آگاه: تولد این جریان در دهه ۸۰، محصول خشم از اشغال و پاسخی به خلأ قدرت ملی لبنان بود. از همان آغاز، دشمنان منطقهای و بینالمللی دریافتند که این نهضت کوچک، در صورت تداوم قادر است موازنهای تازه در برابر رژیم غاصب صهیونیستی بیافریند. ازاینرو، پروژه خلعسلاح حزبالله، سالهاست در دستور کار قدرتهای غربی و متحدان عرب آنها قرار گرفته است؛ پروژهای که در ظاهر دغدغه حاکمیت ملی لبنان را پیش میکشد، اما در حقیقت گامی در راستای مهار و تضعیف محور مقاومت است.
ابزارهای این فشار نیز متنوع بوده است: تحریمهای اقتصادی، جنگ رسانهای، تحریک شکافهای داخلی، بهرهبرداری از بحرانهای ساختاری لبنان و ترور فرماندهان و رهبران ارشد این سازمان. اما حقیقت آن است که مسئله صرفا بر سر سلاح نیست؛ بلکه نزاع اصلی بر سر موجودیتی است که معادلات منطقه را دگرگون کرده است، و ریشه مخاصمه، نزاع بر سر ربوبیت است.
کارنامه چهار دهه گذشته نشان میدهد که حزبالله، جریانی هویتی و تمدنی است. خون شهید سیدعباس موسوی، بنای اولیهی این هویت را تثبیت کرد و تدابیر راهبردی سیدالشهدای مقاومت شهید سیدحسن نصرالله، آن را به یک نیروی بازدارنده منطقهای ارتقا داد. پیروزی در جنگ ۳۳ روزه علیه اسرائیل، شکست گروهکهای تکفیری در سوریه و تثبیت موازنه جدید در مرزهای شمالی فلسطین اشغالی، همگی گواه آن است که حزبالله از یک بازیگر محلی به یک معمار امنیتی منطقهای بدل شده است. این مسیر پر فراز و نشیب، در کنار دستاوردهای عظیم، البته با هزینهها و چالشهایی نیز همراه بوده است: اما در تراز کلان، نمیتوان انکار کرد که اگر حزبالله نبود، لبنان امروز در برابر اسرائیل و تروریسم تکفیری، به کشوری بیدفاع و فروپاشیده بدل میشد.
ازاینرو، سناریوی خلعسلاح، چیزی جز بازگرداندن منطقه به وضعیت پیشامقاومت نیست. لبنان بدون حزبالله، خلأی امنیتی خواهد داشت که نه ارتش رسمی و نه هیچ سازوکار بینالمللی توان پرکردن آن را ندارد. این خلأ، هم ثبات داخلی لبنان را تهدید میکند و هم موازنه قوا را به سود رژیم صهیونیستی برمیگرداند و کل محور مقاومت را در معرض فرسایش قرار میدهد. بدینترتیب، خلعسلاح هدف نهایی نیست، بلکه ابزاری برای درهمشکستن عقلانیت امت و برچیدن هندسه تمدنی مقاومت است.
بااینهمه حزبالله تنها با دشمن بیرونی مواجه نیست. نسبت مقاومت مسلحانه با حاکمیت ملی، و نسبت ماموریت تمدنی با نیازهای عینی لبنان، پرسشهاییاند که آیندهنگاری این جریان را ضروری میسازند. اگر حزبالله بخواهد همچنان محور مقاومت باقی بماند، باید در سطحی فراتر از تاکتیکهای نظامی، به «طراحی تمدنی» بیندیشد؛ طراحیای که هم از امنیت منطقه پاسداری کند و هم توان ساماندادن حیات اجتماعی لبنان را داشته باشد.
آینده مقاومت در منطقه نیز وابسته به همین ظرفیت آیندهنگاری است. باند تبهکار منطقه و متحدانش، با طرحهایی چون عادیسازی روابط، محاصره اقتصادی و جنگهای شناختی و اطلاعاتی، سرزمینی و ترور، در پی تضعیف تدریجی این محور هستند. اما تجربه گذشته نشان داده است که هر موج فشار، اگر با عقلانیت راهبردی پاسخ داده شود، به بالندگی بیشتر مقاومت انجامیده است. آینده حزبالله، در گرو آن است که بتواند خود را با تحولات منطقهای از سوریه و عراق گرفته تا فلسطین و ایران، هماهنگ سازد و درعینحال، توان جذب نیروهای جدید و نوآوری در راهبردها را حفظ کند.
بنابراین حزبالله لبنان، امروز در آستانه یک بزنگاه تاریخی ایستاده است. نزاع بر سر آن، نزاعی بر سر منابع و قدرت نیست؛ بلکه نزاعی وجودی بر سر «ربوبیت» است: اینکه آیا منطقه ما با طرحهای بشری طاغوت محور اداره خواهد شد یا با عقلانیتی برآمده از وحی و مقاومت؟ اگر حزبالله بتواند میان ماموریت مقاومت و الزامات ملی تعادلی پایدار بیافریند، نهتنها همچنان «سپر» لبنان باقی خواهد ماند، بلکه به «شمشیری راهبردی» برای امت اسلامی در برابر طرحهای سلطه بدل خواهد شد.
در غیر این صورت، فشارها و بحرانها میتواند آن را در موقعیت دشواری قرار دهد. اما آنچه تجربه چهار دهه گذشته نشان میدهد، این است که حزبالله از دلسختترین طوفانها نیز سربلند بیرون آمده است. امروز نیز چشمها به آیندهنگری و تدبیر آن دوخته است؛ چرا که آینده مقاومت تا حد زیادی، از گذرگاه بیروت عبور میکند. آینده حزبالله، همان آیندهمحور مقاومت است؛ و آیندهمحور مقاومت در نهایت، بخشی از همان وعده الهی است که «أَنَّ الأَرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون».
۳۰ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۰
کد خبر: ۱۵٬۶۳۴
حسین انجدانی - پژوهشگر جنگ شناختی : در خاورمیانه پرتلاطم، حزبالله لبنان دیگر صرفا یک سازمان سیاسی یا نظامی نیست؛ بلکه بهمثابه رمز و نماد مقاومت، به ستون اصلی معادلات امنیتی و تمدنی منطقه بدل شده است. اگر تاریخ را نه سلسلهای از رخدادهای پراکنده، بلکه تجلی سنن الهی بدانیم، پیدایش و تداوم حزبالله، فصل برجستهای در قاعده جاودانه «مخاصمه حق و باطل» است؛ همان نزاعی که قرآن آن را «هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِم» نامید. تاریخ، چیزی جز صحنه کشمکش این دو منطق نیست؛ حزبالله، در عصر حاضر، به آینه تمامنمای این کشمکش بدل شده است.
نظر شما