۲۳ مهر ۱۴۰۴ - ۲۳:۱۸
کد خبر: ۱۷٬۰۵۵

اینستاگرام و نسل جوان؛ هویت‌سازی در عصر نمایش

میان آینه و سراب

علیرضا احمدی قره زاغ _ نویسنده، پژوهشگر و مدرس حوزه و دانشگاه

در جهان معاصر، شبکه‌های اجتماعی دیگر صرفا ابزار ارتباط نیستند؛ آنها به «زیست‌جهان» جدید انسان تبدیل شده‌اند. برای ایرانیان، اینستاگرام بیش از هر پلتفرم دیگری توانسته مرز میان واقعیت و نمایش را کمرنگ کند. از صبح تا شب، میلیون‌ها کاربر در آن زیست می‌کنند، روایت می‌سازند، معنا می‌جویند و گاه بی‌آنکه بدانند، خود را در انبوه تصویرها بازتعریف می‌کنند.

میان آینه و سراب

آگاه: این تحول، در عمق خود نه فقط یک پدیده فناورانه بلکه یک پدیده فرهنگی و حتی معرفت‌شناختی است: تغییری در شیوه فهم انسان از خود، دیگری و جهان.

۱. جاذبه اینستاگرام برای نسل جوان: هویت‌سازی در عصر نمایش
نسل نوجوان و جوان بیشترین مخاطب اینستاگرام‌اند، زیرا این فضا دقیقا جوابگوی سه نیاز بنیادین جوان است: هویت‌یابی، تجربه خودبودن و دیده‌شدن. در دورانی که نهادهای سنتی مانند خانواده، مدرسه و مسجد از کارکرد هویتی خود کاسته‌اند، اینستاگرام با زبانی روان، تصویری و بی‌واسطه به میدان آمده تا به «جوان معاصر» امکان ابراز وجود دهد.هر پست و استوری در واقع نوعی «بیانیه شخصی» است. اما پرسش بنیادین این است: آیا این خودی که در آینه اینستاگرام بازنمایی می‌شود، همان «خود حقیقی» است یا صرفا نقابی دیجیتال برای دیده‌شدن؟
از منظر معرفت‌شناسی اسلامی، این تفاوت بسیار مهم است. در نگاه توحیدی، هویت انسان از «نَفَخْتُ فیهِ مِن روحی» نشأت می‌گیرد؛ یعنی بنیاد آن الهی است و اصالت در «بودن» است نه در «نمایش». در حالی‌ که در جهان شبکه‌ها، انسان بیشتر «بودن در چشم دیگران» را تجربه می‌کند تا «بودن در حضور خدا». این جابه‌جایی معرفت‌شناختی، بنیاد بسیاری از بحران‌های روانی و وجودی نسل امروز را شکل می‌دهد.

میان آینه و سراب

۲. فرصت‌های اینستاگرامی در توسعه فرهنگی و تربیتی
اینستاگرام اگر درست شناخته شود، می‌تواند بستری برای شکوفایی استعدادها و تقویت سواد فرهنگی باشد. سه فرصت اصلی را می‌توان برشمرد:
یکم. گسترش ارتباط و هم‌افزایی اجتماعی:
این شبکه مرزهای جغرافیایی را درهم شکسته است. جوان ایرانی امروز می‌تواند با هنرمند، معلم یا اندیشمندی در هر نقطه از جهان گفت‌وگو کند. این ارتباط جهانی، اگر در چارچوب هویت فرهنگی سامان یابد، می‌تواند به تقویت «اعتماد به نفس تمدنی» بینجامد؛ یعنی احساس مشارکت در اندیشه جهانی با حفظ اصالت بومی.
دوم. خلاقیت و کارآفرینی:
بسیاری از جوانان ایرانی در قالب صفحه‌های آموزشی، هنری، ورزشی و تجاری، ایده‌های نویی را در فضای مجازی ارائه کرده‌اند. این فضا در بهترین حالت می‌تواند «دانشگاه غیررسمی خلاقیت» باشد؛ جایی که مهارت، ذوق و جرأت آزمودن پرورش می‌یابد. هزاران کسب‌وکار خرد خانگی، کلاس آموزش قرآن، تاریخ یا صنایع‌دستی در همین بستر شکل گرفته است.
سوم. گفتمان‌سازی فرهنگی و دینی:
با نگاهی عمیق‌تر، می‌توان گفت اینستاگرام همچون میدان بزرگ «روایت‌گری» است. هرکس با روایت خود، نظام معنایی تازه‌ای عرضه می‌کند. بنابراین برای متفکران دینی، فرصتی است تا ایمان، اخلاق و هویت ایرانی-اسلامی را با زبان تصویر و روایت شخصی بازتولید کنند. در اینجا، «دین رسانه‌ای‌شده» نه به معنای سطحی‌سازی ایمان، بلکه فرصتی برای گفت‌وگوی تازه میان سنت و زیست مدرن است.

۳. تهدیدهای پنهان: از فرسایش روان تا فروپاشی زمان
اما در کنار این فرصت‌ها، تهدیدهایی وجود دارد که اگر نادیده گرفته شوند، نسل جوان را از درون می‌فرسایند.
یکم. بحران هویت و خودنمایی:
زندگی در قاب تصویر، مرز میان «خود واقعی» و «خود ساخته‌شده برای نمایش» را از میان می‌برد. نوجوان امروز گاه ارزش خویش را در مقیاس لایک و فالوور می‌سنجد. از این‌رو، اعتمادبه‌نفس واقعی جای خود را به وابستگی به نگاه دیگران می‌دهد. چنین ساختاری، زمینه‌ساز اضطراب، حس ناکافی‌بودن و افسردگی است.
دوم. اعتیاد روانی و ذهنی:
طراحی الگوریتم‌های اینستاگرام بر پایه تحریک مداوم دوپامین در مغز استوار است. هر حرکت روی صفحه (اسکرول)، وعده لذتی لحظه‌ای می‌دهد. این چرخه، ذهن را به مصرف محتوای کوتاه عادت می‌دهد و تمرکز، تفکر عمیق و مطالعه را تضعیف می‌کند. در بلندمدت، نسل شبکه‌ای ممکن است از «ژرف‌دید» محروم شود و ذهنی سطحی و واکنشی پیدا کند.
سوم. گسست عاطفی و خانوادگی:
در بسیاری از خانواده‌ها، گفت‌وگو جای خود را به زمان خیره‌شدن به صفحه‌نمایش داده است. اینستاگرام می‌تواند روابط را به ظاهر گرم‌تر و در باطن سردتر کند. خانواده‌ها اگر از مهارت «زیست رسانه‌ای مشترک» بی‌بهره باشند، این فضا به تدریج احساس تنهایی و بی‌معنایی را می‌افزاید.
چهارم. از بین رفتن مفهوم زمان و حضور:
یکی از ویژگی‌های متافیزیکی شبکه‌های اجتماعی، حذف مرز گذشته و حال است. کاربر مدام در اکنونِ پیوسته‌ای زندگی می‌کند که در آن گذشته و آینده معنا ندارد. از نگاه دینی، این نوع زیستن، انسان را از «حضور در لحظه معنوی» دور می‌کند؛ زیرا زمان در قرآن، ظرف ابدیت است، نه صرفا تکرار لحظه‌ها.

۴. آینده حکیمانه زیست دیجیتال ایرانی
اگر بپذیریم که شبکه‌های اجتماعی بخش جداناشدنی از آینده‌اند، مسئله اصلی دیگر نه «بودن یا نبودن» در این فضا، بلکه «چگونه بودن» است. پاسخ حکیمانه، بازگشت از سطح «کاربری» به سطح «خودآگاهی» است. این یعنی هر کاربر باید نسبت خود را با این فضا تعریف کند؛ آیا او در خدمت محتواست یا محتوا در خدمت او؟
از منظر حکمت اسلامی، حضور مومنانه در فضای مجازی یعنی تبدیل ابزار به امانت؛ استفاده از رسانه برای خدمت به معنا، نه غرق شدن در بی‌معنایی است؛ در این صورت، جوان ایرانی می‌تواند از این شبکه نه به عنوان تهدید، بلکه به مثابه فرصتی برای خودسازی، آمیختگی فرهنگ و ایمان و بازتعریف هویت تمدنی بهره گیرد.

نتیجه‌گیری
اینستاگرام، صحنه همزمان نور و سایه است؛ می‌تواند مجرای خلاقیت، آگاهی و همدلی باشد و در عین حال می‌تواند به صنعت نمایش نفس بدل شود. نسل جوان امروز در خط مقدم این تجربه قرار دارد. آنان نه می‌خواهند در جهان سنتی گذشته توقف کنند و نه می‌پذیرند در هیاهوی مجازی حل شوند. رسالت ما (خانواده‌ها، سیاست‌گذاران، مربیان و متفکران) آن است که میان این دو افراط و تفریط، راه «حکمت زیستن در عصر تصویر» را بیاموزیم: راهی که در آن، جوان مسلمان ایرانی بتواند در جهان دیجیتال بذر معنا بکارد، نه حباب شهرت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.