آگاه: آموزش و پرورش، قلب تپنده تمدن‌سازی و سازنده «ایران قوی» است؛ نهادی که رهبر انقلاب آن را «کارخانه انسان‌سازی» نامیده‌اند. اما در عصری که روایت‌ها حرف اول را می‌زنند و شبکه‌های اجتماعی تاروپود زندگی نسل آینده را دربرگرفته‌اند، پرسشی اساسی ذهن‌ها را به خود مشغول می‌دارد: آیا آموزش و پرورش ما، با تمام ظرفیت‌ها و چالش‌هایش، آمادگی لازم برای ورود به میدان «جهاد تبیین» و تربیت نسلی روایتگر، مقاوم و تمدن‌ساز را دارد؟ این یادداشت به آسیب‌شناسی مواجهه کنونی نظام تعلیم و تربیت با تحولات رسانه‌ای، چگونگی استفاده از شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان ابزار تربیت و خطرات غفلت از جنگ روایت‌ها برای نوجوانان می‌پردازد.

مواجهه کنونی آموزش و پرورش با تحولات رسانه‌ای
در دنیای امروز که رسانه‌ها، به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی، به بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی روزمره، به‌خصوص برای نسل نوجوان، تبدیل شده‌اند، مواجهه نظام آموزش و پرورش با این پدیده، پرسشی بنیادین است. آیا آموزش و پرورش توانسته است از این تحولات، فرصت‌های نوینی برای تربیت و هدایت نسل آینده بسازد یا همچنان در ورطه انفعال و عدم‌تطابق با واقعیت‌های میدانی گرفتار آمده است؟ برای پاسخ به این سوال مهم، توجه به چند نکته ضروری است که عبارت‌اند از:
شکاف میان واقعیت و ایده‌آل: امروزه، نوجوانان و جوانان ما ساعت‌های طولانی از شبانه‌روز خود را در فضاهای مجازی سپری می‌کنند. این فضاها، نه‌تنها منبع اصلی اطلاعات بلکه محیطی برای تعاملات اجتماعی، شکل‌گیری هویت و حتی کسب تجربه‌های زیسته‌اند. در چنین شرایطی، انتظار می‌رود نظام آموزش و پرورش، به‌عنوان متولی اصلی تربیت با درک عمیق از این واقعیت، رویکردی فعالانه و نوآورانه در قبال رسانه‌ها اتخاذ کند؛ اما شواهد موجود، تصویری متفاوت را ترسیم می‌کنند.
غلبه نگاه مصرف‌گرا: مشکل اصلی، ریشه در نگاهی دارد که رسانه‌ها را صرفا ابزاری برای سرگرمی و مصرف اطلاعات سطحی تلقی می‌کند. این نگاه که از جامعه به درون نظام آموزشی نیز تسری یافته، مانع از آن می‌شود که رسانه‌ها به‌عنوان یک ابزار استراتژیک برای انتقال مفاهیم عمیق تربیتی، تاریخی و ارزشی مورد استفاده قرار گیرند. دانش‌آموزان که در معرض انبوهی از محتوا در شبکه‌های اجتماعی قرار دارند، اغلب در معرض روایت‌های نادرست، تحریف شده یا مسموم قرار می‌گیرند، بدون آن‌که آموزش و پرورش ابزار لازم برای سنجش و نقد این محتواها را در اختیارشان قرار دهد.

مدرسه، سنگر یا پایگاه آسیب؟ 
مدرسه، طبق فرمایشات مقام رهبری، باید به‌مثابه «کارخانه انسان‌سازی» و «سنگر» باشد. این سنگر، نه‌تنها باید در برابر هجمه‌های فرهنگی و رسانه‌ای ایستادگی کند، بلکه باید فعالانه به «جهاد تبیین» بپردازد. اما در عمل، شاهد شکافی عمیق بین دنیای واقعی نوجوانان در فضای مجازی و فضای کلاس‌های درس هستیم. محتوای آموزشی، گاه با فاصله زیادی از علایق و زبان نوجوانان قرار دارد و از ظرفیت رسانه‌های نوین برای جذابیت‌بخشی و انتقال مفاهیم استفاده نمی‌کند. این وضعیت، مدرسه را نه‌تنها از نقش سنگر خود باز می‌دارد، بلکه گاه آن را به پایگاهی برای پذیرش ناخواسته روایت‌های معارض تبدیل می‌کند.
انفعال در برابر نوآوری: نظام آموزش و پرورش، در مواجهه با تحولات سریع رسانه‌ای، اغلب رویکردی منفعلانه و واکنشی از خود نشان داده است. به جای پیش‌دستی در تولید محتوا، آموزش مهارت‌های رسانه‌ای و ایجاد گفتمان در فضای مجازی، بیشتر شاهد عدم‌تطابق با واقعیت‌های میدانی و تلاش برای «پوشاندن» یا «نادیده‌گرفتن» این فضا هستیم. این انفعال، به معنای ازدست‌دادن فرصت‌های طلایی برای هدایت و تربیت نسل آینده است.
ضرورت بازنگری اساسی: تمام این نشانه‌ها، حاکی از آن است که آموزش و پرورش برای ورود جدی به عرصه «عصر روایت‌ها» و ایفای نقش موثر در «جهاد تبیین»، نیازمند بازنگری اساسی در رویکردها، برنامه‌ها و سازوکارهای خود است. این بازنگری باید با هدف تبدیل مدرسه به یک پایگاه فعال، خلاق و توانمند در حوزه رسانه و روایتگری صورت پذیرد.

چگونگی استفاده از شبکه‌های اجتماعی 
به‌عنوان ابزار تربیت و جهاد تبیین 
حال این سوال مطرح می‌شود که چگونه می‌توان از شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان ابزار تربیت و جهاد تبیین استفاده کرد؟ غلبه نگاه منفعلانه نباید ما را از ظرفیت‌های شگرف شبکه‌های اجتماعی غافل کند. این ابزارها، اگر با نگاهی آگاهانه، هدفمند و برنامه‌ریزی شده مورد استفاده قرار گیرند، می‌توانند به موتور محرکه تربیت و بستری ایده‌آل برای «جهاد تبیین» تبدیل شوند. این رویکرد، مستلزم تغییر پارادایم از «مدیریت مصرف» به «مدیریت تولید و هدایت» است که این مهم با چند روش و راهبرد قابل‌اجرا است که عبارت‌اند از:

تولید محتوای فاخر و هدفمند
راهبرد محتوا: آموزش و پرورش باید به‌جای صرفا مصرف‌کننده محتوای تولید شده توسط دیگران‌بودن، خود به یک «تولیدکننده محتوای فاخر» تبدیل شود. این محتوا باید با درک عمیق از نیازها، چالش‌ها و علایق نسل نوجوان و جوان طراحی شود.
قالب‌های جذاب: محتوا نباید محدود به متن باشد. باید از قالب‌های متنوع و جذاب شبکه‌های اجتماعی مانند کلیپ‌های کوتاه و پرمحتوا (با الهام از موفقیت پلتفرم‌هایی مانند تیک‌تاک و اینستاگرام)، پادکست‌های آموزشی با موضوعات تربیتی و فرهنگی، اینفوگرافیک‌های تحلیلی و تبیینی و استوری‌های تعاملی استفاده کرد.
استفاده از ظرفیت‌های داخلی: معلمان خلاق، دانش‌آموزان مستعد در حوزه تولید محتوا و کارشناسان رسانه و روان‌شناسی تربیتی، باید شناسایی و به کار گرفته شوند. راه‌اندازی جشنواره‌های محتوای آموزشی و تربیتی برای دانش‌آموزان و معلمان می‌تواند انگیزه‌بخش باشد.
تمرکز بر روایت‌های انقلاب و مقاومت: تولید محتوایی که داستان‌های واقعی، دستاوردها، ایثارگری‌ها و ارزش‌های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را به زبانی امروزی و قابل‌فهم برای نسل جوان بازگو کند، از اهمیت بالایی برخوردار است.

ارتقای سواد رسانه‌ای و دیجیتال
محتوای درسی: آموزش سواد رسانه‌ای و دیجیتال باید از حاشیه به متن برنامه‌های درسی منتقل شود. این آموزش‌ها نباید صرفا نظری باشند، بلکه باید با تمرین‌های عملی همراه باشند.
مهارت‌های کلیدی: دانش‌آموزان باید بیاموزند چگونه:
غربالگری اطلاعات: منابع اطلاعاتی را در فضای مجازی تشخیص دهند و اخبار موثق را از اخبار جعلی یا گمراه‌کننده تفکیک کنند.
تحلیل و نقد: محتوای رسانه‌ای را با رویکردی انتقادی بررسی کنند، اهداف پشت پرده تولید محتوا را تشخیص دهند و با سوگیری‌های رسانه‌ای آشنا شوند.
مقابله با روایت‌های نادرست: با استفاده از استدلال منطقی و ارائه مستندات، به مقابله با روایت‌های غلط و شبهه‌افکنانه بپردازند.
تولیدکننده روایت: خود به تولیدکنندگان روایت‌های صحیح، مثبت و ارزشمند در فضای مجازی تبدیل شوند.
معلمان به‌عنوان مربی: معلمان باید در این زمینه آموزش ببینند تا بتوانند به‌عنوان مربیان سواد رسانه‌ای، دانش‌آموزان را در این مسیر هدایت کنند.

مدرسه، پایگاه جهاد تبیین دیجیتال
حضور رسمی و فعال: مدارس باید با ایجاد کانال‌ها و صفحات رسمی در شبکه‌های اجتماعی پرکاربرد، حضوری فعال و سازمان‌یافته در فضای مجازی داشته باشند. این حضور باید هدفمند و در راستای اهداف تربیتی باشد.
گسترش فعالیت‌های آموزشی و فرهنگی: از این فضاها می‌توان برای موارد زیر استفاده کرد:
ارتباط با مخاطبان: اطلاع‌رسانی درخصوص برنامه‌های مدرسه، فعالیت‌های فوق برنامه و دستاوردهای دانش‌آموزان.
آموزش غیرمستقیم: انتشار محتوای آموزشی، فرهنگی و تربیتی به صورت جذاب و روزآمد.
برگزاری رویدادهای مجازی: برگزاری کلاس‌های آنلاین، کارگاه‌های مهارت‌آموزی مجازی، مسابقات فرهنگی و هنری و جلسات پرسش‌وپاسخ با کارشناسان.
ارتباط با اولیا: ایجاد بستر مناسب برای تعامل سازنده با والدین و اطلاع‌رسانی به آنها درخصوص مسائل تربیتی فرزندان‌شان.
نقش معلم در فضای مجازی: معلمان می‌توانند با هدایت دانش‌آموزان به سمت تولید محتوا، برگزاری چالش‌های تبیینی و ایجاد گروه‌های بحث و گفت‌وگو در شبکه‌های اجتماعی، نقش خود را به‌عنوان یک «مربی روایت» و «راهنمای دیجیتال» ایفا کنند. این امر، فراتر از انتقال دانش، به معنای پرورش تفکر و توانایی روایتگری در دانش‌آموزان است.

 خطرات غفلت از جنگ روایت‌ها برای نسل نوجوان
سومین سوال مطرح در این موضوع، خطرات غفلت از جنگ روایت‌ها برای نسل نوجوان است که باید به آن پاسخ داد. در دنیای امروز، «جنگ روایت‌ها» یکی از پیچیده‌ترین و خطرناک‌ترین عرصه‌های نبرد فرهنگی است. دشمنان انقلاب و نظام، با استفاده هوشمندانه از ظرفیت شبکه‌های اجتماعی، تلاش می‌کنند روایت‌های غلط، شبهه‌افکنانه و مایوس‌کننده را به خورد نسل نوجوان دهند. غفلت آموزش و پرورش از این میدان، پیامدهای جبران‌ناپذیری خواهدداشت که در ادامه به تفکیک به آنها پرداخته می‌شود:

آسیب‌پذیری هویتی:
بحران هویت در نوجوانی: دوره نوجوانی، دوره شکل‌گیری هویت است. در این مرحله، نوجوانان به‌شدت به دنبال یافتن پاسخ برای سوالاتی چون «من کیستم؟»، «از کجا آمده‌ام؟» و «به کجا می‌روم؟» هستند. آنها در این جست‌وجو، تحت‌تاثیر محیط، دوستان و البته رسانه‌ها قرار دارند.
تهاجم به روایت‌های ملی و دینی: روایت‌های غلط، تلاش می‌کنند هویت ایرانی - اسلامی را زیر سوال ببرند، ارزش‌های دینی را رنگ ببازند و الگوهای رفتاری و فکری بیگانه را به‌عنوان ارزش‌های برتر معرفی کنند. داستان‌های ریشه‌دار تاریخی، مفاخر فرهنگی و دستاوردهای انقلاب، اغلب به صورت وارونه و تحریف شده در این روایت‌ها مطرح می‌شوند.
پیامدها: اگر آموزش و پرورش نتواند روایت‌های صحیح، مستند و قانع‌کننده‌ای از هویت اسلامی - ایرانی، تاریخ پرافتخار و ارزش‌های انقلاب به دانش‌آموزان ارائه دهد، خلأ حاصله به‌سادگی توسط روایت‌های بیگانه پر خواهد شد. این امر منجر به سردرگمی هویتی، بیگانگی با داشته‌های فرهنگی و تاریخی و گرایش به الگوهای تقلیدی و وارداتی می‌شود.

پایه‌های فکری سست
شبهه‌افکنی هدفمند: روایت‌های نادرست، غالبا با هدف ایجاد شک‌وتردید در باورها، ارزش‌ها و مبانی فکری افراد طراحی می‌شوند. این شبهه‌ها ممکن است مربوط به مسائل اعتقادی، سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی باشند.
القای ناامیدی و یأس: دشمنان با انتشار اخبار منفی، برجسته‌کردن مشکلات و کوچک‌شمردن دستاوردها، تلاش می‌کنند فضای جامعه را به سمت ناامیدی و بدبینی سوق دهند. این رویکرد، به‌ویژه روی نسل جوان که هنوز تجربه‌های کافی برای تحلیل واقع‌بینانه ندارند، تاثیر عمیقی می‌گذارد.
تزلزل در باورها: نوجوانان که در حال شکل‌دهی جهان‌بینی خود هستند، در صورت مواجهه مداوم با روایت‌های تضعیف‌کننده باورها، دچار تزلزل فکری می‌شوند. این امر می‌تواند منجر به بی‌تفاوتی نسبت به مسائل مهم، بی‌اعتمادی به نهادهای جامعه و درنهایت، انفعال و سرخوردگی شود.
آسیب به سلامت روانی و اجتماعی: تزلزل فکری و ناامیدی، به‌طور مستقیم بر سلامت روانی و اجتماعی نوجوانان تاثیر می‌گذارد. اضطراب، افسردگی، کاهش اعتمادبه‌نفس و انزوای اجتماعی، ازجمله پیامدهای این وضعیت هستند.

ازدست‌رفتن سرمایه انسانی
نسل روایتگر و مقاوم: سرمایه اصلی هر کشوری، انسان‌های آن هستند. به‌ویژه، نسلی که قرار است آینده کشور را بسازد، باید از توانایی روایتگری، مقاومت در برابر انحرافات و توانایی تمدن‌سازی برخوردار باشد.
انفعال در برابر روایت‌های تخریبی: اگر آموزش و پرورش در تربیت نسلی که بتواند هویت، ارزش‌ها و دستاوردهای خود را به‌درستی روایت کند، ناکام بماند، این نسل در برابر روایت‌های تخریبی و وارونه دشمنان، منفعل و سرخورده خواهد شد.
تضعیف اراده ملی: نسلی که قادر به درک و روایت دستاوردها و ارزش‌های خود نباشد، اراده ملی را تضعیف کرده و توانایی ایستادگی در برابر چالش‌ها و توطئه‌ها را از دست می‌دهد. این امر، بقا و پیشرفت کشور را در بلندمدت به مخاطره می‌اندازد.
هزینه فرصت ازدست‌رفته: هرگونه غفلت از این میدان، به معنای ازدست‌دادن فرصت‌های طلایی برای تربیت نیروهای انقلابی، مومن، متخصص و متعهد است که می‌توانند در پیشبرد اهداف انقلاب و ساختن ایران قوی نقش اساسی ایفا کنند.

نتیجه‌گیری 
ورود قاطع و هوشمندانه به عرصه «جهاد تبیین» و بهره‌گیری اثربخش از ظرفیت شبکه‌های اجتماعی، نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر برای نظام آموزش و پرورش است. تبدیل مدرسه به سنگر روایتگری، پرورش نسلی مقاوم در برابر انحرافات و تمدن‌ساز، هدفی است که تنها با تحول بنیادین در رویکردها، تجهیز دانش‌آموزان به سواد رسانه‌ای و فعال‌سازی ظرفیت‌های پنهان فضای مجازی در مسیر تربیت، قابل‌دستیابی خواهد بود. آینده ایران، در گرو نسلی است که بتواند روایتگر حقیقت باشد و در این میان، نقش آموزش و پرورش، نقشی بی‌بدیل و حیاتی است. این تحول نیازمند تعهد، نوآوری و عزم جدی در سطح کلان نظام آموزشی است تا بتوانیم در عصر روایت‌ها، از کیان فرهنگی و فکری نسل آینده دفاع کرده و آنها را برای ساختن ایرانی سرافراز و قدرتمند آماده سازیم.