آگاه: آنچه روزگاری در صفحه تلویزیون یا نگاه خیابان شکل میگرفت، اکنون در قاب مستطیلی گوشی شکل میگیرد؛ قابی که گاه به آینهای صادق برای ابراز خود جوان تبدیل میشود و گاه به صحنهای مجازی که «خود دروغین» در آن نقش میسازد.
فرصتها: امکان هویتیابی، خلاقیت و مشارکت
نسل امروز نخستین نسلی است که با زبان تصویر میاندیشد. از این منظر، اینستاگرام فضای بیسابقهای برای بیان و خلاقیت فراهم کرده است. نوجوانی که روزی برای دیده شدن باید در چارچوب مدرسه یا خانواده تایید میشد، اکنون میتواند «بازنمایی خویش» را مستقل تجربه کند. این بازنمایی، اگر با سواد رسانهای و نظام ارزشی همراه شود، امکان رشدی فراخ دارد:
هویتیابی بصری: جوان میآموزد چگونه خود را در نسبت با دیگری تعریف کند؛ ولو در قالب انتخاب رنگ، کپشن یا روایت تصویری روزمره.
یادگیری میانرسانهای: آموزش مهارتها، زبانها یا صنایعدستی در قالب ویدئوهای کوتاه، الگویی از یادگیری خودراهبر ایجاد کرده است.
توانمندسازی فرهنگی و اقتصادی: دختران و پسران جوان در شهرهای میانی توانستهاند از طریق فعالیتهای بومی (مانند پارچهبافی قم، صنایع دستی اصفهان یا هنر دکوری خانگی) تجارت خرد خود را شکل دهند.
این وجوه، نشانهای از «جامعه شبکهای توانمند» است که میتواند جوان ایرانی را از مصرفکننده صرف رسانه جهانی به تولیدکننده معنا و محتوا تبدیل کند.
تهدیدها: فرسایش واقعیت و بحران خود
با این حال، عرصه تصویر همواره دوچهره است. چنانکه روانشناسان رسانه میگویند، تصویر در عین بازنمایی، میتواند حقیقت را پنهان کند. خطر اصلی برای نسل جوان، زیستن در ساختار «نمایش» است؛ جایی که ارزش، نه در واقعیت زندگی بلکه در میزان لایک، بازدید و الگوریتم تعریف میشود. در چنین وضعی، سه تهدید اصلی قابل شناسایی است:
۱. فشار مقایسه و اضطراب هویتی: وقتی هر فرد روایت بزکشدهای از زندگی خود نشان میدهد، نوجوان احساس نابسندگی و شکست میکند. پژوهشهای جدید در ایران گویای رشد چشمگیر اضطرابهای بدنی و مالیِ ناشی از مقایسه در شبکههای اجتماعی است.
۲. تسخیر زمان و اراده: الگوریتمها برای ماندگاری کاربر طراحی شدهاند. نوجوانی که قصد «چند دقیقه» گشتن دارد، ناگهان ساعتها در جریان بیپایان محتوا فرو میرود. این تجربه تکهتکه شدن حواس و کاهش توان تمرکز را در پی دارد؛ نوعی زیست گسسته که با روح تربیت دینی، تامل و خودکنترلی سازگار نیست.
۳. بازتعریف خانواده و حریم: اینستاگرام، مرز میان «درون خانه» و «عرصه عمومی» را فرو میریزد. تصویر سفر، مناسبت خانوادگی یا حتی سوگواری به محتوای قابل مصرف بدل میشود. بدینسان مفهوم حریم خصوصی، که در فرهنگ اسلامی و ایرانی بنیادی اخلاقی دارد، در معرض مصرف و نمایش قرار میگیرد.
نگاه قرآنی و اخلاقی به زیست مجازی
قرآن کریم، در وصف انسان میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا»؛ رستگار آن است که نفس خویش را بپرورَد. فضای مجازی را میتوان یکی از میدانهای تزکیه دانست: جایی که انسان میان خودنمایی و خودسازی مخیر است.
اگر جوان از شبکه برای دانایی، خدمت و خلق معنا بهره گیرد، رسانه به نردبانی برای رشد بدل میشود. اما اگر غفلت و تقلید بر آن حاکم شود، به ابزاری برای انحلال «خود الهی» در نمایشهای جمعی تبدیل میشود. به تعبیر دینی، مسئله اصلی رسانه مجازی
نه در «حرمت» ذاتی آن، بلکه در نوع نسبت انسان با آن است؛ اینکه آیا آن را ابزار خلیفهالله میسازیم یا خود در زنجیر تصویر اسیر میشویم.
ضرورت تربیت رسانهای و سواد اخلاقی
برای مواجهه واقعگرایانه و ایجابی با این پدیده، باید از دو افراط پرهیز کرد: نه انکار کامل و نه پذیرش بیقید. سیاست فرهنگی و آموزشی ما میتواند در سه محور سامان یابد:
۱. تربیت رسانهای در خانواده و مدرسه: همانگونه که خواندن و نوشتن آموزش داده میشود، باید آموزش دید که چگونه ببینیم، منتشر کنیم و ارزیابی کنیم.
۲. الگوسازی ایجابی از چهرههای مومن و خلاق: هر محتوای تاثیرگذار، بدیلی در برابر پوچی است.
۳. تدوین اخلاق عمومی فضای مجازی: مفاهیمی مانند صداقت در بازنمایی، رعایت حریم دیگران و مسئولیت در نقل اخبار، باید بهمثابه «آیین استفاده از رسانه» به جامعه آموزش داده شود.
نتیجه و افق آینده
اینستاگرام را نمیتوان حذف کرد، چون بخشی از زیست اجتماعی نسل جدید است. چالش اصلی نه حضور یا غیاب، بلکه نحوه زیستن در آن است. اگر خانواده، مدرسه و نهادهای فرهنگی بتوانند رابطه نسل جوان را از «مصرف رسانه» به «کنترل آگاهانه رسانه» تغییر دهند، فرصت خلاقیت و انتقال فرهنگ ایرانی-اسلامی در سطح جهانی فراهم میشود.
جامعهای که رسانه را زمینی برای پرورش روح میفهمد، میتواند حتی از درون شبکههای جهانی، تمدن تصویریِ خویش را بنا کند. آینده از آنِ نسلی است که تصویر را برای حقیقت به کار گیرد، نه حقیقت را برای تصویر.
نظر شما