آگاه: اولا مسبب اصلی نابودی دژخیم استعمار جهانی، یعنی حکومت پهلوی بود و نظام سلطه امروز از فقدان چنین پشتیبان مستحکمی، شدیدا رنج میبرد.
حکومت پهلوی سالها از منافع نظام سلطه پاسداری میکرد و در مقاطع حساسی همچون جنگ جهانی دوم، جنگ ویتنام، جنگ با اسرائیل و... به داد نظام سلطه میرسید. در جریان جنگ جهانی دوم به قدری در تامین نیازهای متفقین کوشا بود که حتی با وقوع قحطی دوم نیز، دست از خدمتگزاری اختصاصی به متفقین نکشید. حکومت ترجیح میداد شکم نظامیان متفقین را سیر کند، تا اینکه به داد ملت قحطیزده ایران برسد. حتی افزایش تلفات قحطی نیز باعث تجدید نظر حاکمیت نشد و مسیر نوکری پهلوی به نظام سلطه همچنان ادامه یافت. جنگ ویتنام فرصت مجدد حکومت پهلوی برای ابراز ارادت خود به نظام سلطه بود. اینبار نیز حکومت ایران بود که نظام سلطه را از منجلاب جنگ با ویتنام بیرون کشید و تسلیحات نظامی خود را بدون هیچ چشمداشتی به آمریکا اهدا کرد. جنگ اعراب با اسرائیل باردیگر صحنه را برای اثبات نوکری حکومت پهلوی مهیا کرد. حکومت پهلوی با شکستن تحریمهایی که توسط سایر کشورهای منطقه علیه اسرائیل اعمال شده بود، خط مقدم نظام سلطه یعنی اسرائیل از ورطه هلاکت نجات داد. پهلوی دوم با صادرات گسترده نفت به اسرائیل، فشار تحریم های اعراب را بیاثر کرد و نقشی حیاتی در حفظ و تثبیت قدرت اسرائیل ایفا کرد.
ثانیا الهامبخش آزادیخواهان جهان است و پیام نهراسیدن از آمریکا و مقاومت در برابر ظلم و تبعیض جهانی را به سایر نقاط جهان منتقل میکند. همانطور که امروز شاهد تسری مقاومت انقلاب اسلامی به سایر کشورهای منطقه و ایستادگی مشهود آنان مقابل نظام سلطه هستیم.
حزبالله تحت هیچ فشاری حاضر به پذیرش طرح استعماری خلعسلاح نمی شود و لبنان را بیدفاع نمیگذارد. جنبش حماس، از هفت اکتبر تاکنون مشغول مقاومت است و اسرائیل را از ادامه جنگ عاجز کرده تا جایی که توان تحقق هیچ یک از اهداف اعلامی خود را نداشته است. انصارالله یمن خود را در یاری محور مقاومت مسئول میداند و علنا بازدارندگی اسرائیل به تاراج برده است. حتی فرودگاه بن گویر اسرائیل نیز از حملات انصارالله در امان نیست و خواب و خوراک بر صهیونیست ها حرام شده.
ثالثا سد محکمی مقابل اجرای پروژه خاورمیانه جدید است.
وقتی رئیسجمهور آمریکا تحت عنوان طرح خاورمیانه جدید، در صدد حمله به سه نقطه ایران، افغانستان و عراق بود، به ناگاه با تدابیر هوشمندانه جمهوری اسلامی مواجه شد و هیچ راه نفوذی به ایران پیدا نکرد.
علاوه بر ناکامی در قبال ایران، در اعمال کامل اهداف خود در عراق و افغانستان نیز ناموفق بود و هیچ توفیقی در پیشبرد طرح خاورمیانه جدید کسب نکرد. نظامیان آمریکایی بهرغم تحمیل میلیونها دلار هزینه بر دولت آمریکا، نهایتا از عراق و افغانستان خارج شدند و کنترل این دو کشور را عملا از دست دادند. ایالات متحده در ادامه با مداخله در تحولات سوریه سعی در بازیابی این پروژه سیاسی داشت، اما اینبار نیز به صخره محکم تدابیر جمهوری اسلامی برخورد کرد و با خلق گفتمان مدافعان حرم، این توطئه در نطفه خفه شد. تحولات اخیر منطقه ازجمله جنگ دوازده روزه نیز در راستای بازیابی مجدد پروژه خاورمیانه جدید اتفاق افتاد.
چرا که نظام سلطه به خوبی میداند تا وقتی ایران پابرجاست، اعمال سلطه مطلوب بر سرتاسر منطقه ناممکن است و این مهم را باید در بازیابی پروژه خاورمیانه جدید و حمله نظامی علیه ایران بهعنوان نخستین پیش نیاز پیشبرد این پروژه جستوجو کرد.
در پایان میتوان گفت تحمیل جنگ هشت ساله و جنگ دوازده روزه از جانب نظام سلطه بر ایران، ریشه در خصومتی دیرینه دارد. وقوع و تداوم انقلاب اسلامی ضربات محکمی به جریان نظام سلطه وارد کرده و این جریان را عمیقا مجاب به حمله نظامی علیه ایران کرده است.
نظر شما