آگاه: او با تمام وجود به این سرزمین عشق میورزید و تلاش میکرد تا ارزش هویت ملی را به مردمش یادآوری کند. در طول زندگیاش بهعنوان یک ایرانشناس و اسلامشناس شناخته میشد و در کمال تواضع، با وجود دریافت عناوین متعدد، از نامیدهشدن به عنوانهایی چون دکتر یا استاد رویگردان بود.
عبدالحسین زرینکوب در ۲۷ اسفندماه ۱۳۰۱ در بروجرد متولد شد. پدرش عبدالکریم نام داشت. او دوره ابتدایی و تا پایان تحصیلات ابتدایی را در شهر زادگاهش گذراند و سپس برای ادامه تحصیل به تهران رفت و دبیرستان خود را در رشته ادبی به پایان رساند. پس از بازگشت به بروجرد، به شغل معلمی مشغول شد و درسهایی چون تاریخ، جغرافیا، زبان خارجی و ادبیات فارسی را در دبیرستانهای خرمآباد و بروجرد تدریس میکرد. این دوره از زندگی او که در آن به تدریس دروس مختلف از جمله عربی، فلسفه و حتی زبانهای خارجی میپرداخت، نشاندهنده علاقه گسترده او به علومانسانی بود. او در این سالها با دوستانش در بروجرد موسسه روشنفکری راه میاندازد.
از کشف شاهنامه در کودکی تا مهمترین دانشگاههای جهان
یکی از رویدادهای سرنوشتساز در دوران کودکی او، آشنایی با شاهنامه فردوسی بود. عظیم زرینکوب، برادر این ادیب بزرگ خاطره آشنایی زرینکوب با «شاهنامه» را تعریف میکند و میگوید این خاطره در هیچ کتابی نیامده است: پدربزرگ ما (پدر مادرم) در بروجرد داروخانهای داشت.
او به زرینکوب که نوه بزرگش بود و خیلی دوستش داشت گفته بود زمانی که از مدرسه میآید، پیش او برود. خود زرینکوب میگفت زمانی که پیش پدربزرگم رفته بودم آقای قدبلندی با لباس لری آمد و گفت: «این شاهنامه است و این کتاب را به فلانی برسان.» زمانی که پدربزرگم مشغول کار شد پارچه را کنار زدم و دیدم کتاب پر از تصاویر اسفندیار و دیو و رستم و... است. چیزی نگفتم، کتاب را بستم، بعد هم پشت قفسه داروها قایم شدم. پدربزرگم فکر کرد رفتم چیزی بخرم و بعدش به خانه برگردم. غروب که میشود، پدربزرگم داروخانه را میبندد. وقتی هوا تاریک میشود چون آن زمان برق هم نبود، زرینکوب چراغ گردسوزی را روشن میکند و مشغول خواندن «شاهنامه» میشود. چنان عاشق کتاب شده و مشغول خواندن بوده که معلوم نیست کی خوابش میبرد.
زمانی که پدربزرگم به خانه برمیگردد، مادرم میپرسد عبدی کجاست؟ بعد پدربزرگم میگوید «مگر به خانه نیامده است؟» بعد همه شهر و محله را به دنبالش میگردند. حتی لانه سگش را. (عبدالحسین در کودکی سگی داشته که برایش لانه ساخته بود. معمولا وقتی از مدرسه به خانه برمیگشت قبل از اینکه وارد خانه شود و لباسش را عوض کند به لانه سگش میرفت و با او بازی میکرد.) تا نیمههای شب که دنبالش میگردند او را نمییابند. تصمیم میگیرند به پلیس آن زمان اطلاع بدهند، بعد از گشتن، یکی از پاسبانها به پدربزرگم میگوید دکتر برویم داروخانه شما را هم بگردیم. وقتی آنجا میروند، میبینند چراغش روشن است. در را که باز میکنند میبینند بچه روی «شاهنامه» خوابش برده است. خود زرینکوب میگفت، شب من را که به خانه بردند، پدرم به حرمت پدربزرگم چیزی نگفت ولی فردایش چنان کتکی به من زد که تا یک هفته نمیتوانستم تکان بخورم. پدربزرگم زمانی که متوجه تنبیه او میشود، عین همان شاهنامه را برایش میخرد. این کشف، جرقهای بود که عشق به تاریخ و روایتگری را در وجود او شعلهور ساخت، عشقی که مسیر زندگی او را شکل داد و بنیان بسیاری از آثار مهم او را بنا نهاد. این پیوند میان تجربههای زیسته او و متون کهن، بعدها در روش پژوهشی او نمود پیدا کرد.
در سال ۱۳۲۴، زرینکوب در آزمون ورودی دانشکده علوم معقول و منقول و دانشکده ادبیات شرکت کرد و موفق به کسب رتبه اول شد و در رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. او تا مقطع دکتری در این رشته به تحصیل ادامه داد و رساله دکتری خود را با عنوان «نقدالشعر، تاریخ و اصول آن» زیر نظر بدیعالزمان فروزانفر نوشت. وی در سال ۱۳۳۴ با موفقیت از این رساله دفاع کرد. یک سال بعد، به عنوان دانشیار در دانشگاه تهران مشغول به کار شد و دروسی همچون تاریخ ادیان، تاریخ کلام، تاریخ تصوف و تاریخ اسلام را تدریس کرد. دامنه فعالیتهای او به دانشگاههای خارج از کشور نیز گسترش یافت و در دانشگاههای معتبری چون آکسفورد، کالیفرنیا، سوربن و پرینستون به تدریس و سخنرانی پرداخت. در این سالها بود که زرینکوب با قمر آریان، دیگر پژوهشگر برجسته ایرانی، ازدواج کرد. به گفته دکتر احمد رسا، از دوستان خانوادگی این دو، زمانی که قمر آریان نزد پدرش از خواستگاری زرینکوب سخن گفت، پدرش با تعجب گفت: «نویسنده این مقالهها پختهتر از آن است که ایشان نشان میدهند.» این ازدواج سرآغاز همکاریهای علمی و فرهنگی بود که تا سالها ادامه یافت.
ترکیب آموزشهای سنتی بومی که در بروجرد آموخته بود با رویکردهای مدرن و علمی که در دانشگاههای تهران و غرب با آنها آشنا شد، رویکردی منحصربهفرد را در زرینکوب شکل داد. او توانست پلی میان تاریخنگاری سنتی و روشهای نوین پژوهش بزند. این رویکرد ترکیبی، دلیل اصلی عمق و موفقیت پژوهشهای بعدی او بود و به نوشتههای او اعتبار و آبروبخشید.
میراث ماندگار
میراث زرینکوب تنها به کتابهایش محدود نمیشود، بلکه تاثیر او بر فرهنگ، ادبیات و تاریخنگاری معاصر ایران نیز عمیق و ماندگار است. زرینکوب با قلم توانای خود، دانش و آگاهی را به مردم هدیه کرد. بسیاری از مردم با خواندن آثار او به فرهنگ و تاریخ ایران علاقهمند شدند. نگاه مسئلهمحور او به تاریخ و ادبیات که آن را نه انبوهی از اطلاعات، بلکه بستری برای پاسخ به پرسشهای بنیادین درباره هویت ایرانی میدانست، به نوشتههایش حیات بخشید و آنها را پس از دههها همچنان زنده و مرجع نگه داشت. او به موضوعاتی پرداخت که ارتباط میان فرهنگ ایرانی و جهان اسلام را بررسی میکرد و در این راه، نقش ادیان پیش از اسلام در شکلگیری تصوف ایرانی را مهم میدانست. این رویکرد جامعنگر، باعث تقویت روحیه پرسشگری در میان دانشجویان و محققان شد و به آنها در انجام مطالعات عمیق کمک کرد.
پیشگام نقد ادبی نوین
زرینکوب یکی از تاثیرگذارترین منتقدان ادبی معاصر بود و به نقد ادبی جدید ایران اعتبار و آبرو بخشید. او مبانی و روشهای نقد ادبی را در آثار خود، مانند کتاب «آشنایی با نقد ادبی»، بهاجمال بیان کرد و به بررسی نقد ادبی در یونان و روم، جهان اسلام و ایران پرداخت. ایرج پارسینژاد، محقق و منتقد ادبی، در کتابی با عنوان «زرینکوب و نقد ادبی»، سهم بزرگ او را در این زمینه بازنمایی کرده است. زرینکوب خود دلبستگی اصلیاش را به نقد ادبی میدانست و اولین اثر خود را نیز به همین حوزه اختصاص داده بود.
فلسفهای در مواجهه با زندگی
زندگی زرینکوب تنها به پژوهش و تدریس محدود نمیشد. او در سالهای پایانی عمر خود با رخدادی مواجه شد که عمق شخصیتش را آشکار کرد. در سال ۱۳۷۵، مستندی به نام «هویت» از تلویزیون پخش شد که در آن، برخی روشنفکران، از جمله زرینکوب، مورد اتهام قرار گرفتند. در واکنش به این برنامه، برادرش، عظیم زرینکوب، نقل میکند که عبدالحسین تنها لبخندی زد و چیزی نگفت.
زرینکوب خود در یکی از سخنانش درباره این رخداد و نیز تجلیلهای بعدی از او، فلسفهای عمیق را بیان کرد: «الدهر یومان: یوم لک و یوم علیک. (حدیث نقل شده از امام علی (ع)) یک روز نشستهای و بیخبر از همهجا به تو میگویند برنامهای به نام هویت ساختهاند و در آن تو را هو کردهاند. روز دیگر در خانهات هستی و میبینی دوستان میآیند و اصرار دارند که از تو قدردانی کنند. یک روز چنان جدایی عالمسوزی و یک روز چنان وصالی جانافروزی. گویا هر کدام جای خودش را دارد و نه به آن جای اعتراضی هست و نه به این جای افتخاری. از خدا میخواهم که در همه حال همان باشم که هستم و از آن بدگوییها و این نکوداشتها در حالم تغییری پیدا نشود.» این خاطره نشان میدهد که زرینکوب نه از تخریبها آزردهخاطر شد و نه از تجلیلها سرمست، زیرا تنها دغدغهاش ایران و فرهنگ آن بود.
همچنین، او در مورد فلسفه کسب علم، دیدگاه خاصی داشت. به نقل از یکی از شاگردانش، زرینکوب میگفت: «دانشجو کسی است که برود و دانش را بجوید. دانشگاه چیزی به آدم نمیدهد و خود فرد باید دنبالش برود.» این نگاه، او را تا پایان عمر به پژوهش وامیداشت، حتی در سالهای کهنسالی و بیماری.
برادرش عظیم زرینکوب نقل میکند که او در ۱۵ سال پایانی زندگیاش، حدود ۱۰ تا ۱۵ جلد از کتابهایش را نوشت و در ماههای آخر عمر، نگارش آثاری درباره عطار و سعدی را در دست داشت. یکی از دوستان نزدیک او نیز تعریف میکند که چگونه زرینکوب با وجود بیماری، همچنان به تحقیق و جستوجوی منابع، حتی کتابهای نایاب در کتابخانهها میپرداخت.
تلاشی بهاندازه یک عمر
عبدالحسین زرینکوب در ۲۴ شهریور ۱۳۷۸ در سن ۷۷سالگی درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشتزهرا به خاک سپرده شد. او در تمام طول زندگی، تلاش کرد تا با رویکردی عالمانه و منتقدانه، میراث ادبی و تاریخی ایران را به نسلهای جدید بشناساند. زرینکوب نهتنها یک ادیب و مورخ، بلکه یک فرهنگپرداز بود که با قلم خود، درک ایرانیان از هویت و تاریخ خود را عمیقتر کرد. میراث او تنها در حجم انبوه کتابهایش خلاصه نمیشود، بلکه در رویکرد او به پژوهش، صداقت علمی و عشقی بیپایان به این سرزمین و مردمش جای دارد. او بهراستی
«آنم که خود دانم» بود و در فراز و فرودهای روزگار، تنها بر آنچه حقیقت میدانست استوار ماند.
قلم زرین
قلم زرینکوب در حوزههای گوناگونی همچون تاریخ، نقد ادبی، تصوف و عرفان و ترجمه به نگارش درآمد و آثار متعددی را از خود به یادگار گذاشت. تنوع و حجم آثار او به حدی بود که پس از انقلاب با مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی همکاری کرد و ۶۵۰۰ جلد از کتابهایش را به این مرکز اهدا کرد. آثار او به دلیل زبان استوار، فصیح و بلیغ، برای خوانندگان بهراحتی قابل درک بود. او در آثار خود به مطالعه منابع مختلف، از جمله آیات و احادیث میپرداخت و با دقت به منابع مورداستفادهاش اشاره میکرد که نشاندهنده امانتداری او در پژوهش بود. در میان آثار فراوان زرینکوب، برخی کتابها نقشبرجستهای در شکلگیری نگاه ایرانیان به تاریخ و فرهنگ خود داشتند. این آثار نهتنها به خاطر محتوایشان، بلکه به دلیل شیوه روایت خاص نویسنده، ماندگار شدند. در ادامه به برخی از آنها اشاره شده است:
دو قرن سکوت: روایتی از یک اعتراف عالمانه
کتاب دو قرن سکوت، یکی از معروفترین آثار زرینکوب، به بررسی وقایع و اوضاع تاریخی و فرهنگی ایران در دو قرن نخستین پس از ورود اسلام به ایران میپردازد. این کتاب به دلیل محتوای تأثیرگذار و بیان پرشور نویسنده، بسیار مورد توجه قرار گرفت و جنجالهایی را نیز برانگیخت. زرینکوب خود بعدها اعتراف کرد که در نگارش چاپ اول این کتاب، شور جوانی و تعصبات ناسیونالیستی باعث شده بود که برخی مطالب با نگاهی یکجانبه ارائه شوند. به همین دلیل، تصمیم گرفت چاپهای بعدی را با بازنگری و نگاهی واقعبینانهتر منتشر کند و در مقدمه چاپ جدید به اشتباه خود اعتراف کرد. این رفتار او نشانهای از صداقت علمی و آمادگیاش برای نقد خود بود.
پلهپله تا ملاقات خدا: پردهبرداری از جهان مولانا
کتاب پلهپله تا ملاقات خدا، شرحی دلنشین از زندگی، سلوک و اندیشههای مولانا جلالالدین رومی است. زرینکوب در این کتاب، برخلاف سایر تالیفات خود، بدون اشاره به منابع متعدد، با زبانی روان و توصیفی، از دوران کودکی مولانا در بلخ تا زندگی عارفانه و دیدار او با شمس تبریزی را روایت میکند. عنوان این کتاب یادآور بیتی از دفتر سوم مثنوی معنوی است: «از مقامات تبتل تا فنا، پلهپله تا ملاقات خدا.» این کتاب نقش مهمی در معرفی و محبوبسازی شخصیت و جهانبینی مولانا برای عموم مردم ایفا کرد و به عنوان یک مرجع مهم در زمینه مولویشناسی شناخته میشود.
از کوچه رندان: پردهبرداری از جهان حافظ
کتاب از کوچه رندان به زندگی، افکار و اشعار حافظ شیرازی میپردازد و شرایط سیاسی و اجتماعی شیراز در زمان شاه مسعود را تشریح میکند. زرینکوب در این اثر، حافظ را نه فقط یک زاهد یا صوفی، بلکه یک «رند» میداند که زندگی را همانگونه که هست میپذیرد و میکوشد از تمام زوایای آن سر دربیاورد. او در این کتاب با قلم مستند و بیطرفانه خود، به بررسی تغییرات شخصیتی حافظ از یک جوان حافظ قرآن به سمت رندیهایش میپردازد. زرینکوب همچنین در این کتاب به این نکته میپردازد که چگونه نگاه عرفانی حافظ به همه چیز حیات و روح میبخشد و دنیای پیرامون او را سرشار از حرکت و معنا میسازد.
با کاروان حله: سفری در میان شاعران
این کتاب مجموعهمقالات زرینکوب در مورد ۲۰ شاعر بزرگ ایرانی از جمله رودکی، فردوسی، ناصرخسرو و نظامی گنجوی است. زرینکوب نام این کتاب را از بیتی از فرخی سیستانی وام گرفته است. او در این اثر با نثری قوی و ادیبانه، به بررسی زندگی، سبک و اندیشه این شاعران میپردازد.