آگاه: سرنوشت طرح تحول در آموزش و پرورش تا امروز چگونه بوده است و چه فرآیندی را تا به امروز طی کرده است؟ در حال حاضر این طرح در کجای نظام آموزش و پرورش ما قرار گرفته است؟
اگر از دستاندرکاران آموزش و پرورش پرسیده شود جواب مشروحی برای پرسش شما خواهند داشت. من بهطور اجمال اگر بخواهم عرض بکنم برای تحقق سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، مجموعهای از اسناد همراستا و ذیل این سند لازم بوده که آموزش و پرورش و شورای عالی آموزش و پرورش، برنامههای اجرایی و اسناد تحولی مرتبط با نظامهای آموزشی، کتابهای درسی، تربیت و تامین نیروی انسانی و ارزشیابی کیفیتهای آموزشی و بقیه زیرنظامهای موجود را طراحی و پیگیری کرده است. برنامههای اجرایی برای تحقق آن سند را تنظیم کردند. اکنون بیش از ۱۰ سال از تدوین این سند میگذرد. سند بازبینی شده و برای تایید نهایی و تبدیلشدن به دستور فرهنگی به ستاد تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال شده است و در آنجا مداقه میشود که در دستورکار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار بگیرد.
اگرچه طرح رتبهبندی معلمان با هدف جلب رضایت آنان اجرا شده است، اما تورم بالای موجود در اقتصاد کشور، آثار مثبت هرگونه بهبود معیشتی برای معلمان (و سایر کارکنان دولت) را تحتالشعاع قرار میدهد. در زمینه تربیت و تامین نیروی انسانی نیز، دانشگاه فرهنگیان گسترش یافته است. علاوهبرآن، برای افرادی که خارج از چارچوب اساسنامه دانشگاه فرهنگیان و از طریق آزمون جذب میشوند، برنامههای آموزشی لازم برای معلمی پیشبینی و اجرا میشود.
برای عملیاتیشدن سند تحول در سطح مدارس، مجموعهای از دستورالعملها تدوین و به ادارات کل آموزش و پرورش استانها ابلاغ شده است. تلاشهایی در این زمینه صورت میگیرد، اما این تلاشها با محدودیتها و چالشهایی مواجه است که مانع از تحقق تحول بنیادین موردانتظار مقام رهبری و نیاز آموزش و پرورش شده است.
یکی از مهمترین نکات، عدمثبات مدیریتی در آموزش و پرورش است. با تغییر وزرا و دولتها، ثبات کافی در تصمیمگیریها و پیگیری برنامهها وجود ندارد. لازم است برای آموزش و پرورش، یک قائممقام وزیر با اختیارات پایدار و مسئولیت پیگیری سند تحول در نظر گرفته شود تا تغییرات وزرا، دولتها و تصمیمات مجلس، خللی در اجرای آن ایجاد نکند و کفیل ثابت باشد و موارد مربوط به سند را پیگیری کند.
همکاری دستگاههای مختلف با آموزش و پرورش که در سند نیز پیشبینی شده است، مستلزم تصویب آییننامهها و روابط اجرایی در دولت است تا این دستگاهها خود را مکلف به همکاری بدانند. در حال حاضر، همکاریها بسیار موردی و محدود است.
در مورد استفاده از فناوریهای جدید در عرصه تحول در آموزش و پرورش چطور میشود؟
بهرهمندی بیشتر از فناوریهای روز نیاز ضروری و مهمی است و قطعا باید یکی از عرصههای تحول باشد. هوشمصنوعی تحولی عظیم در همه حوزهها، ازجمله آموزش ایجاد کرده است. این امر مستلزم سرمایهگذاری کلان در زیرساختهای هوش مصنوعی، دسترسی به اینترنت با پهنای باند مناسب در اقصینقاط کشور، تولید برنامههای بومی هوشمصنوعی (که نیازمند سرمایهگذاری و برنامهنویسی است)، تربیت متخصصان برای آموزش و بهکارگیری هوشمصنوعی در آموزش و پرورش و بازآموزی معلمان فعلی است. این موارد مستلزم سرمایهگذاری قابلتوجه است و وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات (ICT) و شبکه ملی اطلاعات باید بستر لازم را فراهم کنند تا آموزش و پرورش بتواند هوشمندسازی را محقق سازد. نیاز به قوانین و مقرراتی است که دخالت نمایندگان مجلس در امور آموزش و پرورش، بهویژه در زمینه استخدام نیروهایی را که صلاحیتهای حرفهایشان احراز نمیشود، کاهش دهد. آموزش و پرورش با بنگاه کاریابی متفاوت است و نباید بر استخدام افراد فاقد صلاحیت اصرار شود.
دخالت عوامل خارج از آموزش و پرورش درخصوص سن داوطلبان دانشگاه فرهنگیان نیز مشکلساز است. عدهای فشار میآورند که سقف سنی پذیرش از ۲۴ به ۳۰ سال افزایش یابد. این سوال جدی مطرح است که فردی با سن ۲۴ تا ۳۰ سال که تاکنون نتوانسته با وجود ظرفیتهای مازاد دانشگاهی کشور مدرک کارشناسی دریافت کند، چگونه و با چه منطقی باید در دوره کارشناسی دانشگاه فرهنگیان شرکت کند؟ چه نقشی در آموزش و پرورش میتواند ایفا کند؟ اگر تا این سن به فکر تحصیل نبوده، چه انگیزهای او را به سمت دانشگاه فرهنگیان سوق میدهد؟ اگر هم مدرک کاردانی یا کارشناسی دیگری دارد، آیا اکنون آن را کتمان میکند تا از طریق دانشگاه فرهنگیان به شغل دست یابد؟ این مسائل نیازمند تجدیدنظر شورای عالی انقلاب فرهنگی در سیاستهای پذیرش دانشجو و سن داوطلبان ورود به دانشگاه فرهنگیان است.
چه انگیزهای برای درس خواندن دوباره در دانشگاه فرهنگیان وجود دارد؟ این سوال، به مسائل مختلف و دخالتهای بیرونی در آموزش و پرورش مربوط میشود. وضعیت فعلی نشان میدهد بیش از نصف معلمان شاغل در آموزش و پرورش، افرادی هستند که برای استخدام، به فعالیتهایی ازجمله تظاهرات مقابل مجلس، پرداختهاند. نتیجه این اقدامات را میتوان در کیفیت متوسط تحصیلی دیپلمها در رشتههای مختلف مشاهده کرد؛ معدلهای کشوری بین هفت تا ۱۲ است.
این زیبنده نظام آموزشی جمهوری اسلامی نیست. این دخالتهای بیرونی، ازجمله استخدام مربیان نهضت سوادآموزی، باعث شده آموزش و پرورش در برخی موارد به بنگاه اشتغال و کاریابی تبدیل شود و کیفیت آموزش آسیب ببیند. فضای مجازی با وجود جاذبهها و زیباییهایش برای دانشآموزان نیز رقیب بسیار جدی مدارس شده است؛ جزوهها و محتوای جذاب دیجیتال باعث میشود دانشآموزان بیشتر به فضای مجازی توجه کنند تا مدرسه و خانواده. وقت مفیدی که باید برای امتحانات و درس خواندن خود صرف کنند، کمتر شود و حواس دانشآموزان منحرف شود. ابزارهای آموزشی در مدارس، ازجمله کلاسها، کتابها و تکنولوژی آموزشی، هنوز بهاندازه کافی جذاب نیستند تا بتوانند توجه دانشآموزان را جلب کنند.
برای افزایش جذابیت آموزش، باید از هنر، انیمیشن، پویانمایی، فیلم و ابزارهای هوشمصنوعی بهره بیشتری برد. محیط فیزیکی مدرسه نیز باید باطراوتتر و رنگیتر باشد، دارای فضای سبز کافی و امکاناتی جذاب برای دانشآموزان. در غیر این صورت، تا زنگ مدرسه میخورد دانشآموزان مدرسه را رها کرده و به سمت خانه یا بازی با دوستان میروند. تحقق این اهداف نیازمند عزم ملی و مشارکت تمامی دستگاههاست تا آموزش و پرورش بتواند بهسمت تحول مثبت و بهبود حرکت کند.
یکی از انتقادات رایج این است که سرفصلهای آموزشی موجود در کتب درسی، تا چه حد با نیازهای واقعی جامعه و تحولات روز فاصله دارد یا به آنها نزدیک است؟ آیا در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به این موضوع پرداخته شده است؟ دیدگاه و تحلیل شما در این خصوص چیست؟
در مورد کتابهای درسی نیز تغییراتی صورت گرفته، اما کافی نیست. باتوجهبه جذابیتهای فضای مجازی، کتابها باید علاوه بر حافظهمحوری، مهارتآموزی، پژوهشگری و تفکر انتقادی را هم تقویت کنند. سبک زندگی اسلامی - ایرانی باید در مدارس بهصورت عملی ترویج شود. تغییرات کتابهای درسی در پایههای مختلف تحصیلی تاکنون پاسخگوی نیازهای جامعه با سرعت تغییرات روزافزون نبوده است. تحول در آموزش و پرورش، نیازمند متخصصانی است که فراتر از کارشناسان فعلی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی باشند. برای این منظور، باید از تمامی ظرفیتهای ملی بهره گرفت تا بتوانیم تحولی اساسی و جامع را نه فقط در کتب درسی، بلکه در تمامی محتواهای آموزشی (چرا که محتوا نباید صرفا به کتاب محدود شود) ایجاد کنیم.
پرسش پایانی این است که برای درک جایگاه آموزش و پرورش، ابتدا باید اهمیت آن را دریابیم و نقشمحوریاش را در تحقق ایران قوی بشناسیم. مردم چه نقشی میتوانند در حوزه آموزش و پرورش ایفا کنند؟
همه ما واقفیم که اگر بناست آینده مملکت را آنگونه که مطلوب ماست، مطابق با آرمانهای اسلامی و ملی و در شأن پیشینه تمدنیمان بسازیم، این امر مستلزم آن است که برنامههای موجود را با سرعت، شتاب و دقت لازم، هم بهروزرسانی و هم پیادهسازی کنیم. بدیهی است که آموزش و پرورش، بهتنهایی از عهده این مهم برنمیآید؛ زیرا طبق قانون اساسی، بهطور کامل دولتی است و بودجه دولت پاسخگوی نیازهای روزافزون نیست؛ بنابراین، مشارکت همهجانبه مردم در آموزش و پرورش ضروری است؛ مشارکت صرفا به انجمن اولیا و مربیان یا ثبتنام و کمکهای محدود ختم نمیشود، بلکه نیازمند همکاری فعال و مستمر همه نهادها و افراد جامعه است تا آینده کشور متناسب با پیشینه تمدنی و اهداف تربیتی آن شکل بگیرد.
واقعا همه باید در خدمت آموزش و پرورش باشند. الان عکسش را داریم؛ کار میکنیم و معلمان باکفایت زیادی در آموزش و پرورش حضور دارند. اما متاسفانه گاهی فرمانداران، بخشداران و حتی رؤسای ادارات، نیروهای آموزش و پرورش را از آنجا میبرند و در جای دیگری به کار میگیرند. درحالیکه بالعکس، هر نیرویی که میتواند در خدمت آموزش و پرورش باشد، باید به آن بازشود و در این مجموعه باقی بماند.
باید از ظرفیت نخبگان، تیزهوشان و استعدادهای برتر کشور استفاده شود و خلاقیت، نوآوری و فناوریهای جدید باتربیت مبتنی بر فرهنگ اسلامی در آموزش و پرورش پیاده شود. مشارکت خانوادهها، مدارس و دولت برای رسیدن به اعتلای آموزش شایسته و باکفایت یک ضرورت است، نه یک انتخاب. من سالها در دولت و شورای انقلاب فرهنگی خدمت کردهام و تجربه مسئولیت در سازمان برنامه و بودجه را دارم. مشاهده کردهام که عزمی که باید در این حوزه وجود داشته باشد، هنوز بهاندازه کافی شکل نگرفته است. وزیر آموزش و پرورش همیشه با بدهیها و محدودیتها مواجه است؛ بسیاری فکر میکنند آموزش و پرورش تنها مصرفکننده است، درحالیکه سرمایهگذاری برای آینده کشور در این حوزه انجام میشود، هم در آموزش و پرورش و هم در آموزش عالی. باتوجهبه محدودیتهای اقتصادی و منابع کشور، مشارکت مردم برای توسعه مدارس هیئتامنایی و سایر برنامههای آموزشی ضروری است. زمانی که من در آموزش و پرورش بودم، رسمیت قانونی به این مدارس داده شد و اکنون این الگو میتواند مشارکت مردمی را در اداره آموزش و پرورش توسعه دهد.
همچنین هنرستانهای ما بهسرعت با نیازهای بازار کار آینده که مبتنی بر فناوری، دانشبنیانسازی و تحول دیجیتال است، تطابق ندارند. دانشآموزان ما کمتر برای آیندهای فناورانه و مشاغل جدید آماده میشوند. برای حل این مشکل، نیاز به کارگاهها و امکانات مجهز، مشارکت وزارتخانههای صنعتی و همکاری خانوادهها داریم تا بتوانیم نسل آینده را بهتر از گذشته تربیت کنیم و آموزش و پرورش را با نیازهای روز تطبیق دهیم.