۱۶ آذر ۱۴۰۴ - ۲۳:۱۶
کد خبر: ۱۸٬۶۰۷

نقدی بر ایده له شدن فقرا زیر ریل توسعه

نئولیبرالیسم ممتازها و فرودستان قربانی

سید زکریا محمودی رجا ـ استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه شهید چمران اهواز

 چندی پیش یکی از استادان شناخته‌شده حوزه اقتصاد سیاسی در دانشگاه شهید بهشتی، که در فضای عمومی از او به‌عنوان نظریه‌پرداز توسعه و جهانی‌شدن نیز یاد می‌شود، در متنی که نه از انسجام نظری برخوردار بود و نه پشتوانه تجربی معتبر داشت، مدعی شد که گویا ریشه بسیاری از مشکلات کشور در این است که افراد برخاسته از طبقات اقتصادی ضعیف به مسئولیت‌های کلان رسیده‌اند.

نئولیبرالیسم ممتازها و فرودستان قربانی

آگاه: این روایت که لحنی قطعیت‌ساز و قضاوت‌محور داشت، تلاش می‌کرد میان تجربه فقر در کودکی و ناتوانی در اداره امور عمومی نوعی رابطه ذاتی و تغییرناپذیر برقرار کند؛ گویی داشتن گذشته‌ای ساده‌زیستانه، به خودی خود نشانه‌ای از بی‌کفایتی یا عقده‌مندی است و بنابراین مانعی طبیعی برای ورود فرد به عرصه تصمیم‌گیری کلان به شمار می‌آید. در ادامه همین روایت، او چنین القا می‌کرد که اداره وزارتخانه‌هایی مانند امور خارجه یا اقتصاد باید منحصرا در اختیار افرادی باشد که از طبقات متوسط به بالا برخاسته‌اند؛ زیرا از نگاه او افراد فقیر، پس از رسیدن به قدرت، به‌دنبال رفع محرومیت‌های گذشته خود خواهند بود و این امر را در تضاد با شکوه ملی معرفی می‌کرد. چنین گزاره‌هایی، بدون ارائه داده، بدون اتکا به ادبیات تطبیقی توسعه و بدون استناد به نمونه‌های موفق تاریخی، در قالب مجموعه‌ای از احکام کلی و فاقد پشتوانه مطرح شد؛ احکامی که عملا فقر را به‌عنوان یک نقیصه اخلاقی و روان‌شناختی و ثروت را به‌عنوان ملاک عقلانیت و میانه‌روی سیاسی معرفی می‌کرد. این ادعا، هنگامی که در معرض سنجش عقلانی و تجربه تاریخی قرار گیرد، چهره واقعی خود را آشکار می‌سازد: چهره یک «ایدئولوژی ممتازسالار» که در پوشش زبان علم، به بازتولید نابرابری ساختاری مشروعیت می‌بخشد. گزاره‌هایی از این دست، نه تنها فاقد بنیاد منطقی‌اند، بلکه کارکرد واقعی‌شان، انتقال بار بی‌کفایتی و خطاهای ساختاری از دوش شبکه‌های قدرت و ثروت بر دوش طبقات محروم است؛ شبکه‌هایی که طی دهه‌ها، به شیوه‌ای تقریبا نظام‌مند در خلق بحران، بازتولید تورم، تثبیت شکاف‌های طبقاتی و ایجاد بازارهای غیرمولد و سوداگرانه نقش محوری داشته‌اند، اما در مقام پاسخگویی، در بهترین حالت خاموش و در بدترین حالت طلبکار، مدعی‌العموم و متهم‌کننده مردمند. 
این گفتمان، با مهارتی خاص، شرایط واقعی را معکوس می‌کند: خود منشأ بحران است اما با ژستی روشنفکرانه، بحران را به گردن فرودستان می‌اندازد؛ خود سال‌ها نسخه‌هایی را اعمال کرده که به تورم ساختاری، رکود مزمن، دلاری‌شدن معیشت و ریالی‌شدن درآمد، فرار سرمایه و تعطیلی تولید منجر شده، اما در مقام تحلیل، این فجایع را بر دوش «فقدان نخبگان مرفه در راس مدیریت» می‌گذارد. این همان وارونگی خطرناکی است که در ادبیات اقتصاد سیاسی به آن «اخلاق معکوس ممتازها» گفته می‌شود: ساختاری که در آن عامل بحران، خود را ناجی معرفی می‌کند و قربانی را مقصر. در پشت این گفتار، یک دستگاه نظری ریشه‌دارتر نهفته است: دستگاهی که توسعه را پدیده‌ای ذاتا خون‌ریز و طبقه‌سوز تصویر می‌کند. بارها، چه در لفافه و چه آشکار، گفته‌اند که «فرآیند توسعه ناگزیر است عده‌ای را زیر چرخ‌های خود له کند» و این «هزینه اجتناب‌ناپذیر مدرن‌شدن» است. این همان بازتولید دست‌چندم روایت‌های آدام اسمیتی-شیکاگویی است، آن‌هم بدون درک بستر تاریخی، نهادی، اخلاقی و سیاسی آن. «دست نامرئی»، اینجا به دست کاملا مرئی شبکه‌های رانت و قدرت تبدیل می‌شود؛ دست نامرئی‌ای که نه خودجوش است و نه نظم‌آفرین، بلکه محصول سفته‌بازی، بدهی‌سازی، خلق پول بانکی بی‌پشتوانه، انتقال نقدینگی به بازارهای غیرمولد و آویختن معیشت مردم به نوسانات بورس لندن و نیویورک است. مشکل اما فقط اجرا نیست؛ زبان هم آلوده شده است. هرگونه مقاومت اجتماعی، هرگونه اعتراض علمی به سوداگری، هرگونه نقد اخلاقی به تبعیض و هرگونه افشاگری نسبت به رانت‌ها، با برچسب «پوپولیستی»، «هیجانی»، «ضد توسعه» و حتی «غیرعلمی» خفه می‌شود. این خشونت زبانی، ابزار همان شبکه‌ای است که می‌خواهد هر نقدی را، پیش از شنیده‌شدن، بی‌اعتبار کند. در نظام معنایی آنان، مردم همیشه یا کم‌دانند یا هیجانی یا حسود و ممتازها همیشه دانا، منطقی و صاحب «چشم‌انداز کلان.»
از منظر شرع نیز این منطق گرفتار تناقضی بنیادین است. در سنت اسلامی، قدرت بدون عدالت، مساوی است با ظلم و ظلم، نه از فقر برمی‌خیزد و نه از ساده‌زیستی، بلکه از ثروت بدون مسئولیت، از قدرت بدون نظارت و از امتیاز بدون تقوا. قرآن، فرعون را نه به‌دلیل فقیر بودن، بلکه به‌دلیل ثروت انباشته و سلطه متکبرانه طرد می‌کند. منطق امام علی(ع) آن است که «حق، حق ضعفاست» و بحران‌ها آزمونی برای قدرت‌اند، نه برای فقرا. چگونه می‌توان در چنین سنتی گفت که «طبقه ضعیف تجربه‌کننده فقر، فاقد توان اداره» است؟ این سخن با روح عدالت‌محور اسلام، بیگانه و به لحاظ هنجاری نامشروع است. دستگاه فکری مورد اشاره، از منظر فرهنگ و تمدن ایرانی نیز بر خلاف بنیان‌های هویتی این سرزمین است. تاریخ ایران، تاریخ قیام اقشار پایین علیه سلطه‌طلبی طبقات ممتاز است؛ تاریخ دهقانانی که اقتصاد ایران را قرن‌ها بر دوش داشتند؛ تاریخ کارگرانی که مدرنیزاسیون صنعتی را ممکن کردند؛ تاریخ عشایری که از مرزها دفاع کردند؛ تاریخ بازاریانی که استقلال اقتصادی را حفظ کردند و تاریخ روستازادگانی که بیشترین سهم را در رشد علمی، امنیتی، عمرانی و دفاعی جمهوری اسلامی بر عهده داشته‌اند. ادعای «ناتوانی فقرا» در این سرزمین، نه فقط نادرست، بلکه ضد تاریخی است. در افق انقلاب اسلامی، این ادعا حتی غیرقابل تصور است. انقلاب اسلامی طرحی برای بازگرداندن «اقتصاد به مردم» بود، نه برای سپردن آن به طبقات ممتاز. آنچه پس از یک دهه، با نفوذ تفکرات التقاطی، وارداتی و تکنوکراتیک اتفاق افتاد، انحراف از همین افق بود: انتقال تدریجی راهبری اقتصاد از «ارزش‌های عدالت‌محور» به «نسخه‌های نخبه‌محور» که محصول آن چیزی شد که امروز شاهد آن هستیم: اقتصاد دلاری اما درآمد ریالی؛ رشد ظاهری اما رفاه فروپاشیده؛ بازارهای پرهیجان اما جامعه بی‌قدرت و شبکه‌هایی که مسئول بحران‌اند اما طلبکار نیز هستند. در هر بحران، از جنگ تا زلزله، از سیل تا سازندگی، از امنیت تا علم، کسانی که کشور را نگه داشته‌اند همان طبقات نامرئی در گفتمان ممتازسالاران‌اند: کارگران و کشاورزان، مرزنشینان و روستاییان، دانشجویان کم‌برخوردار، رزمندگان زیست‌جهان ساده، مهندسان و تکنسین‌هایی که از دل محرومیت برخاسته‌اند و ستون فقرات صنایع امنیتی و عمرانی ایران را ساخته‌اند. آنان صاحبان واقعی این مرز و بوم‌اند؛ نه آنان که بحران را تولید می‌کنند و بعد در مقام تحلیلگر از بالا به مردم می‌گویند «فقرا نباید مدیر شوند.» مشکل این کشور، کمبود مدیر طبقه ضعیف نیست؛ مشکل، فراوانی مدیرانی است که از متن درد و زیست واقعی جامعه بیگانه‌اند. مشکل، فقر معرفتی در سطوح تصمیم‌سازی است، نه فقر اقتصادی در گذشته مدیران. مشکل، سلطه تفکر وارداتی و بی‌تجربه است، نه حضور فرزندان محرومان. این سرزمین را صاحبان واقعی‌اش نگه داشته‌اند؛ آنان که ریشه در خاک دارند، نه در شاخص‌های بورس نیویورک.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.