو (رسانههای رسمی یا غیررسمی) تاثیر قویتری در این زمینه دارند و چرا؟
به نظر من، بزرگترین اتاق پژواکی که در کشورمان داریم، «صداوسیما» است. صداوسیما به تریبون یک گروه از میان چندین جریان سیاسی و اجتماعی تبدیل شده و دارد یک پیام ایزولهشده را به مخاطب خود منتقل میکند. این مسئله باعث میشود که نه مدیران این رسانه درک کاملاً درستی از وضعیت جامعه داشته باشند و نه مخاطبان آن با آنچه در جامعه میگذرد، همراه باشند. نتیجه این وضعیت در دورانی مانند جنگ این است که ناگهان میبینید افرادی در تلویزیون ظاهر میشوند که قبلا نبودهاند. تلویزیون به این اضطرار میرسد که از اتاق پژواک بیرون بیاید، اما عملا این کار برایش قابلدسترس نیست، زیرا نمیتوان در یک رسانه یکشبه انقلاب ایجاد کرد. مخاطب با این اتفاقات دچار سرگیجه میشود و تازه از همان قرائت متکثری که شما میخواهید ارائه دهید، یک «دیگری» خلق میکند و این تغییرات را به دلیل شرایط اضطراری میداند و آن را نمیپذیرد.
به نظر من، رسانههای رسمی ما نقش پررنگتری در ایجاد و تقویت اتاقهای پژواک در ایران دارند، زیرا این کار منافع مالی و سیاسی آنها را تامین میکند، اما نتیجه کارشان این است که حکمرانی در کشور را مختل کرده و با مشکل مواجه ساختهاند.
الگوریتمهای شبکههای اجتماعی با پیشنهاد محتوای مشابه، باعث تقویت اتاقهای پژواک میشوند. نقش این الگوریتمها در شرایط فعلی چگونه است؟ آیا میتوان گفت که این الگوریتمها ناخواسته به قطبیسازی بیشتر جامعه دامن میزنند؟
درباره شبکههای اجتماعی، اینکه بگوییم الگوریتمهایشان باعث تقویت اتاق پژواک میشوند، به نظر من یک اشتباه است. الگوریتمهای این شبکهها بیشتر بر مبنای «اهداف تجاری» طراحی شدهاند. اتاق پژواک بیشتر یک مفهوم در حوزه «ارتباطات سیاسی» است. اینکه ما میبینیم افرادی که شبیه ما هستند یا اخباری مثل اخبار نفت و تحلیلهای حوزه انرژی برایمان بیشتر نمایش داده میشود، به دلیل کارکرد تجاری آن الگوریتمهاست.
اما وقتی در ایران از اتاق پژواک حرف میزنیم، منظورمان همان مفهوم ارتباطات سیاسی است. من نمیتوانم بگویم که الگوریتمها به قطبیشدن جامعه دامن میزنند، زیرا افراد در شبکههای اجتماعی این امکان را دارند که فراتر از محتوای پیشنهادی بروند و اگر این کار را نمیکنند، دلایل دیگری دارد.
به نظر شما، آیا این امکان وجود دارد که جامعهای در بحرانهایی مانند درگیریهای نظامی، از اتاقهای پژواک خود خارج شود و به همگرایی فکری نزدیکتر شود؟ چه عواملی میتوانند به این همگرایی کمک کنند؟
در این باره باید بگویم که در زمان جنگ و وضعیت آنومی یا همان شرایط نامتعادل اجتماعی، این امکان که آدمها از اتاق پژواک خارج شوند بیشتر از مواقع دیگر است، زیرا در چنین شرایطی ممکن است ناچار بهمواجهه با واقعیتهایی شوند که پیش از آن حاضر به دیدنشان نبودهاند. در همین جنگ ۱۲روزه اخیر هم شاهد بودیم که بعضی از افراد تلاش میکردند از فضایی که در آن بودند فاصله بگیرند و مفاهیم و درک و دریافتهای جدیدی از واقعیت به دست آورند.
در شرایط فعلی که اطلاعات زیادی با سرعت بالا منتشر میشود، کاربران چطور میتوانند قدرت تفکر انتقادی خود را تقویت کنند تا در دام اتاقهای پژواک گرفتار نشوند؟ چه توصیههایی برای تشخیص منابع موثق از غیرموثق دارید؟
جواب این سوال تا حدودی با مفهوم اتاق پژواک متفاوت است. اینکه افراد بتوانند سواد رسانهای و تفکر انتقادی قویتری داشته باشند، اگرچه بیارتباط به اتاق پژواک نیست اما موضوع دیگری است. واقعیت این است که در شرایط جنگ، شایعات آنقدر قوی هستند که فرصت خوبی برای تقویت قدرت تفکر انتقادی مردم وجود ندارد. من اساسا معتقدم گیرکردن مردم در اتاق پژواک مسئله چندان بزرگی نیست. اما نباید بگذاریم، مسئولان و سیاستگذاران کشور در اتاق پژواک گرفتار شوند. گیرکردن آنها در این فضا خطرناک است، زیرا باوجوداینکه به منابع دسترسی دارند، آنها را مشاهده و بررسی نمیکنند.
باتوجهبه همه این مسائل، به عنوان یک متخصص ارتباطات، شما چه راهکارهایی را برای کاهش تاثیرات مخرب اتاق پژواک و تشویق جامعه بهسوی یک فضای گفتوگوی بازتر و آگاهانهتر پیشنهاد میدهید؟
ما قبلا در رسانههای رسمی خودمان، سنتی به نام «خط خبری ویژه»، «بولتن اخبار ویژه» یا از این دست محتواها داشتیم که برای مدیران و سیاستگذاران در حوزههای خاص تولید میشد. اتاق پژواک فقط در بین مدیران سیاسی و اجتماعی وجود ندارد، بلکه ممکن است برای مدیران حوزه انرژی و هر گروه دیگری از تصمیمگیران نیز به وجود بیاید؛ چه بهعمد و چه سهو؛ چون کسانی که آن را ایجاد میکنند، در آن منفعت دارند. حالا چه کار میتوان کرد؟ به نظر من، اولین کار عملیاتی این است که «مدیران را آموزش دهیم» تا فقط یکسوی ماجرا را نبینند. این موضوع باید از همان ابتدا در سیستم آموزش مدیریت ما گنجانده شود.
در کنار این رسانهها باید چه کاری انجام دهند؟ من معتقدم جای خالی تحلیلهایی که بتواند صداهای متنوع را در قالب یک بستهبندی ویژه (مانند بولتن) به دست مدیران و مسئولان برساند، خالی است. اگر رسانههای مختلف با نگاهی بازتر نسبت به رویدادها، این تحلیلها را بستهبندی کرده و در اختیار مدیران قرار دهند، شاید این، قدم اول برای بیرون آوردن سیاستگذاران از اتاقهای پژواک باشد.
علاوه بر این، برگزاری جلسات حضوری در سطح حکمرانی با کسانی که دیدگاههای متفاوتی دارند، میتواند «قدم دوم» برای خروج از اتاق پژواک باشد. در این جلسات، مدیران و مسئولان در معرض حرفها، نقدها و تحلیلهای دیگران قرار میگیرند و شاید بتوانند فهم خود از جهان را تغییر دهند.
نظر شما