آگاه: این روزها، گرسنگی و تشنگی مفرط، عامل مرگ بسیاری از زنان و کودکان فلسطینی در غزه است. محل نگهداری نوزادان در بیمارستانها (که دیگر وجود خارجی ندارند) یا مراکز درمانی، مدارس، مساجد و... بهشدت هدف بمباران سنگین رژیم صهیونیستی قرار گرفته است. از آغاز این تهاجم وحشیانه تاکنون بیش از ۵۰ هزار نفر از زنان و کودکان و مردم بیپناه غزه، بهخونغلتیده و صدها هزار نفر مجروح شدهاند؛ گویی جان انسانها در غزه به حراج گذشته شده است و شکنجه برای مرگ، مسئله مورد اعتراض دنیای به ظاهر متمدن امروزی و مدعیان حقوقبشر نیست که با خونسردی، نظارهگر و بدتر از آن، حامی این رژیم ددمنش خونخوار در ارتکاب کلکسیونی از جنایات گسترده و بیسابقه جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت و نسلکشی هستند. این در حالی است که مقامهای صهیونیست در کمال وقاحت، فلسطینیان را با صراحت «حیوانات در پوشش انسان» توصیف میکنند و خواهان قتلعام ساکنان غزه و تبعید بازور و دستهجمعی آنها به صحرای سینا و جاهای دیگر هستند و عزم جزمی برای نابودی کامل مردم غزه دارند و این چیزی نیست جز نسلکشی و پاکسازی قومی.
در واکنش به این جنایات فاحش علیه بشریت، شمار زیادی از کشورها و افکار عمومی و وجدان بیدار ملتها در سرتاسر جهان این جنایات را محکوم کردند و برخی دیگر عمدتا کشورهای غربی به سرکردگی آمریکا با آن همراهی و همنوایی کردند و فاجعهبارتر اینکه همین گروه از کشورها با استفاده از امپراطوری رسانه و تبلیغات، مشغول ساختن روایتی مجعول از این جنایات هستند. حال باید پرسید برای آنان که با سانسور خبری شرمآور مواجه هستند و کسانی که بعدها تاریخ این فجایع را مطالعه خواهند کرد، چه باید گفت؟ واقعیت چیست؟ مسئولیت ما کدام است؟ آنچه اتفاق میافتد، یک نسلکشی آشکار است و مشاهدهگر را درگیر مسئولیت خود نسبت به این جنایات میکند. چه باید کرد؟ آیا فقط محکومکردن کلامی یا ارسال کمکهای بشردوستانه کافی است؟ آیا تبیین جنایات کافی است؟ آیا ابزار دیپلماتیک و سیاسی میتوانند بهتنهایی موثر باشند؟ موضوعاتی به ذهن متبادر میشود:
• مقابله با انکار نسلکشی در غزه، وظیفه جهان در قبال جرم خاموش علیه حقیقت و کرامت است.
• سفیدشویی نسلکشی: پروژه بعدی پس از جنایت در غزه است که باید با هر وسیله حقوقی، سیاسی و دیپلماتیک جلوی آن ایستاد.
• ارائه روایت درست و واقعی از واقعیت نسلکشی وظیفه همگان است، روایت جنگی که شاید باید دوباره نوشته شود، مسئله این است، حقیقت یا تحریف؟
• مجاهدتی برای حفظ حافظه غزه.
ضرورت جرمانگاری انکار جنایت
در سدهای که انسانیت، حقوقبشر و کرامت انسانی بهعنوان ارزشهای جهانی معرفی میشوند، نوار غزه به نماد تلخترین شکل از بیتفاوتی جهانی در برابر رنج بشر بدل شده است. از مهرماه ۱۴۰۲ (اکتبر ۲۰۲۳) تاکنون، هزاران کودک، زن و غیرنظامی فلسطینی در بمبارانهای پیدرپی جان باختهاند، نزدیک به دو میلیون نفر آواره شدهاند و دسترسی به ابتداییترین نیازهای انسانی به شکل سیستمیک و سیستماتیک از آنان سلب شده است. تخریب زیرساختهای حیاتی، محاصره کامل انسانی و استفاده گسترده از سلاحهای مرگبار در مناطق پرجمعیت، استفاده از محدودیت دسترسی به آب و غذا بهمثابه سلاح، در کنار سایر اسناد و شواهد میدانی کاملا روشن مانند حمله به بیمارستانها و مدارس، بمباران اردوگاهها، نابودکردن ذخایر و انبارهای مواد غذایی، جلوگیری از ورود دارو و نیازهای اولیه زندگی، واقعیت جاری دردناک در غزه است و گویای یک بحران بنیادین انسانی و حقوق بشری و نشاندهنده نسلکشی آشکار و پاکسازی قومی مردمی است که بیش از ۷۰ سال به دنبال آزادی و رهایی از اشغال رژیم آپارتاید صهیونیستی هستند. از منظر حقوقی، هر فرد - فارغ از ملیت، دین یا قومیت - شایسته حفاظت از حق حیات، کرامت و زیستن در امنیت است و محرومکردن عامدانه یک ملت از این حقوق، بهویژه همراه با اظهاراتی که دلالت بر نفرت نژادی، نژادپرستی و قصد نابودی این ملت ستمدیده را دارند، نشانههایی روشن از وقوع نسلکشی و پاکسازی قومی است. ماده ۲ کنوانسیون ۱۹۴۸ ژنو درباره پیشگیری و مجازات جنایت نسلکشی، آورده است: «هر یک از اعمال زیر که به قصد نابودی کلی یا جزئی گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی انجام شود، مصداق نسلکشی است. این اقدامات شامل: قتل اعضای گروه، آسیب جدی جسمی یا روحی به اعضای گروه، قراردادن عمدی گروه در شرایط زندگی سخت با هدف تخریب فیزیکی آنها بهطورکلی یا جزئی، تحمیل اقدامات با هدف جلوگیری از تولد کودکان در گروه، انتقال اجباری کودکان از گروهی به گروه دیگر» است. براساس تعریف فوق، امروز وضعیت در غزه فلسطین، مصداق بارز عناصر این تعریف است؛ بهگونهای که از محاکم معتبر بینالمللی مانند دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) و گزارشگران ویژه سازمان ملل گرفته تا سازمانهای غیردولتی مهمی همچون عفو بینالملل (Amnesty International)، سازمانهای حقوق بشری فلسطینی (مانند الحق، مرکز حقوقبشر میزان و مرکز حقوقبشر فلسطینی)، مرکز حقوقی آمریکایی (Center for Constitutional Rights) و حتی دو موسسه صهیونیستی بتسلیم (B’Tselem) و پزشکان برای حقوقبشر (PHRI)، علمای حقوق و تاریخنگاران نسلکشی، رهبران، سیاستمداران و دولتمردان بینالمللی، محافل علمی و جمعی از پژوهشگران و بسیاری دیگر، جنایات امروز رژیم صهیونیستی در غزه را یک نسلکشی آشکار اعلام کردهاند. اما آنچه حتی خطرناکتر از نسلکشی است، انکار، تحریف یا بیاهمیت جلوهدادن حقیقت وقوع آن است. انکار نسلکشی نهتنها توهینی آشکار به وجدان بیدار و آگاه همه آزادگان جهان و ظلمی مضاعف در حق همه قربانیان و بازماندگان آن است، بلکه بستری خطرناک برای تکرار فجایع در آینده فراهم میکند. تجربه تاریخی نشان داده است که انکار چنین جنایات فاحشی علیه بشریت، خود ابزاری موثر برای بی کیفری (impunity) عاملین این جنایات و تکرار خشونت در نسلهای بعدی است.
در برابر واقعیتهای هولناک جنگ در غزه، نهتنها مسئولیت توقف جنایات و حمایت از قربانیان بر دوش جامعه جهانی است، بلکه یک مسئولیت انسانی بزرگ نیز برای مقابله با تحریف حقیقت و انکار فاجعه وجود دارد. ازاینرو انکار نسلکشی تصفیه نژادی در غزه - بهرغم شواهد انکارناپذیر و مستندات حقوق بشری - باید بهعنوان مشارکت در استمرار رنج قربانیان تلقی شده و جرم تلقی شود.
یکی از رویکردهای نظام حامی نسلکشی و فجایع انسانی، سفیدشویی یا بازنویسی تاریخ و تحریف واقعیتها است. تاریخ ۱۵۰ سال گذشته نشان داده است که از هیروشیما و ناگازاکی گرفته تا آسیای مرکزی، آفریقا و اروپا، واقعیات توسط مرتکبین و حامیان آنها به شکلی جلوده داده شد که واقعیت نسلکشی را به حاشیه راند. ممکن است بعدها بگویند در غزه نیز نسلکشی واقع نشد و حتی ادعا کنند که این جنایت علیه بشریت، یک ضرورت یا یک اشتباه یا حتی یک واکنش مناسب بوده است.
بهجرئت میتوان گفت که این پروژه از هماکنون کلید خورده است. با وجود شواهد فزاینده و گزارشهای مستند نهادهای بینالمللی، متاسفانه برخی دولتها، جریانهای سیاسی یا رسانههای پرنفوذ جهانی، پروژه انکار نسلکشی در غزه را آغاز کرده که برای حفظ منافع گروههای حاکم، یا بهکلی از وقوع نسلکشی چشم پوشیدهاند یا به شکل دردناکی، جنایات رژیم صهیونیستی را وارونه جلوه داده و جای «جنایتکار اشغالگر نژادپرست» را با «قربانی در حال دفاع مشروع» جابهجا کردند. بسیاری از رسانههای غربی از همان آغاز جنگ غزه، واژههایی مانند دفاع مشروع یا مبارزه با تروریسم را برای توجیه حملات اسرائیلیها به کار بردند. همین زبان بعدها میتواند به چارچوبی غالب در حافظه عمومی تبدیل شود و نسلکشی را به یک روایت حاشیهای تبدیل کند؛ مانند آنچه در استعمار الجزایر اتفاق افتاد. بهعلاوه لابیهای حامی رژیم صهیونیستی در آمریکا و اروپا، معمولا سعی میکنند هر نقدی را به یهودستیزی ربط دهند و این ابزار هم میتواند در آینده برای خاموشکردن روایت نسلکشی به کار رود.
با گذشت زمان حساسیت جامعه جهانی کم میشود و روایت غالب، عامدانه میتواند تغییر یابد و صهیونیستها و متحدانشان خواهند گفت که این، جنگی تراژیک بود که هر دو طرف قربانی شدند و اما این در حالی است که دادههای دستکاری نشده نشان میدهد اکثریت مطلق قربانیان، غیرنظامیان فلسطینی هستند. در چنین شرایطی این پرسش اساسی مطرح است: آیا سکوت جهان در برابر این فاجعه، پذیرش یک نسلکشی آشکار نیست؟
در بسیاری از نظامهای حقوقی، انکار نسلکشی یک جرم کیفری قابلتعقیب تلقی میشود و قوانینی برای آن وضع شده است. این قوانین ریشه در اصل پیشگیری از نفرت، تحریف حقیقت تاریخی و حمایت از کرامت قربانیان دارد و مبتنی بر ماده ۲۰ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (ICCPR) است که خواهان ممنوعیت نفرتپراکنی و انکار جرائم جدی علیه بشریت است. بر همین اساس، در مورد غزه نیز باتوجهبه حجم عظیم اسناد، گستره و شدت جنایات، شواهد فراوان از اقدامات واجد ویژگیهای نسلکشی، گزارشهای سازمان ملل و سازمانهای غیردولتی و از سوی دیگر، انکار آشکار این واقعیت از سوی برخی دولتها، رسانهها و جریانهای سیاسی لازم است که انکار نسلکشی غزه بهعنوان نوعی مشارکت در تداوم خشونت و انکار رنج قربانیان، جرمانگاری شود و نباید انکار حقیقت در غزه تحمل شود.
این اقدام گامی در برای ۱- تحقق عدالت تاریخی ۲- حفظ حافظه جمعی ۳- ابزاری برای مسئولیتپذیری بینالمللی و ۴-جلوگیری از تکرار خاموش جنایتها در آینده خواهد بود که این، مهمترین بعد جرمانگاری است. امروزه انکار نسلکشی نهتنها تحقیر قربانیان و تحریف حقیقت تاریخی است، بلکه در بسیاری موارد خود شکلی از خشونت کلامی و ادامه جنایت محسوب میشود. واکنش به نسلکشی در شکلهای مختلفی بروز میکند که ناشی از حس مسئولیتپذیری انسانهاست. این مسئولیت نهتنها از بُعد دینی، بلکه از منظر حقوقی، سیاسی، اخلاقی و تاریخی قابلتبیین است.
• مسئولیت دینی و اعتقادی (سکوت یا بیعملی در برابر نسلکشی برادران و خواهران مسلمان فلسطین و تضاد آن با مبانی دینی اسلام)
• مسئولیت سیاسی بینالمللی (عضویت دولتهای مسلمان در سازمانها و معاهدات بینالمللی ازجمله: سازمان همکاری اسلامی و سازمان ملل متحد و کنوانسیون نسلکشی ۱۹۴۸ و... و لزوم واکنش در برابر جنایات نسلکشی در غزه)
• مسئولیت اخلاقی - انسانی (مسئله فلسطین، فراتر از تعلق دینی، به مسئلهای انسانی و اخلاقی جهانی تبدیل شده است اما برای کشورهای مسلمان که خود در بسیاری موارد در معرض استعمار، اشغال یا نقض حقوقبشر قرار گرفتند، بیتفاوتی نسبت به رنج مردم فلسطین، نماد سقوط اخلاقی و سیاسی تلقی میشود.)
• مسئولیت در بازسازی، حمایت و پیگرد حقوقی (بهویژه به دلیل داشتن ظرفیتهایی مانند: ثروت ملی و مالی، قدرت دیپلماتیک در سازمانهای بینالمللی، امکان تشکیل ائتلافهای منطقهای)، موارد فوق بیانگر ابعاد مسئولیت کشورها و ملتها در قبال جنایت نسلکشی در غزه است.
سابقه تاریخی نشان داده که انکار نسلکشیها طی زمان توسط جنایتکاران و مرتکبان آن به صورت یک پروژه همه جانبه دنبال میشود. طلیعه انکار نسلکشی مردم غزه از هماکنون پدیدار است. گرچه هر کاری امروز صهیونیستها در غزه انجام میدهند، باتوجهبه معیارهای حقوقی بینالمللی نسلکشی شناخته میشود، اما غرب همچنان اصرار دارد این اقدامات «دفاع از خود» است. تمایل غرب به تبرئه رژیم صهیونیستی از اتهام «نسلکشی» به این دلیل است که اولا از ابزار حقوقبشر برای تحتفشار قراردادن سایر کشورها که از معیارهای لیبرال دموکراسی مدنظر آنان تبعیت نمیکردند، استفاده میکرد و ثانیا این جرم در حقوق بینالملل ساخته و پرداخته خود آنان نیز از جدیترین جرائم چهارگانه تلقی میشود و علاوه بر ثبت آن در اساسنامه رم (ساختار دیوان کیفری بینالمللی) جنایتی است که حقوق بینالملل با توافقنامهای خاص ممنوعیت آن را در سال ۱۹۵۱ میلادی تعیین کرده بود.
در برابر نسلکشی غزه، همه ملتها مسئولیت دارند اما وظیفهای انکارناپذیر و سنگینتر بر دوش مسلمانان و کشورهای مسلمان است. بیتفاوتی یا همراهی پنهان برخی دولتهای اسلامی با جنایات علیه مردم فلسطین، لکه ننگی تاریخی خواهد بود که در حافظه ملتهای مسلمان و نسلهای آینده باقی خواهد ماند. ازاینرو پیشنهاد میشود جمهوری اسلامی ایران با داشتن سابقه طولانی در حمایت از آرمان فلسطین و مسجدالاقصی در این مسیر پیشقدم شده و مجلس شورای اسلامی، با شروع کارزاری، انکار این نسلکشی را «جرمانگاری» کند و در گام بعد با ارتباطاتی که با سایر کشورهای دنیا دارد، در کنار طرح موضوع با نهادهای دینی و مدنی مسلمانان، در مجالس قانونگذاری و پارلمانی جهان اسلام نیز که از بسترهای مهم برای حمایت از فلسطین و پیگیری مسئله نسلکشی در غزه هستند، آن را مطرح و پیگیری کند. نهادهایی مانند PUIC (اتحادیه بینالمجالس کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی)، IPU (اتحاد بینالمجالس جهانی) ، APA (مجمع مجالس آسیایی) و Arab Parliament (مجلس نمایندگان کشورهای عربی) ازجمله محافلی هستند که میتوانند مخاطب کشورمان باشند. بهعلاوه بهنظر میرسد بسیاری از محافل سیاسی و بینالمللی در کشورهای غیرمسلمان، با آشکارشدن چهره واقعی اسرائیل و بروز نیات واقعی این رژیم آپارتاید و جعلی اکنون این آمادگی را دارند که به کارزار جرمانگاری انکار نسلکشی در غزه بپیوندند.
نظر شما