در دنیایی که مرز بین حقیقت و مجاز بیش از پیش محو شده، اینستاگرام به بستری برای بازتعریف مفاهیم بنیادینی مثل سلامت و درمان تبدیل شده است. صفحه‌هایی با طراحی چشمگیر و محتوایی به ظاهر دلسوزانه که قول درمان دردهای روانی را در ازای لایک و اشتراک می‌دهند. در این گزارش به واکاوی پدیده روان‌درمانگران اینستاگرامی پرداخته‌ایم. هدف، روشن کردن زوایای پنهان این کسب‌وکار پررونق اما خطرناک، از انگیزه‌های شکل‌گیری تا تبعات ملموس آن بر سلامت فردی و اجتماعی است.

طلوع عصر توهم درمان

آگاه: پدیده روان‌درمانگران اینستاگرامی، خود را در قالب‌های مختلفی نشان می‌دهد. صفحاتی که مشاوره‌محور هستند؛ این صفحات به صورت مستقیم و معمولا در بیوگرافی خود، شماره واتساپ یا یک اپلیکیشن داخلی را قرار می‌دهند و از مخاطب می‌خواهند برای رزرو نوبت مشاوره غالبا متنی یا تلفنی اقدام کند. هزینه این جلسات، که می‌تواند از چند صد هزار تا چند میلیون تومان متغیر باشد، اغلب به صورت آنلاین و بدون ارائه فاکتور رسمی دریافت می‌شود.
کانال‌های تولید محتوا هم دسته دیگری هستند که با تولید انبوهی از پست‌ها و استوری‌ها به ارائه «نکات طلایی» روانشناسی می‌پردازند. محتوای آنها اغلب بسیار ساده‌انگارانه، کلیشه‌ای و بدون پیچیدگی‌های لازم است. عباراتی مانند «پنج نشانه که همسرتان شما را دوست ندارد»، «سه تکنیک برای جذب ثروت» یا «با این تست بفهمید اختلال شخصیت دارید یا نه» از جمله عناوین پرطرفدار این صفحات است. مدل غالب، ترکیب مشاوره و کانتنت (تولید محتوا) است. آنان با جذب مخاطب از طریق محتوای جذاب و عامه‌پسند، در نهایت افراد را به سمت خدمات پولی مشاوره هدایت می‌کنند. این مدل، یک قیف بازاریابی دیجیتال کامل را برای آنان ایجاد می‌کند.

شکل‌گیری یک اکوسیستم
فشارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، نیاز به خدمات سلامت روان را در ایران به شدت افزایش داده است. از سوی دیگر، سیستم رسمی ارائه خدمات روانشناسی شامل کلینیک‌های مجاز و روانشناسان دارای پروانه اشتغال به دلایل مختلفی از جمله هزینه‌های بالا، نوبت‌های طولانی و گاهی ترس از انگ خوردن برای مراجعه حضوری، نتوانسته است پاسخگوی این حجم از تقاضا باشد. این خلأ بستر مناسبی برای رشد جایگزین‌های به ظاهر کم‌هزینه و در دسترس فراهم کرده است. از طرفی این فضا، یک مدل کسب‌وکار کم‌هزینه و پرسود است؛ بدون نیاز به اجاره مطب، پرداخت مالیات و هزینه‌های اداری و فقط با یک گوشی هوشمند و اینترنت، افراد می‌توانند به درآمدهای کلان دست یابند.
تعداد فالوورهای بالا، لایک‌ها و کامنت‌های مثبت که ممکن است بخشی از آن خریداری شده باشد برای بسیاری از کاربران به منزله مشروعیت و تخصص است. در حالی که در دنیای مجازی، محبوبیت لزوما معادل صلاحیت نیست. نبود یک نظام نظارتی کارآمد و پیشرو در فضای مجازی به این صفحات اجازه می‌دهد با خیال آسوده به فعالیت خود ادامه دهند. اگرچه نهادهایی مانند سازمان نظام روانشناسی و مشاوره و مراجع قضایی اخیرا هشدارهایی داده‌اند، اما مقابله با این حجم از صفحات فعال، کاری دشوار و پیچیده است.
دکتر سیما فردوسی، روانشناس بالینی و استاد دانشگاه درباره موج روانشناسی اینستاگرامی و آسیب‌های روانشناسی زرد و تاثیر آن بر سلامت روان جامعه می‌گوید: «افرادی که در این حوزه می‌خواهند به درمان بپردازند باید حتما تخصص داشته باشند. روانشناسی علم است و زیرمجموعه‌ها و شاخه‌های زیادی دارد. از روانشناسی کودک و نوجوان تا خانواده، کلینیکی یا بالینی و...»

تیشه به ریشه سلامت روان
فعالیت این صفحات غیرحرفه‌ای تبعات گسترده‌ای دارد؛ یک روانشناس مجاز ماه‌ها یا سال‌ها وقت صرف جمع‌آوری اطلاعات، مصاحبه بالینی و استفاده از آزمون‌های استاندارد می‌کند تا به یک تشخیص دقیق برسد. در مقابل، این به ظاهر درمانگران اغلب طی چند دقیقه و براساس توصیفات محدود کاربر در چت، برای او تشخیص‌هایی مانند افسردگی حاد یا اختلال دوقطبی و... صادر می‌کنند. این تشخیص‌های نادرست می‌تواند باعث القای بیماری، ایجاد ترس و اضطراب شدید در فرد و مسیر درمانی کاملا اشتباه شود. در ادامه، ارائه «۱۰راهکار برای غلبه بر اضطراب» که برای همه به یک شکل تجویز می‌شود، نادیده گرفتن کامل اصل تفاوت‌های فردی در روانشناسی است. هر فرد تاریخچه زندگی، شخصیت و شرایط منحصربه‌فرد خود را دارد و درمان باید متناسب با او طراحی شود و قطعا نمی‌توان نسخه واحدی برای همه تجویز کرد.
در مشاوره استاندارد، یک رازداری حرفه‌ای وجود دارد. اما در فضای غیررسمی اینستاگرام، اطلاعات حساس مراجعان می‌تواند به راحتی افشا یا حتی در مواردی برای باج‌گیری مورد سوءاستفاده قرار گیرد. همچنین، انگیزه اصلی این صفحات، درآمدزایی است، نه سلامت مراجع؛ بنابراین ممکن است برای نگهداشتن فرد در چرخه پرداخت، به عمد روند درمان را طولانی یا پیچیده نشان دهند. وقتی افراد پس از مراجعه به این صفحات، نه تنها بهبود نمی‌یابند بلکه گاهی مشکلاتشان مضاعف می‌شود، به کل فرآیند روان‌درمانی بدبین می‌شوند. این امر، آسیب‌زاترین پیامد در سطح کلان است. زیرا جامعه را از دریافت خدمات واقعی و نجات‌بخش محروم می‌کند.
سارا یکی از افرادی است که از این صفحات آسیب دیده است. او می‌گوید که بعد از یک شکست عاطفی سخت، به یکی از صفحات پرطرفدار مراجعه کرد: «به من گفتند به اختلال وابستگی مبتلا هستم و یک سری تمرینات خاص و مشاوره هفتگی را به مبلغ ماهانه نزدیک به ۵۰۰ هزار تومان پیشنهاد دادند. بعد از دو ماه نه تنها بهتر نشدم، بلکه احساس گناه و بی‌کفایتی من بیشتر شد. وقتی به یک مرکز معتبر رفتم، متوجه شدم تنها یک افسردگی معمولی داشته‌ام که با چند جلسه مشاوره استاندارد قابل حل بود.»
دکتر فردوسی، روانشناس می‌گوید: «افراد وقتی با پدیده اضطراب مواجه می‌شوند هر اقدام هیجان‌زده‌ای را برای رهایی از آن انجام می‌دهند. آنها در گذشته روش‌های قدیمی‌تر مانند هیپنوتیزم یا روش‌های خرافی را به کار می‌بردند. این روزها شرایط تغییر کرده. افراد با وجود مشکلات متعدد به چیزی متوسل می‌شوند که آنها را از حالتی که هستند بیرون بیاورد. گاهی حتی به علمی و غیرعلمی بودن آن هم فکر نمی‌کنند. تصورشان این است که هم یک روش در دسترس داشته باشند و هم هزینه‌بر نباشد. در حقیقت این روش یک مسکن است؛ اما در حقیقت فرد درمان واقعی را دریافت نکرده و به دلیل ناکامی رخ داده رفتارهایی مثل خشم و پرخاشگری و افسردگی بروز می‌دهد. آدم‌های پرخاشگر ناامیدند و ناکامی را تجربه کرده‌اند و افسردگی هم یکی دیگر از پیامدهای مستقیم ناامیدی است. باید اطلاع‌رسانی در این حوزه بیشتر شود تا آگاهی مردم افزایش پیدا کند.»

درمان به مثابه یک جراحی
این پدیده، روانشناسی را از یک علم پیچیده و کاربردی به یک سری پست جذاب و شعارهای انگیزشی تقلیل می‌دهد و سال‌ها تحصیل و تجربه را بی‌معنا می‌کند. در گفت‌وگو با چند روانشناس معتبر متوجه شدیم که اکنون ما شاهد یک هرج و مرج گسترده در فضای مجازی هستیم. افرادی با گذراندن یک دوره چندساعته یا حتی مطالعه چند کتاب، خود را روانشناس معرفی می‌کنند. آنان معتقدند که روانشناسی یک علم است، نه یک علاقه شخصی؛ تشخیص و درمان اختلالات روانی، مانند عمل جراحی است؛ آیا شما بیماری خود را به کسی می‌سپارید که فقط چند ویدیوی جراحی دیده است؟
جامعه‌شناسان هم در این زمینه می‌گویند که این پدیده، ریشه در عامه‌پسندسازی علم در عصر رسانه‌های اجتماعی دارد. از سوی دیگر، نوعی درمانگری سریع که با سبک زندگی پرشتاب شهری همخوانی دارد، مورد استقبال قرار می‌گیرد. مردم به دنبال نسخه‌های فوری برای دردهای پیچیده خود هستند و این صفحات دقیقا همان وعده را به آنان می‌دهند.

شهروندان بیاموزند؛ مسئولان نظارت کنند
شهروندان باید بیاموزند که چگونه صلاحیت حرفه‌ای یک روانشناس را بررسی کنند. وجود پروانه اشتغال از سازمان نظام روانشناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران، تنها معیار قابل استناد است. مردم باید از دریافت خدمات از صفحات بدون این مدرک خودداری کنند. از سوی دیگر سازمان نظام روانشناسی باید با همکاری پلیس فتا و پلتفرم‌هایی مانند اینستاگرام به صورت فعالانه به شناسایی و مسدود کردن صفحات متخلف بپردازد و برای آنان طبق قانون تعقیب کیفری به راه اندازد.
دولت و نهادهای عمومی می‌توانند با راه‌اندازی سامانه‌های مشاوره تلفنی و آنلاین معتبر با هزینه‌های پایین، بخشی از تقاضای موجود در بازار را به سمت کانال‌های سالم هدایت کنند. صدا و سیما نیز با تولید محتوای آموزشی جذاب و هشداردهنده باید در آگاه‌سازی جامعه درباره این خطر قریب‌الوقوع نقش‌آفرینی کند. اینستاگرام می‌تواند یک ابزار قدرتمند برای افزایش آگاهی عمومی درباره سلامت روان باشد اما هرگز جایگزین یک فرآیند درمانی استاندارد و اخلاقی تحت نظر متخصصان مجاز نیست. سلامت روان موهبتی است که نباید آن را به بازیچه شبکه‌های اجتماعی تبدیل کرد. انتخاب بین درمان واقعی و توهم درمان است؛ انتخابی که سرنوشت‌ساز است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.