آگاه: در واقع، به تصریح و اعتراف بزرگان و اندیشمندان مغربزمین، پیش از شکلگیری کشورها و دولتهای پیشامدرن و مدرن، ردپای ایران و ایرانی در تاریخ متبلور بوده است.
این حضور تاریخی ایرانیان در عرصه آنتولوژی و هستیشناسی اجتماعی، همواره همراه با دو سنت علیالدوام بوده است؛ آن دو سنت عبارت است از «خردگرایی» و «عفافگرایی».
دو سنتِ خردگرایی و عفافگرایی ایرانی، بهصورت توأمان در متونی نظیر «شاهنامه»، «سیاستنامه»، «اخلاق ناصری»، «تاریخ بیهقی»،«قابوسنامه» و سایر کُتب بنیادینِ مرتبط با فلسفه سیاسی و اجتماعی ایرانیان متجلی بوده است. در واقع، زیست خردمندانه و زیست عفیفانه، همواره دو مولفه از فرهنگ و تمدن غنی و کهن ایرانی بوده است. ایرانیان بر مبنای فرهنگ نهادینهشان که در طول اعصار متمادی حاصل شده، به موازات آنکه ذاتا با تندروی و رادیکالیسم و خردگریزی سَر ستیز دارند، با بیعفتی و مُتفرعات و تَجلیات بیعفتی نظیر پوشش نامناسب و تحریککننده یا برهنگی، مُتخاصم بوده و هستند.
برهنگی و پوشش نامناسب برای ایران و ایرانی همواره یک تابو و عنصر ناهنجار و ضداجتماع بوده است. ایرانیان در طول تاریخ پُربار و پُرثمر خود هیچگاه برهنگی و پوشش زننده را پذیرا نبودند؛ فردوسی بزرگ در شاهنامه که الحق بازیابی هویتی ایرانیان و فریاد بلندِ تَبار ایرانی است، به کرات «عفاف» را ستوده است و مصداق عفیف بودن را «زن ایرانی» دانسته است.
غرض از سیاههکردن سطور فوقالذکر، ترسیم بنیان فکری و نظری ایرانیان در قبال مقوله خطیر «زیست عفیفانه» بود. این زیست عفیفانه ایرانی در گستره تاریخ، امتداد و استمرار داشته است و به عصر معاصر نیز رسیده است. اگر چه در عصر معاصر، متناسب با اقتضائات دنیای مدرن و پُست مدرن، برهنگی و زیست غیرعفیفانه، تبلیغ و ترویج میشود و اثراتی از این غوغای تبلیغاتی به زیستبوم فرهنگی ایرانیان راه یافته است، اما این راهیافتگی را نباید تَغَلُّب و چیرگی تلقی کرد و در مجادلات و هیاهوهای سیاسی چنین القا کرد که پوشش زننده و نامتعارف، به عنصر و مولفه هویتی ایرانیان و مشخصا زن ایرانی بدل شده است.
بدون تردید، عفیفبودن همچنان در ایران و برای ایرانیان یک هنجار و عُرف است و انکار این واقعیت صرفا کار برخی دکانداران سیاسی است. به بیان دیگر، کسانی که تلاش دارند نیمهبرهنگی و پوشش نامتعارف و زننده را به برچسبی برای شناساندن هویتی ایرانیان و مشخصا زن ایرانی تبدیل کنند، در واقع خود از بانیان و عاملان اَندلسیکردن ایران هستند و پروژه ناتوی فرهنگی را با روکشی نوپیدا و مُستحدث پیش میبرند.
تقریر و بیان این مفاهیم به معنای نبود و نادیدهانگاری اقلیتی نیست که در اجتماعِ عفیف ایرانیان، میلِ به ضداجتماعیگری دارند، بلکه به معنای آن است که نباید این اقلیت را اکثریت انگاشت و سپس نسخه عریانگری را برای جامعه پوشیده و مَستور و محجوب ایرانی و زن ایرانی پیچید و علنا به بلندگوی طراحان شبیخون تمدنی بدل شد. باید به اصل و ریشه خود تاکید موکد و مُبرم ورزیم و به این اصالت و ریشه مباهات کنیم؛ ریشه و اصالت ما و تمدن ما چیزی جز خردگرایی و عفافگرایی نیست؛ باید به اعتبار همان سنت خردگرای ایرانی که پژواک آن در دل تاریخ میپیچد و نسبتی با تندروی و تَحجر ندارد، غلبه و چیرگی زیست عفیفانه ایرانی را تبلیغ و ترویج کنیم و در ذهن و ضمیر ایران و ایرانیِ معاصر در عصر سلطه سیاهی فرهنگ غربی، سفیدی تمدن عفیف ایرانی را به یک کلان گفتمان در حیطه سیاست و اجتماع و رسانه بدل کنیم.
۳۰ شهریور ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۱
کد خبر: ۱۶٬۳۱۷
آرتور دوگوبینو، مستشرق سرشناس و شهیر فرانسوی جملهای دارد با این مضمون که «قدمت ایران به عنوان یک کل منسجم به پیش از تشکیل دولتهای ملی بازمیگردد.»

نظر شما