۶ آذر ۱۴۰۴ - ۱۰:۴۳
کد خبر: ۱۸٬۲۸۸

صدای متمایز جمهوری اسلامی

محسن سلگی _ آگاه مسائل سیاسی

امروزه تکثر نشانه‌ها بر هر امر عینی پیشی گرفته و بازنماها چنان فزونی یافته‌اند که خود جای واقعیت را گرفته و ما با قلمرویی روبه‌رو هستیم که می‌توان آن را به بیان ژان فرانسوا بودریار، ابرواقعی نامید؛ حوزه‌ای که در آن تصویر، نه پرده‌ای بر واقعیت، بلکه جایگزین آن است. وقتی که این وضعیت با پساحقیقت درمی‌آمیزد، حقیقت دیگر نه محصول واقعه بلکه نتیجه شدت القا و بسامد تکرار است. در چنین وضعی، پدیدارشناسی جنگ روایت‌ها نه یک ابزار تحلیلی، بلکه ضرورتی برای فهم این است که چگونه حقیقت به میدان کشیده شده و پاره‌پاره می‌شود.

صدای متمایز جمهوری اسلامی

آگاه: در این میان، استعمار دیجیتال شکل تازه‌ای از سلطه را پی می‌گیرد. سلطه‌ای که نه بر خاک، بلکه بر افق ادراک چنگ می‌اندازد. این استعمار نو، ذهن را میدان عملیات می‌داند و با تصرف توالی دریافت‌های حسی و عاطفی، سوژه را در برابر سیل بازنماها بی‌دفاع می‌گذارد. وقتی که جهان در سطحی از واکنش‌های پی‌درپی و کم‌عمق حل می‌شود، هر ساختار سیاسی که نتواند نسبت خود را با این ساحت جدید سامان دهد، خواه‌ناخواه در حاشیه رانده خواهد شد.
در چنین بستری است که الگوی جمهوری اسلامی بر اساس حکمت صدرایی، معنایی تازه و به‌روز می‌یابد. ملاصدرا بر آن است که وجود، حقیقتی سیال، پویا و در عین حال اصیل است. نزد او، تمایز میان قیام صدوری و قیام حلولی نشان می‌دهد که رابطه میان فاعل و اثر، نسبتی پیوسته است و نه مجموعه‌ای از برخوردهای منفصل. مهم این است که شناختن واقعیت، فروغلتیدن در آن نیست. وقتی که واقعیت در سطح ابرواقعی تحریف می‌شود، باید آن را دید اما نباید به آن تن داد. دستگاه صدرایی این امکان را فراهم می‌کند که واقعیت به رسمیت شناخته شود، اما حقیقت به سطح بازنماهای اغواگر تقلیل نیابد.
این فهم، توان مقاومت در برابر استعمار دیجیتال را تقویت می‌کند. وقتی که جهان بیرونی، انسان و جامعه را به مجموعه‌ای از واکنش‌های زودگذر تبدیل می‌کند، حکمت صدرایی نوعی ثبات درونی پدید می‌آورد. این ثبات از سنخ رکود نیست، بلکه توان ماندن در ساحتی است که در آن حقیقت هنوز وزنی دارد. پدیدارشناسی جنگ روایت‌ها در این چارچوب، دیگر صرفا رصد تصویرها نیست؛ بلکه فهم این نکته است که چگونه یک نظام سیاسی می‌تواند ارتباط خود با هستی را در جهانی که مرز میان حقیقت و تصویر شل شده است، بازسازی کند.
در شرایطی که پساحقیقت، رخدادها را به صحنه‌ای برای تحریک و تکرار بدل می‌کند، جهان صدرایی به جمهوری اسلامی اجازه می‌دهد رخداد را در لایه وجودی‌اش ببیند. ارزش یک روایت در این نگاه از شدت پژواک آن نمی‌آید، بلکه از عمق پیوند آن با حقیقت سرچشمه می‌گیرد. این نسبت، مواجهه جمهوری اسلامی با استعمار دیجیتال را از انفعال و تسلیم دور می‌کند. واقعیت دیده می‌شود، زیرا بدون دیدن نمی‌توان ایستاد؛ اما تسلیم آن نمی‌شوند، زیرا تسلیم، بریدن از ساحت اصیل وجود است.
به این سان، پیوند میان حکمت صدرایی و تحلیل ابرواقعی عصر جدید، امکان آن را فراهم می‌کند که جمهوری اسلامی بتواند در میان هیاهوی پساحقیقت، وزن روایت خود را حفظ کند. روایت در این دستگاه، نه با فریاد بلند می‌شود و نه با تکرار، بلکه با اتصال به حقیقتی که از تبخیرشدن در چرخ‌خانه بازنماها سر باز می‌زند. اگرچه جهان در سطح تصاویر دستکاری‌شده حل می‌شود، اما آن کسی که به ژرفای وجود تکیه دارد، هنوز امکان گفتن و شنیده‌شدن دارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.