۳۰ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۸:۴۹
کد خبر: ۱۵٬۶۲۷

سجاد انجم‌شعاع، آگاه مسائل سیاسی :  حزب‌الله لبنان را باید جنبشی که طی چهاردهه از منطق پاسخ به تعرض و تهدید، به منطق طراحی میدان عبور می‌کند و می‌کوشد قواعد بازی را پیش از وقوع بحران‌ها بازنویسی کند، فهم کرد.

آگاه: دگرگونی‌ای سه‌سطحی در هویت، راهبرد و شبکه منطقه‌ای که ثقل بازدارندگی را از دایره صرفا نظامی به بازدارندگی چندبعدی نظامی، اقتصادی، رسانه‌ای و فرهنگی منتقل می‌سازد و به‌جای مدیریت تحمیل، پیش‌دستی در آینده را هدف می‌گیرد. این گذار، محصول مسیری است که از کوره اشغال ۱۹۸۲ آغاز شد، در نهادینه‌سازی سیاسیِ پس از طائف استمرار یافت، در سال ۲۰۰۰ به عقب‌نشینی اسرائیل انجامید و در جنگ ۳۳ روزه نوعی موازنه بازدارندگی را تثبیت کرد؛ سپس در نبرد با تکفیری‌ها در مرزهای لبنان و درهم‌تنیدگی با میدان سوریه، حزب‌الله را از یک نیروی محلی به گره‌گاه شبکه مقاومت منطقه‌ای ارتقا داد. در این مسیر نیز، جهادالبناء، شبکه‌های سلامت و امداد و رسانه‌هایی چون المنار و النور، صرفا بازوی تبلیغی نبودند؛ آنان زیرساخت مشروعیت و قرارداد اجتماعی آن را صورت‌بندی کردند. ترکیب نمایندگی سیاسی، خدمات اجتماعی و سرمایه نمادینِ مقاومت، سه ضلع مشروعیت را فراهم کرد و بستر عبور از بازدارندگی موشکی به بازدارندگی ترکیبی را پدید آورد؛ بازدارندگی‌ای که هزینه تهاجم را که با تاب‌آوری جامعه هدف، انسداد جنگ روایت‌ها و شبکه حمایتیِ اقتصاد خرد بالا می‌برد. امروز بحث «آینده‌نگاری» برای حزب‌الله از هر زمان مهم‌تر است؛ زیرا ژئوپلیتیک منطقه در حال بازچینش است: عادی‌سازی‌های پی‌درپی، امنیتی‌سازی انرژی در شرق مدیترانه، تغییر الگوریتم جنگ‌ها از میدان به میدان و رسانه و مشروط‌سازی کمک‌های بین‌المللی به الگوهای خاص حکمرانی، همگی میدان را از مرز به سفره مردم منتقل کرده‌اند. 
در چنین صحنه‌ای، عدم ورود به آینده‌پژوهی، حزب‌الله را از نیروی راهبردی به همان بازیگر واکنشیِ گرفتار تقویم بحران‌ها تقلیل می‌دهد. پشت‌صحنه فشارها برای خلع‌سلاح، از قطعنامه ۱۵۵۹ تا مفاد تفسیریِ ۱۷۰۱، یک مهندسی چندسطحی قرار دارد: از منظر رژیم صهیونیستی، خلع‌سلاح حزب‌الله یعنی شکستن ستون بازدارندگی و بازگرداندن آزادی عمل هوایی و اطلاعاتی؛ از منظر برخی قدرت‌های غربی، یعنی قطع پیوندهای لجستیکی و سیاسی محور مقاومت و تبدیل لبنان به منطقه حائل با کمترین اصطکاک؛ از منظر برخی دولت‌های عربی، یعنی حذف الگوی بدیل «قدرت نامتقارن مشروع» که می‌تواند برای جوامع خودشان الهام‌بخش باشد؛ از منظر سطح داخلی لبنان، برخی نخبگان، خلع‌سلاح را پیش‌نیاز توافقات مالی بین‌المللی، قاب‌بندی می‌کنند تا هم امتیاز بیرونی بگیرند و هم رقیب داخلی را مهار کنند. ابزارها شناخته‌شده‌اند: تحریم‌های ثانویه و اقتصادی که قابلیت مالی کنشگر را می‌خشکانند؛ فشارهای سیاسی و حقوقی در شوراها و دادگاه‌ها که به‌تدریج هزینه بقا را می‌افزایند؛ عملیات‌های روانی و رسانه‌ای که تصویر عمومی را می‌فرسایند و بهره‌برداری از شکاف‌های داخلی لبنان، از بحران اقتصادی تا رقابت‌های فرقه‌ای، برای ساختن شبه‌اجماع بر ضرورتِ ادغام بی‌قیدوشرط در ارتش. حقیقت آن است که خلع‌سلاح، ابزاری است برای تضعیف کلیِ محور مقاومت است: قطع زنجیره‌ی پشتیبانی، مهار بازدارندگی، بی‌اثرکردن نقش میانجی‌گرِ میدان لبنان در معادلات فلسطین و سوریه و آزادسازی دست بالا در رقابت‌های انرژی و فناوری. حزب‌الله اگر این گذار را تکمیل کند (گذار واکنش‌گری به کنشگری)، از «چریک و زور بازدارنده» به «هوش بازدارنده» ارتقا می‌یابد و موازنه را در اذهان و معیشت مردمش تثبیت می‌کند و اگر در منطق دیروز بماند، گرفتار چرخه‌ فرسایندگی می‌شود که دیگران برایش سناریونویسی
 کرده‌اند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.