آگاه: بتول ابوعکلین، شاعر ۲۰ساله اهل غزه، در نخستین مجموعه شعرش با عنوان ۴۸ کیلوگرم، زبانی بیپرده برای بیان وحشت و پوچی زندگی در دل جنگ یافته است. او که هرگز پایش از غزه بیرون نرفته، با بازآفرینی اشعارش به انگلیسی، صدایی جهانی به نسلی داده که میکوشد در میان ویرانهها زنده بماند و روایت کند.
بتول ابوعکلین در آپارتمان ساحلیشان در غزه ناهار میخورد که موشکی به کافهای در همان نزدیکی خورد. «یک ساندویچ فلافل دستم بود و از پنجره بیرون را نگاه میکردم که ناگهان پنجره لرزید.» این لحظه، که در آن دهها نفر کشته شدند، یکی از بیشمار تصاویری است که زندگی روزمره او را شکل داده. ابوعکلین با خونسردی عجیبی که از خو گرفتن به وحشت میآید، میگوید: «گاهی احساس نمیکنم واقعی باشد.» اما این آرامش ظاهری، روح بیقرار شاعری را پنهان میکند که در ۲۰سالگی به یکی از زندهترین شاهدان غزه بدل شده است.
نخستین مجموعه شعرش، ۴۸ کیلوگرم، پیش از انتشار، تحسین چهرههای ادبی برجستهای چون اَن مایکلز و کارِل چرچیل را برانگیخته است. او تمام وجودش را وقف یافتن زبانی برای آن «ناگفتنی» کرده؛ زبانی که بتواند هم پوچی سوررئال جنگ را بیان کند و هم تراژدیهای روزمرهاش را. در شعرهایش، بستنیفروشی، پیکرهای یخزده را به سگها میفروشد و زنی در کوچهها پرسه میزند تا آتشبسی دستدوم بخرد اما قیمتش مدام بالا میرود.
عنوان کتاب، ۴۸ کیلوگرم، استعارهای از خود شاعر است. او توضیح میدهد که این مجموعه از ۴۸ شعر تشکیل شده که هرکدام نماینده یک کیلوگرم از وزن بدنش هستند. «شعرهایم را بخشی از گوشت و پوست خودم میدانم، پس بدنم را جمع کردم؛ برای زمانی که شاید خرد شوم و کسی نباشد مرا دفن کند.» این پیوند میان کلمه و جسم در سراسر مجموعه جاری است؛ بهویژه در شعر تکاندهندهای که برای مادربزرگش سروده؛ کسی که در یک حمله موشکی کشته شد. نوه از مادربزرگ میپرسد: «چرا به من یاد ندادی خیاطی کنم؟» تا بتواند صورت تکهتکهشدهاش را دوباره به هم بدوزد و یکبار دیگر ببوسد. ابوعکلین بزرگشده در خانوادهای تحصیلکرده است؛ پدرش وکیل و مادرش مهندس ناظر. از کودکی استعدادی خارقالعاده در نوشتن داشت و رویای آکسفورد را در سر میپروراند. یادداشتی روی میزش چسبانده بود: «آکسفورد منتظر توست.» اما جنگ، مسیر زندگیاش را تغییر داد. «پیش از این، دختر لوس و نازپروردهای بودم که مدام از زندگیاش شکایت میکرد. بعد ناگهان دیدم فقط میدوم و سعی میکنم زنده بمانم.» این حسرت برای زندگی عادی در شعرهایش پژواک مییابد؛ در یکی از اشعارش التماس میکند: «بیحوصلگی دوباره به خیابانهایمان برگردد.»
شاید غافلگیرکنندهترین جنبه کار ابوعکلین، تصمیم او برای بازآفرینی اشعارش به زبان انگلیسی باشد. او که هرگز غزه را ترک نکرده، انگلیسی را به شکلی خودآموخته فرا گرفته و دو نسخه عربی و انگلیسی را کنار هم منتشر کرده است. «اینها ترجمه نیستند، بازآفرینی هستند.» او توضیح میدهد که نسخههای عربی برایش سنگینتر و دردناکترند اما نسخههای انگلیسی «اعتمادبهنفس بیشتری» دارند و نماینده «نسخه تازهتری» از خود او هستند. از طریق زبان دوم، او توانسته با وحشت پارهپاره شدن و مرگ آشتی کند. این جسارت تازهیافته، او را به انسانی دیگر بدل کرده است. «یاد گرفتم بیادب باشم که خوب است. یعنی میتوانی با آدمهای بد، از کلمات بد استفاده کنی.» او که در کودکی باید به خواندن کتاب راضیاش میکردند، حالا میگوید: «من جهان را بیشتر میخوانم تا کتابها را.» این خوانش بیواسطه از جهان، سری کهنسال بر شانههای جوانش گذاشته است. «وقتی مرگ پشتسرت میدود، این اتفاق میافتد. آنقدر تند از زندگی میگذری که تا جایی که میتوانی، زندگی کنی؛ چون میدانی فرصتِ جوانبودن و اشتباهکردن را نداری.»
۲۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۰:۴۵
کد خبر: ۱۶٬۹۰۶
بتول ابوعکلین، شاعر ۲۰ساله فلسطینی، اولین کتابش را «۴۸ کیلوگرم» نامیده، چون هر یک از ۴۸ شعر آن، یک کیلو از وزن بدنش است. او با این کار، رویاهای از دسترفته و وحشت جنگ را به کلماتی از جنس گوشت و پوست تبدیل کرده تا اگر روزی بدنش خرد شد، شعرش باقی بماند.

نظر شما