آگاه: یادداشت پیشرو، تلاشی است برای بازنمایی چهره واقعی این تمدن؛ تمدنی که پشت نقاب پیشرفت، تاریخ طولانی استثمار و سلطه پنهان کرده است. در برابر این جریان، تنها با جهاد تبیین و احیای ظرفیتهای تمدن اسلامی میتوان به مقابله برخاست و روایت حقیقی عدالت، معنویت و آزادی انسان را بازیابی کرد.
ریشههای فکری تمدن غرب؛ از اومانیسم تا سکولاریسم
تمدن غرب مدرن بر دوش سه بنیان فکری استوار شد: اومانیسم، سکولاریسم و لیبرالیسم. اومانیسم، با کنار زدن خدا از مرکز هستی، انسان را معیار نهایی حقیقت و ارزش قرار داد. این تغییر ظاهرا فلسفی، پیامدی عمیق داشت: استقلال بشر از وحی. در ادامه، سکولاریسم با حذف دین از عرصه سیاست و اجتماعی، حاکمیت مطلق عقل ابزاری را نهادینه کرد و سرانجام لیبرالیسم، آزادی بیقید فرد را به عنوان برترین ارزش معرفی کرد.
اما این مبانی، در عمل، به جای تحقق کرامت انسان، به ابزار توجیه نظام سرمایهداری و استعمار بدل شدند. وقتی انسان، بیارتباط با خدا تعریف میشود، ارزشها نیز نسبی و سودمحور میشوند و این یعنی تبدیل انسان به ابزار تولید و مصرف. از دل همین نگرش بود که بردهداری مدرن، غارت مستعمرات و سلطه رسانهای زاده شد. بنابراین، تمدن غرب اگرچه به ظاهر بر پایه «خرد» و «حقوق بشر» بنا شده، در باطن بر اساس نفع و قدرت شکل گرفته است. شعار آزادی، پوششی بود برای اسارت دیگران و علم، به جای خدمت به انسان، در خدمت گسترش سلطه سیاسی و نظامی درآمد.
دستاوردهای تمدن غرب؛ پیشرفت یا سلطهگری؟
بیتردید نمیتوان از پیشرفتهای علمی و فناوری غرب چشم پوشید، اما خطای بزرگ، یکیانگاری «پیشرفت علمی» با «تعالی انسانی» است. علمِ بریده از ارزش، همانقدر میتواند ابزار آبادانی باشد که وسیلهای برای نابودی. تجربه تلخ قرن بیستم، از هیروشیما تا جنگهای نیابتی، نشان داد که فناوری در غیاب اخلاق الهی، به خدمت استکبار درمیآید. امروز نیز ساختارهای اقتصادی جهانی – از بانک جهانی تا صندوق بینالمللی پول – با شعار توسعه، حلقه وابستگی ملتها را تنگتر میکنند. رسانههای بینالمللی، روایتهای یکسویهای از تاریخ میسازند تا چهره استعمار را بزک کنند. در این منظومه، ملتهای مستقل، «غیرقابلپیشبینی» و «تهدید» معرفی میشوند تا هرگونه مقاومت در برابر الگوی غربی، سرکوب یا تحریم شود.تمدن غرب برای پایایی سلطه خود، ذهن را اشغال کرده است: از هالیوود تا شبکههای اجتماعی، از نظام آموزشی تا الگوسازی فرهنگی، تلاش دارد «غرب» را بهعنوان یگانه معیار پیشرفت در ذهن نسلها تثبیت کند. نفوذ فکری، خطرناکتر از حمله نظامی است، زیرا بیآنکه خون ریخته شود، هویت را از درون تهی میسازد.
جهاد تبیین در سپهر نبرد شناختی
در برابر چنین تهاجمی، نسخه ما نه انفعال، که جهاد تبیین است. این وظیفه، بهویژه بر دوش نخبگان دانشگاهی و فرهنگی سنگینی میکند. باید با زبان علمی و در عین حال رسا، نشان داد که تمدن غرب درونمایهای بحرانزده دارد؛ بحرانی اخلاقی، روحی و حتی فلسفی. آمار خودکشی، انحطاط خانواده، بحران معنا و فروپاشی زیستمحیطی، نشانههایی از فرسودگی درونی این تمدن است. جهاد تبیین یعنی بازخوانی انتقادی تمدن غرب با استناد به دادههای تاریخی و فکری و ارائه تصویری واقعی از آنچنان که هست، نه چنان که در رسانهها جلوه داده میشود. این کار، تنها در صورتی موفق خواهد شد که همزمان، ظرفیتهای تمدن اسلامی ایران نیز بهصورت ایجابی معرفی شود؛ چرا که صرف نقد، اگر به بدیل نرسد، ذهن مخاطب را معلق میگذارد.
تمدن اسلامی ـ ایرانی؛ بدیل معنابخش
تمدن اسلامی، بر بنیاد توحید و کرامت انسان شکل گرفته است. در این جهانبینی، انسان «خلیفهالله» است نه موجودی خودبنیاد و تنها. هدف او نه سلطه بر زمین، بلکه آبادانی آن در مسیر الهی است. این نگاه، زمینهساز رابطهای متوازن میان انسان، طبیعت و جامعه است. جمهوری اسلامی ایران کوشیده است تا این مبانی را به صورت نظامی تمدنی بازسازی کند: استقلال سیاسی، عدالت اجتماعی، معنویت در علم و مقاومت در برابر استکبار. دستاوردهایی چون پیشرفت علمی بدون وابستگی، ایستادگی در برابر فشارهای اقتصادی و الهامبخشی به ملتهای مقاوم، نشان میدهد که تمدن بدیل اسلامی نه یک رؤیا، بلکه واقعیتی در حال تکوین است. هرچه غرب از درون تهیتر میشود، معناگرایی اسلامی نیروی تازهای مییابد. جوان امروز ایرانی، اگر تاریخ را درست بشناسد و بدیل تمدنی خود را درک کند، دیگر فریب بزکهای تمدن مصرفی را نخواهد خورد.
از نفوذ تا مقابله؛ راهبرد بیداری تمدنی
مقابله با تمدن سلطه، صرفا نفی نیست؛ بازیابی خود است. باید نظام آموزشی ما بهجای ترجمه یکسویه مفاهیم غربی، به تولید اندیشه خودی بپردازد. رسانهها باید روایت ایرانی ـ اسلامی پیشرفت را بازگو کنند. اقتصاد باید از محور مصرف به محور عدالت و تولید حرکت کند و دانشگاه باید از «دانشِ ابزار» به «دانشِ هویتساز» ارتقا یابد. در نهایت، راه مقابله با استکبار جهانی، بازگشت به عقلانیت توحیدی است؛ عقلانیتی که علم و اخلاق، آزادی و عدالت، فرد و جامعه را در ذیل بندگی الهی معنا میکند. این همان جوهر تمدن اسلامی است که میتواند جایگزینی انسانیتر و پایدارتر برای نظم ناعادلانه غربی باشد.
تمدن غرب در ظاهر، نماد پیشرفت است، اما در باطن، نظامی از سلطه و نیهیلیسم پنهان دارد. در چنین میدانی، شناخت، نخستین گام مقاومت است. ما اگر روایت خود را نسازیم، در روایت آنان محو میشویم. همایش «تمدن غرب و استکبار جهانی» یادآور همین رسالت است: بیداری فکری در برابر نفوذ نرم و جهاد تبیین برای آیندهای متکی بر معنویت، عدالت و آزادی حقیقی.