آگاه: در این معنا، اصلاح مصرف نوعی تربیت است؛ تربیت انسان مسئول و خلیفهپندار که مصرف را نه عرصه میل و نمایش، بلکه میدان رشد اخلاقی و تنظیم ارتباط با خدا و خلق میداند.نظام مصرف کنونی در اثر سیطره ذهنیت رفاهمحور و تجملگرا، از فلسفه الهی نعمت فاصله گرفته و جامعه را گرفتار دو بحران ساخته است: نخست، بحران معرفتی؛ یعنی تبدیل «داشتن» به معیار ارزش و غفلت از رسالت وجودی نعمتها. دوم، بحران عاطفی در روابط خانوادگی؛ جایی که محبت به مبادله مادی و سنجش عشق بر پایه سطح مصرف فروکاسته است. مصرف بیهدف آرامش همسران را میفرساید، زیرا از تجلی الهی زندگی روزمره دور میماند. در چنین وضعی، اصلاح مصرف فقط کاهش هزینه نیست، بلکه بازسازی ادراک انسان از نعمت است؛ قناعت در این رویکرد، نشانهای از بلوغ و قدرت انتخاب آگاهانه به شمار میآید.
خانواده؛ کانون تربیت مصرف مسئولانه و عشق الهی
در منطق الهی، نعمت وسیله خدمت است، نه جلوه قدرت یا رقابت. مصرف باید تابع رسالت باشد، نه تابع میل و نمایش. اصلاح مصرف، زمانی ممکن است که معناشناسی نیاز از «خواست شخصی» به «مأموریت جمعی» دگرگون شود. در سطح خانواده این اصلاح سه مسیر دارد:
نخست، مسیر شناختی ـ تربیتی؛ گفتوگو درباره فلسفه نعمتها و طرح پرسشهای معنابخش در تصمیمهای روزمره.
دوم، مسیر رفتاری؛ ساماندهی بودجه خانوار بر اساس خیر عمومی و اختصاص بخشی از درآمد به آموزش، سلامت معنوی و یاری نیازمندان.
سوم، مسیر عاطفی؛ گسترش سادگی در پوشش، خوراک و سفر بهعنوان جلوه عشق پاک و بلوغ معنوی. تصمیمهای مصرفیِ مشترک میان همسران، علاوه بر ثبات اقتصادی، سطح محبت ایمانی را در خانواده بالا میبرد.
وقتی کاهش مصرف، زیباترین نمود رشادت معنوی میشود، خانواده به سنگر اقتصاد مقاومتی بدل میشود؛ سنگری که از درون عشق میجوشد و نظم مالی را با جان معنوی پیوند میدهد.
از تجمل تا تقوا؛ مسیر بازآفرینی فرهنگ مصرف در جامعه اسلامی
در سطح نهادهای حاکمیتی، اصلاح مصرف مستلزم بازآفرینی فرهنگ تقوا و مسئولیتمداری است. نخست، باید مأموریت هر نهاد بر پایه مسئولیت اجتماعی بازتعریف شود تا مصرف اداری از نمایش قدرت به خدمت مردم تبدیل شود. دوم، نهادهای اجرایی باید «اتاقهای فکر بهرهوری و قناعت» ایجاد کنند تا شاخصهای اخلاقی مصرف را براساس نفع عمومی بسنجند. سوم، رسانهها باید سادگی و مصرف مسئولانه را بهعنوان زیبایی اجتماعی جدید معرفی کنند؛ بهجای جلوه تجمل، تصویر خدمت و صحت عمل را بنشانند.
وقتی چنین رویکردی در فرهنگ عمومی ریشه بدواند، جامعه از ریاضت اقتصادی به کرامت مصرفی و از نمایش به معنا گذر میکند. این جریان دو سویه میان خانواده و دولت است: نهادهای حکمرانی از خانوادههای متعهد الگو میگیرند و خانوادهها از سیاستهای مصرف مسئولانه الهام میپذیرند.
در بنیاد خانواده نیز اسراف و تبذیر با تنش عاطفی پیوند دارد. همدلی در تصمیمهای مصرفی، عدالت عشقی را زنده میکند و هر اقدام صرفهجویانه، عمل صالح مشترک میان زوجین است. خانه با چنین نگاهی، مدرسه عشق و ایمان میشود؛ جایی که مصرف معنا مییابد و نعمت در مسیر حق به کار گرفته میشود. اصلاح الگوی مصرف در نهایت، طهارت اقتصادی جامعه است؛ فرآیندی تربیتی که زیست مادی را با تعالی معنوی میآمیزد. خانواده از عشق و تقوا آغاز میکند و به عدالت و بهرهوری ختم میشود. نهادهای حاکمیتی با تقویت این مسیر، قناعت و کرامت را به جریان دائمی در جامعه بدل میکنند. اینگونه مصرف متعهد، بازگشت انسان به موقعیت خلیفهاللهی خویش است: مصرف به اندازه مأموریت و مأموریت به اندازه عشق.
نظر شما