آگاه: مقاومت در اندیشه ولایی، نه یک تاکتیک نظامی گذرا، بلکه یک آرمان انسانی و دینی و یک جهانبینی عمیق و همهجانبه است که در هسته مرکزی هویت جمعی شیعیان لبنان تثبیت شده. این جهانبینی، تکلیف دینی را به انرژی برای عمل جمعی مبدل میسازد. از سوی دیگر، کادرسازی (تربیت نیروی متخصص و متعهد) به معنای پرورش نسلهای جوان بر اساس آموزههای جهاد، ایثار و ولایتمداری است تا برای ایفای نقشهای کلیدی در ساختارهای نظامی، سیاسی و اجتماعی مقاومت آماده شوند.
تجلی مکتب مقاومت در عرصه تمدنی
سیر تحول و تثبیت ساختاری حزبالله با بصیرتی عمیق صورت پذیرفته است. شکلگیری اولیه آن ریشه در فعالیتهای علمای دینی بازگشته از نجف در دهه ۱۹۶۰ دارد که با تمرکز بر دروس دینی و فرهنگی در محیطهای روستایی آغاز شد. تکامل استراتژیک حزبالله، آن را از یک گروه صرفا نظامی به یک نهاد حکمرانی اجتماعی-سیاسی تمامعیار تبدیل کرد. بررسیها نشان میدهد که موفقیت نظامی حزبالله (مانند خروج رژیم صهیونیستی در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۶) و بعد از آن، ارائه خدمات اجتماعی گسترده، توانسته انگیزه و پشتوانه دینی اولیه را به یک مشروعیت عملیاتی و مردمی پایدار تبدیل کند. این ساختار مستحکم و کادرسازی موفق، حزبالله را به سازمانی با توان نظامی در حد یک ارتش متوسط در سال ۲۰۱۶ ارتقا داده است.
بنیانهای نظری گفتمان ولایت و الگوی رهبری استراتژیک
مدل فکری و رفتاری حزبالله لبنان بر محور اصل ولایت فقیه استوار است که رکن سازماندهنده هویت، استراتژی و ساختار سازمانی آن محسوب میشود. بالاترین مرجع تصمیمگیری حزبالله، مجلس شوراست که متولی ترسیم چشمانداز و سیاستهای کلی است. تصمیمات این شورا، طبق آییننامه، تنها تابع مرجعیت ولی فقیه در ایران است و در صورت بروز بنبست، به ایشان مراجعه میشود. این ساختار ولایی، حلقه پیوندی است که سایر ارکان، از جمله جهاد و شهادت را معنا میبخشد و مسیر حقیقی را در شرایط پرچالش منطقه مشخص میکند. این التزام ایدئولوژیک، حزبالله را در برابر تشتتها و چندپارگیهای داخلی سیاسی لبنان، مقاوم ساخته است.
مدل رهبری ولایی
شهید سیدحسن نصرالله، نمونهای بیبدیل از رهبری استراتژیک، ولایی و مردمی بود که توانست مقاومت را از سطح یک تاکتیک نظامی به سطح یک راهبرد تمدنی و فرهنگی ارتقا دهد. ایشان معمار یک گفتمانسازی نظاممند بود که در آن، پیچیدهترین مفاهیم نظری را با بیانی روشن و بهرهگیری هوشمندانه از زبان نمادها (بهویژه نمادهای عاشورایی)، به زبان مردم ترجمه میکرد.
استراتژی ایشان در مدیریت انتظارات فراتر از یک ابزار ارتباطی، نوعی حکمرانی هوشمندانه محسوب میشد؛ او پیروزی را نه فقط به عنوان فتح نظامی، بلکه به عنوان حفظ کرامت و هویت جمعی تعریف میکرد. این رویکرد، در دوران فرسایشی (مانند جنگ ۲۰۰۶) و بحرانهای اقتصادی، سرمایه اجتماعی حزبالله را حفظ کرد و به مثابه سپری در برابر شکافهای احتمالی میان واقعیتهای عملیاتی و وعدههای ایدئولوژیک عمل کرد.
نهادینهسازی و استمرار
به رغم ترور رهبران کاریزماتیک (مانند سیدحسن نصرالله و سیدعباس موسوی)، حزبالله در مواجهه با خلأ رهبری به فروپاشی نرسید. این تابآوری ساختاری به دلیل وجود مرجعیت مطلق ولی فقیه و وجود ساختار شورایی قوی -مانند شورای اجرایی که پیشتر ریاست آن را شهید سیدهاشم صفیالدین برعهده داشت- است که تضمین میکند استراتژی ثابت بماند و انتقال قدرت به صورت منظم صورت پذیرد. انتخاب سریع شیخ نعیم قاسم، معاون پیشین، به عنوان دبیرکل جدید پس از شهادت سیدحسن نصرالله، این عمق نهادینهسازی و ولایتمداری ساختار را به اثبات رساند. این رکن ولایت فقیه به عنوان لنگرگاه استراتژیک برای حفظ انسجام در بحرانیترین شرایط عمل میکند و مدل موفقی را برای کادرسازی نیروهای فرهنگی و جهادی ارائه داده که مورد تاکید رهبر معظم انقلاب نیز هست.
مدلسازی نهادهای پرورش نسل مقاومت
مدل آموزشی و تربیتی حزبالله به صورت کاملا هدفمند طراحی شده تا با کاشتن بذر فرهنگ مقاومت و شهادت، نسلهای جدید را برای ایفای نقش در دولت امام مهدی(عج) آماده سازد. این جریان کادرسازی، رکن اصلی تداوم جنبش محسوب میشود.
شبکه مدارس المهدی (با ۱۷ شعبه)، تحت نظارت شورای اجرایی حزبالله، فراتر از یک موسسه آموزشی معمولی عمل میکند. راهبرد آموزشی این مدارس بر تربیت فکری، انقلابی و تمدنی با محوریت آموزههای جهاد و ایمان استوار است. محتوای آموزشی بهطور ویژه بر تربیت اعتقادی ایمانی و تربیت سیاسی، انقلابی، تمدنی تمرکز دارد. این ساختار آموزشی در تلاش است تا با پر کردن خلأهای سیستم آموزشی دولتی، ایدئولوژی شیعی را در سراسر سیستم آموزشی لبنان تقویت کند و این کار را از طریق نهادهایی مانند انجمن آموزش مذهبی اسلامی (AIRE) انجام میدهد. این تلاشها یک دفاع پیشگیرانه فرهنگی در برابر نفوذهای فکری رقیب محسوب میشود.
کشافه الامام المهدی (عج)، بستر ایثار و جهاد
سازمان پیشاهنگان امام مهدی (عج) یکی از بارزترین و موفقترین اقدامات فرهنگی و آموزشی مقاومت اسلامی لبنان است که مورد توجه ویژه مراکز صهیونیستی قرار گرفته و از گسترش فرهنگ مقاومت در میان نسل جوان لبنان ابراز نگرانی میکنند. هدف استراتژیک این سازمان، نهادینهسازی فرهنگ جهاد و توسعه جهادی در میان نوجوانان ۸ تا ۱۶ساله است.
اعضای کشافه المهدی، که بهطور عمده دانشآموزان مدارس المهدی هستند، در ایام تعطیل آموزشهای خاصی را دریافت کرده و در برنامههای فرهنگی، مذهبی و خدماترسانی شرکت میکنند. این سازمان بستری کلیدی برای شناسایی و جذب دانشآموزان ممتاز و در نهایت، عضویت اعضا در واحدهای حزبالله فراهم میسازد. از نظر ایدئولوژیک، این سازمان با بازآفرینی نمادهای جهانی پیشاهنگی به نمادهای جهادی و تاکید بر مفهوم اطاعت، ایدئولوژی شیعه ولایی را از سنین پایین نهادینه میکند. پیوستن دانشآموزانی که در اردوهای کشافه المهدی حضور داشتهاند به صفوف مقاومت اسلامی لبنان، عملا گواهی بر کارآمدی این مدل آموزشی است که پل مستقیمی میان تربیت نظری و اقدام عملی ایجاد کرده است.
بازوهای حکمرانی جهادی و تثبیت اقتدار معنوی (موسسههای اجتماعی)
حزبالله با تاسیس شبکهای از موسسات خدماترسان، ستونهای حکمرانی خود را بنا نهاده و از طریق ارائه خدمات بهداشتی، آموزشی و معیشتی، مشروعیت اجتماعی را تثبیت میکند و وابستگی جامعه شیعی به ساختار مقاومت را تقویت میکند.
جهاد البنا؛ نماد مدیریت اسلامی و بازسازی
موسسه جهاد البنا یک بنیاد توسعهمحور تحت مدیریت حزبالله است که مسئولیت اصلی بازسازی و کاهش پیامدهای جنگ داخلی و مقاومت در برابر رژیم اشغالگر را برعهده دارد. این سازمان توانسته با پروژههای زیربنایی، آموزشی و ساختوساز (مانند ساخت ۱۶ هزار خانه تا سال ۲۰۰۶)، خلأهای ناشی از ناتوانی دولت لبنان را پر کند. دولت لبنان با ۴۵ میلیارد دلار بدهی، قادر به انجام بازسازی خسارات جنگی نیست. حزبالله با ارائه ساختاری کارآمد در این عرصه، جایگاه خود را به عنوان نیروی کارا و مردمی تثبیت کرده و تبدیل به نخستین ارائهدهنده خدمات به جامعه شیعی شده است.
منابع مالی این نهادها بهطور عمده از حمایتها، وجوهات شرعی (مانند خمس) و درآمدهای حاصل از تجارتهای حامیان در داخل و خارج تامین میشود. این استقلال مالی، حزبالله را قادر میسازد تا در برابر تحریمهای خارجی (مانند تعیین جهاد البنا به عنوان گروه تروریستی بینالمللی توسط آمریکا)، خدمات خود را بدون وقفه ادامه دهد و به طور کامل مصداق اقتصاد مقاومتی در جبهه منطقه باشد.
موسسه الشهید و معنابخشی به فداکاری و تقویت همبستگی
موسسه الشهید با حمایت از خانوادههای مجاهدان شهید، تضمین میکند که شهادت در گفتمان اجتماعی نه یک پایان تراژیک، بلکه اوج تحقق کرامت انسانی و جمعی تفسیر شود. ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، کارکردهای مثبت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارد؛ با نهادینه شدن روحیه از خودگذشتگی و در نظر گرفتن جمع، شاهد کاهش ایدههای فردگرایانه و تقویت روحیه جمعگرایی هستیم.
پیش از ظهور مقاومت، شیعیان در حاشیه هویت ملی لبنان قرار داشتند. خدمات گسترده حزبالله، همراه با پیروزیهای نظامی سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۶، نه تنها شیعیان را به مرکز قدرت رساند، بلکه آنها را در هویت ملی لبنانی گنجاند و حس غرور ملی را در آنان تقویت کرد. بنابراین، خدمترسانی جهادی و کارآمد، ابزار اصلی برای ارتقای هویت فرقهای به هویت ملی-مقاومتی و تثبیت اقتدار معنوی حزبالله است. این شبکهسازی گسترده در مناطق تحت کنترل، نوعی شهروندی سایه برای حزبالله ایجاد کرده و مشروعیت آن را فراتر از ساختارهای رسمی دولت تضعیفشده لبنان، تحکیم میبخشد.
قدرت نرم در تثبیت گفتمان مقاومت
حزبالله با بهرهگیری از ابزارهای رسانهای پیشرفته، به صورت مستمر درگیر جهاد تبیین است تا هویت مقاومت را نهادینه سازد و با جنگ نرم دشمن مقابله کند. شبکههای تلویزیونی مانند المنار (Al-Manar) و رادیو النور، تریبونهای محوری حزبالله برای انتشار اطلاعات و بازنمایی هویت مقاومت هستند.
یکی از نمونههای برجسته در کارآمدی الگوی مقاومت، بهرهگیری از درسها و فرهنگ قیام عاشوراست. حزبالله توانسته الگوی مقاومت حسینی را پس از ۱۴ قرن به بهترین شکل به اثبات برساند. رسانههای حزبالله با تولید مستمر محتوا، بهویژه در بزرگداشت شهدا و مناسبتهایی مانند عاشورا، فرهنگ مقاومت را به صورت مداوم بازتولید میکنند. این تاکید بر فرهنگ مقاومت در سخنرانیهای عاشورایی و استفاده از نمادهای مذهبی در فضای عمومی، هویت شیعی را به خط مقدم صحنه فرهنگی لبنان آورده است. نفوذ حزبالله تنها مرهون توان نظامی نیست؛ بلکه ریشه در قدرت نرم ولایی دارد که از طریق رسانهها، بر قلبها و ذهنها تاثیر میگذارد. این فرهنگ مقاومت، اقشار مختلف لبنان (از شیعه و سنی تا مسیحی و دروزی) را متحد کرده و از طریق رسانههایی مانند المنار، به الهامبخش ملتها در سراسر جهان اسلام (از جمله فلسطین و یمن) تبدیل شده است. این امر، نقش حزبالله را به عنوان ابزار قدرت نرم تمدنی شیعه در منطقه و جهان اسلام تثبیت میکند.
جایگاه مدل فرهنگی حزبالله در راهبرد تمدنی منطقه
مدل فرهنگی-تربیتی حزبالله یک عامل تعیینکننده در راهبرد تمدنی است. مبارزه با رژیم صهیونیستی به عنوان دلیل وجودی این جنبش باقی مانده و فرهنگ مقاومت توانسته به راحتی با اصول و دستورات دینی ترکیب شود. این مدل فرهنگی، توانسته اقشار مختلف (شیعه، سنی، مسیحی و دروزی) را حول محور مقاومت متحد کند که نشاندهنده فراگیری و عمق نفوذ آن است.
حزبالله به عنوان یک الگوی موفق، الهامبخش بسیاری از گروههای مبارز در جوامع گوناگون شده است. این سازمان برای گسترش قدرت در منطقه و آموزش نیروهای همپیمان (مانند حماس)، نقش کلیدی در تقویت محور مقاومت ایفا میکند. این جنبش در طول حیات خود، عملگرایی سیاسی را در مواقع نامتقارن بودن منافع بر تعصب دینی صرف ترجیح داده است. اما این عملگرایی همواره در راستای حفظ هویت مقاومت و اهداف استراتژیک بلندمدت بوده است.
هویت جمعی شیعی در برابر تفرقه
ساختار سیاسی لبنان مبتنی بر تضادهای فرقهای است و از اواسط دهه ۱۸۰۰ تاکنون درگیر چالشهای ساخت دولت-ملت بوده است. حزبالله، با ایجاد یک هویت جمعی شیعی جدید مبتنی بر مقاومت و ولایت، یک لنگر هویتی پایدار برای شیعیان لبنان فراهم کرده است که در برابر تلاشها برای تجزیه یا تضعیف ملی، مقاوم است.
از منظر عملیاتی، هیچ سازمان جنگ نامنظم موفقی نمیتواند بدون برنامه دقیق برای استفاده از ابعاد مختلف قدرت (DIME: دیپلماسی، اطلاعات، نظامی و اقتصادی) بقا یابد. نهادهای فرهنگی حزبالله با تامین کادر مجاهد، پشتیبانی لجستیک و مشروعیت اجتماعی، کارآمدی نظامی را تضمین میکنند. این امر ثابت میکند که زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی، ستونهای ضروری برای استمرار جنگ نامنظم بلندمدت علیه رژیم صهیونیستی هستند.
یک الگوی تمدنی جامع
مدل فرهنگی-تربیتی حزبالله یک الگوی تمدنی جامع و موفق در منطقه است که به صورت شبکهای عمل میکند. این مدل با محوریت ایدئولوژی ولایت فقیه، مفاهیم بنیادین شهادت و جهاد را در ساختارهای آموزشی رسمی (مدارس المهدی) و غیررسمی (کشافه المهدی) نهادینه کرده است. این نهادها نسلی از نیروهای معتقد و مجاهد را برای آینده پرورش میدهند. همزمان، از طریق بازوهای حکمرانی جهادی (جهاد البنا و موسسه الشهید)، خدمات حیاتی اجتماعی ارائه میشود تا مشروعیت مردمی کسب شده و وفاداری اجتماعی تقویت گردد. در نهایت، قدرت نرم رسانهای (المنار)، پیام مقاومت را ترویج داده و هویت جمعی را در برابر جنگ نرم دشمن تثبیت میکند. این ساختار منسجم، ضامن بقا و رشد مکتب مقاومت است.
سیر تحولات فرهنگی در پرتو هدایت دبیران کل حزبالله
مدل آموزشی-فرهنگی حزبالله، هرچند بر اصول ثابت ایدئولوژیک (ولایت فقیه و جهاد) استوار است اما در پرتو بصیرت رهبران و تحولات میدان به طور هوشمندانه تکامل یافته. این تغییرات، عمق عملگرایی استراتژیک در راستای حفظ هسته سخت مقاومت و تعمیق هویت ولایی را نشان میدهد.
۱. شیخ صُبحی الطُفَیلی (۱۹۸۹–۱۹۹۱): دوره آرمانگرایی و تثبیت ساختار
در این دوره، حزبالله از یک ساختار شورایی اولیه به یک تشکیلات متمرکز با جایگاه دبیرکل رسید. رویکرد اصلی در این زمان، آرمانگرایی قاطعانه و اعلام صریح هدف تشکیل حکومت اسلامی در لبنان بود. تمرکز بر مبارزه مسلحانه و حمایت از ولایت فقیه، محور فعالیتهای اولیه بود. در نهایت، اختلافات بر سر میزان ورود به سیاستهای داخلی لبنان و لزوم تعدیل در تاکتیکها برای حفظ پیوند با ایران در فضای پساجنگ داخلی لبنان، به کنارهگیری او انجامید. این تحول سازمانی نشان داد که ساختار حزبالله، منافع بلندمدت مقاومت را بر تعصبات صرفا فکری ترجیح میدهد.
۲. سید عباس الموسوی (۱۹۹۱–۱۹۹۲): پیوند مقاومت و مردمداری و نهادینهسازی شهادت
دوره کوتاه دبیرکلی سیدعباس موسوی با افزایش چشمگیر فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی در کنار عملیاتهای مسلحانه همراه بود. ایشان بر لزوم تعامل و خدمترسانی گستردهتر به محرومان تاکید داشت تا پیوند میان مقاومت و بدنه مردم عمیقتر شود. شهادت ایشان به دست رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۹۲ یکنقطه عطف حیاتی فرهنگی بود.
این واقعه، نه تنها سازمان را تضعیف نکرد، بلکه به سرعت او را به نماد شهادت تبدیل کرد و مکتب مقاومت را از لحاظ هویتی و عاطفی در قلوب مردم تثبیت کرد. انتخاب سریع جانشین، نشانگر ساختار قوی و ولایتمدار حزبالله بود.
۳. شهید سیدحسن نصرالله (۱۹۹۲–۲۰۲۴): معماری مکتب و حکمرانی هوشمند
طولانیترین دوره رهبری، اوج نهادسازی و تکامل مدل فرهنگی بود. شهید نصرالله، با بصیرت و ولایتمداری، حزبالله را به یک مکتب فکری و فرهنگی جامع ارتقا داد که ساختار، کادر و دکترین مستقل دارد. تغییرات کلیدی و تاثیر آن بر مدل فرهنگی در این دوره شامل این موارد بود:
انعطاف استراتژیک: حزبالله با حفظ سلاح مقاومت، شعار حکومت اسلامی را تعدیل کرد و در سال ۱۹۹۲ وارد ساختار سیاسی لبنان (پارلمان) شد. این اقدام، یک عملگرایی هوشمندانه بود که ضمن حفظ منافع راهبردی مقاومت، امکان بهرهمندی از منابع دولتی و افزایش مشروعیت داخلی را فراهم آورد.
نهادینهسازی فرهنگی: در این دوره، شبکههای آموزشی (مدارس المهدی) و تربیتی (کشافه المهدی) به منظور تربیت نسلهای متخصص و متعهد، به طور چشمگیری توسعه یافتند. سیدحسن نصرالله بهای ویژهای به تربیت کودکان و نوجوانان داد.
قدرت نرم و رسانه: با پیروزیهای تاریخی ۲۰۰۰ و ۲۰۰۶، حزبالله به قهرمان ملی تبدیل شد. نصرالله از طریق «هوش رسانهای» خود (شبکه المنار) و گفتمانسازی نظاممند، مفهوم مقاومت را به یک هویت جمعی شرافتمند و فراملی تبدیل کرد.
۴. شیخ نعیم قاسم (۲۰۲۴–اکنون): تداوم و استقرار مکتب مقاومت
انتخاب سریع شیخ نعیم قاسم پس از شهادت سیدحسن نصرالله، نشاندهنده استحکام و بلوغ سازمانی مکتب مقاومت است. این دوره تاکیدی مضاعف بر استمرار مسیر مقاومت، حفظ انسجام داخلی و پایداری ساختار ولایی در برابر شدیدترین ضربات دشمن دارد و عملا گواهی بر موفقیت مدل کادرسازی طولانیمدت حزبالله است.
نظر شما