آگاه: در اغلب مواقع وقتی پای صحبت افراد مینشینی، همه از این که دوست دارند کتابخوان شوند حرف میزنند و معمولا هم کتابنخوانها به کتابخوانهای حرفهای رشک میبرند. اما چیزی که در این میان مطرح است اینکه کتابخوان واقعی کیست؟ طرح این سوال ازآنجهت اهمیت دارد که کتابخوان هم واقعی و تقلبی دارد.
کتابخوانها چه ویژگیهایی دارند؟
اگر بخواهیم خیلی ساده و سرراست بگوییم، کتابخوان واقعی کتاب را برای خود آن میخواند نه برای معرفی و توصیهکردن به دیگران؛ به بیان دیگر، کتابخوان واقعی به دنبال شوآف با کتاب نیست و هر روز یک کتاب جدید به دیگران معرفی نمیکند که بگوید امروز این را خواندم، دیروز آن را. پس پیش از ورود به بحث بدانید که وقتی از کتابخوان واقعی یا بهعبارتدیگر از «عاشق کتاب» حرف میزنیم منظورمان کیست؛ افراد دیگری چون کتابباز، عشق کتاب، خوره کتاب و اینها همگی ذیل همین عاشقان یا دوستداران کتاب قرار میگیرند.
در مورد اصطلاح کتاب خوار هم احسان رضایی، نویسنده کتاب «آداب کتابخواری» در جایی تعریف میکرد که در طول تاریخ، افرادی بودهاند که واقعا کتاب را میخوردند و موریانهوار، با میل و رغبت صفحات کتاب را میکندند و به نیش میکشیدند و کاری هم به توانایی معده در هضم سلولز کاغذ نداشتند.
همیشه یکی از گرفتاری کسانی که اهل مطالعه نیستند، اما دوست دارند به جرگه کتابخوانان بپیوندند، این است که نمیدانند باید از کجا شروع کنند. در ادامه پیشنهاداتی به شما میدهیم که ممکن است کمی نور راه شما شود. کمک کند که وارد عرصه مطالعه شوید.
تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم
برای اینکه تبدیل به یک کتابخوان حرفهای شویم، ابتدا باید به درونمان رجوع کنیم. باید بدانیم در مقوله جذاب مطالعه و کتاب با خودتمان چندچند هستیم؟ در یک گفتوگوی درونی با خودمان باید به پاسخ این پرسشها برسیم که آیا ایمان داریم مطالعه از ما انسان بهتری میسازد یا نه؟ آیا کتاب و مطالعه را صرفا یک تفریح میدانیم یا مسیری برای بهبود زندگی شخصی و تعالی شخصیتمان؟ آیا برای خودنمایی میخواهیم کتاب دست بگیریم یا آن را یک وظیفه انسانی برای خود میدانیم؟ آیا حاضریم مطالعه روزانه مانند شام و ناهار و خواب اولویتهای بدون تغییر زندگیمان باشد یا نه؟ اگر در پایان این پرسشوپاسخ درونی، پاسخهای مثبتی دریافت کردید، ورود شما را به دنیای جذاب کتابخوانی تبریک میگوییم.
موضوع موردعلاقه خود را برای مطالعه بیابید
اصلا قرار نیست شما برای مطالعه به تمامی موضوعات چنگ بزنید و با گذشت مدت زمانی به خود بیایید و ببینید در هیچکدام از زمینهها به جایی نرسیدهاید. خیلی روشن باید گفت که به علاقه خود احترام بگذارید، به بیان سادهتر اگر تاریخ دوست دارید تاریخ بخوانید، اگر علاقهمند به موضوعات روانشناسی و بهبود سبک زندگی هستید، برای آنها وقت بگذارید و اگر به ادبیات داستانی و یا جنایی علاقه دارید، بر روی آن برنامهریزی کنید، از این شاخه به آن شاخه نپرید و زمان و توان خود را در مطالعه صرف موضوعاتی کنید که به آنها علاقه دارید. مطمئن باشید هیچکس شما را بازخواست نخواهد کرد؛ که چرا فقط تاریخ خواندهاید یا چرا فقط رمان تالیفی و یا رمان ترجمه خواندهاید. مخلص کلام اینکه باید از مطالعه لذت ببرید و حالتان خوبتر شود.
زمانبندی کنید، هدفگذاری کنید
برنامه روزانه افراد بسته به شغل و شکل زندگی آنها با یکدیگر متفاوت است، زمان در دسترس خود برای مطالعه را با کسی مقایسه نکنید، ولی به خودتان قول دهید که از زمانهایی که بر روی آنها برای مطالعه حساب کردهاید، نهایت بهره را ببرید. مطالعه را به اصل لاینفکی از برنامه روز و شب خود بدل کنید و برای این کار برای خود مشخص کنید که روزانه چند صفحه میتوانید مطالعه کنید و دقیقا به همان تعداد صفحه و برنامهای که مشخص کردهاید، پایبند باشید، تحت هیچ شرایطی نگذارید برنامه روزانه مطالعه شما تیک نخورده باقیبماند، مطالعه باید مانند غذاخوردن و استراحت شبانه رکنی گریز ناپذیر از زندگی شما باشد.
زمانی که برنامهریزی روزانه شما روند خوبی پیدا کرد و احساس کردید به آن پایبند شدهاید، زمان آن میرسد که برای ماه و حتی سال خود برنامهریزی کنید به این شکل که با مبنا قراردادن برنامه روزانه خود ابتدای هرماه هدف گذاری کنید که در آن ماه چند کتاب و چه کتابهایی را مطالعه کنید، وقتی این اصل مهم در شما نهادینه شد در روزهای پایانی سال با اشتیاق برای سال آینده خود هدف قرار میدهید که چند کتاب و در چه موضوعاتی مطالعه کنید.
همیشه مسلح باشید
همه ما زمانهایی را در طول روز و یا هفته در مکانهای مختلف به انتظار مینشینیم، برای مثال صف مترو و یا سالن انتظار دندانپزشکی، اگر میخواهید مثل یک عاشق کتاب بخوانید باید همیشه این عشق ابدی را همراه خود داشته باشید، با گسترش صنعت نشر و چاپ قطعا کتابهای محبوب شما در قطع جیبی در دسترس است و سوای این موضوع اپلیکیشنهای توانمند برای مطالعه بر روی موبایل مثل فیدیبوی خودمان نیز بهسادگی خوردن یک لیوان آب در دسترس شماست، پس همیشه زمانهای مرده خود را به وقتهایی طلایی برای عشقبازی با معشوق ابدی یعنی مطالعه تبدیل کنید.
کتابخوان باشید تا کلکسیونر کتاب
در کتابخانه تمامی افراد اهل مطالعه اطرافتان میتوانید به کتابهای نخوانده برخورد کنید، کتابهایی که فقط خریداری شدهاند و برای مطالعه آنها برنامهریزی نشده، بهتر است که همیشه فقط یک کتاب در صف انتظار مطالعه داشته باشید و نه بیشتر و مهمتر اینکه در ذهنتان بهعنوان کتاب بعدی فقط به یک کتاب فکر کنید، وقتی حجم کتابهای در صف انتظار مطالعه شما بالا میرود، در یک رابطه سینوسی انگیزه شما برای مطالعه پایین میآید، پس لطفا این اصل را همواره رعایت کنید که باید یک کتابخوان باشید تا یک کتابدار.
کتابخانه شما گنجینه شماست
مثل یک جواهر به کتابخانهتان نگاه کنید و از دیدنش لذت ببرید. کتابها به بودن ما و به شخصیت ما ارزش میدهند، آنها هستند که با کمترین هزینه حجم عظیمی از آگاهی را در درون شما نهادینه میکنند، به رشد و تعالی شخصیت شما کمک کرده و میکوشند شما را به انسان بهتری برای خود و جامعه تبدیل کنند، پس برای تکتک کتابهایتان ارزش ویژهای قائل شوید. از آنها مراقبت کنید، بسته به سطح درآمدتان یک کتابخانه مناسب برای کتابها تهیه کنید و بدون شک بهترین محل از خانهوکاشانه خود را به استقرار کتابخانهتان اختصاص دهید، بگذارید کتابها و کتابخانه شما که بزرگی و کوچکی آن اصلا اهمیتی ندارد، همیشه شما را به وجد بیاورد و یک موضوع بسیار مهم دیگر اینکه اگر شخصی از دوستان یا اطرافیان از شما تقاضای کتاب تحت عنوان امانت برای مطالعه داشت. چنانچه در امانتداری او شک ندارید، حتما برای امانت دادن کتابهایتان پیشرو باشید اما فهرستی هم از اسامی کتابها و کسانی که امانت گرفتهاند، تهیه کنید که بعدا ممکن است یکییکی جواهراتتان را از دست بدهید!
اگر کتابی را دوست نداشتی، نخوان!
بعضی افراد فکر میکنند باید حتما کتابی که شروع میکنند را تا آخر بخوانند، حتی اگر آن را دوست نداشته باشند. با این کار به جای علاقه دچار نفرت از مطالعه میشوید. چرا باید رمانی ۳۰۰ صفحهای را بخوانید که اصلا از آن لذت نمیبرید؟
بسیاری از کتابهای داستانی بلند ریتم کندی دارند و شخصیتها، مکان و جزییات را بهآهستگی معرفی میکنند اما اگر ۵۰-۷۵ صفحه خواندید و جذب کتاب نشدید، ربطی بهآهستگی ریتم ندارد: کتاب را ببندید. هیچ اشکالی ندارد بروید و کتاب جدیدی را شروع کنید.
مطالعهکردن کاری است شخصی نه یک رقابت
کتاب خواندن رقابت نیست. بلکه فعالیتی است عمیقا شخصی. اگر کتابی که جایزهها برده است و همه از آن حرف میزنند را دوست ندارید هیچ جای احساس گناه نیست و همینطور هم اگر واقعا از خواندن مطلب یا کتابی که سایرین عامهپسند میشمارند، لذت میبرید اصلا احساس شرمندگی نکنید. هر مطلبی که دوست دارید بخوانید و خودتان را با هیچکس مقایسه نکنید. مطالعه رقابت نیست.
اینها تنها چند مورد از راهکارهای کتابخوانشدن است، اما ممکن این راهکارها برای همه صدق نکند و شخصی به شیوه دیگری به مطالعه علاقهمند شود، اما نکته مهمی که وجود دارد این است که یک فرد «کتابدوست» همانطور که از اسمش پیداست به کتاب «علاقه» دارد. نه مجبور است کتاب بخواند و نه در ابتدای امر از کتاب خواندن به دنبال هدفی است. به این معنا که کتاب نمیخواند، چون «کتاب خواندن کار خوبی است» یا به این دلیل که مثلا «معلوماتش بیشتر شود»، صدالبته که با مطالعه به تمام این فواید خواهد رسید، اما هدف او از خواندن اینها نیست. او کتاب میخواند، چون خواندن را «دوست» دارد، پس اولین و مهمترین ویژگی همین علاقه به مطالعه است.
کتابخوانها یا همان کتابدوستها معمولا هر چیزی را فدای خواندن میکنند. آنها میتوانند در یک عصر پاییزی که تازه نمنم باران هم آغاز شده، مثل خیلی از ما با یکی از دوستانشان به پیادهروی بروند و بعد از آن در یک کافه، آخرین ساعتهای روز را سپری کنند. هیچکس نمیگوید که قدمزدن، با یک دوست وقت را سپریکردن یا به کافهرفتن و قهوهخوردن کار بدی است. اما برای کتابخوانها تمام این لذتها در اولویت دوم نسبت به کتاب خواندن
قرار دارند.
آنها به این فکر میکنند که در این سه، چهارساعتی که قرار است در بیرون از خانه بگذرانند، میتوانند با در خانه ماندن و لمدادن روی کاناپه، دستکم ۵۰ تا ۱۰۰ صفحه از رمان «مادام بواری» اثر «گوستاو فلوبر» را پیش بروند. آنها هم قدمزدن در یکی از بلوارهای زیبای شهر که به برگهای پاییزی مزینشده را دوست دارند، اما حسی در آنها هست که میگوید اگر این زمان را به خواندن فصل یکی مانده به آخر «صدسال تنهایی» از «گابریل گارسیا مارکز» بگذرانی، آن وقت میتوانی بعد از شام و در نیمههای شب فصل آخر را نیز تمام کنی و بنابراین امشب شبی باشد که صدسال تنهایی را تمام کردهای.
روایتی داریم که میگوید: «حسنات الابرار سیئات المقربین»، یعنی کارهای نیک آدمهای خوب، برای آنان که مقرب درگاه الهیاند (مقام بالاتری از آدمهای خوب دارند) عمل زشت محسوب میشود! درواقع وقتی میگوییم قدم زدن زیر باران بهخودیخود کار بدی نیست، دقیقا منظورمان همین است. قدم زدن زیر باران خوب است اما نه برای کتابخوانهایی که مطالعه را به این کار ترجیح میدهند.
نظر شما