۳ دی ۱۴۰۴ - ۲۳:۲۸
کد خبر: ۱۹٬۱۳۰

تقوا در امتداد تکنیک

تبیین کار فرهنگی در ساحت «شدن»

دکتر محمد کرمی‌نیا _ دانش‌آموخته دکترای فلسفه و کلام امامیه

سنت رایج در ارزیابی فعالیت‌های فرهنگی در سالیان اخیر، همواره بر مدار «کمیت‌گرایی مکانیکی» چرخیده است؛ جایی که تعداد بیلبوردها، تیراژ کتاب‌ها و آمار بازدیدهای مجازی، به اشتباه، هم‌ارز با «اثرگذاری» پنداشته می‌شوند.

تبیین کار فرهنگی در ساحت «شدن»

آگاه: اما بازخوانی بیانات اخیر رهبر انقلاب در دیدار با دست‌اندرکاران کنگره شهدای البرز، دریچه‌ای متفاوت را می‌گشاید که می‌توان آن را «دکترین اثر» نامید. ایشان با تاکید بر پیوند ناگسستنی میان «فکر و برنامه‌ریزی» با «پیگیری و عمل»، در واقع به نقد شکافی برخاسته‌اند که سال‌هاست گریبان‌گیر مدیریت فرهنگی ماست؛ دوگانه عقیم «اندیشه بدون بازو» و «بازوی بدون اندیشه.»
کار فرهنگی موثر، پیش از آنکه یک پروژه رسانه‌ای باشد، یک «کنش وجودی» است. اگر کار فرهنگی را تلاشی برای تغییر در لایه‌های زیرین باور و رفتار جامعه بدانیم، نخستین پرسش فلسفی این خواهد بود که این تغییر چگونه رخ می‌دهد؟ در چارچوب نظری استخراج‌شده از بیانات رهبری، کار فرهنگی نه یک «فرآیند یک‌طرفه تزریق اطلاعات»، بلکه یک «همنشینی صبورانه با واقعیت» است. در این نگاه، «فکر و برنامه‌ریزی» تنها نیمی از حقیقت است؛ نیمی که اگر در پیله‌ ذهن باقی بماند و به ساحت «پیگیری مستمر» نرسد، به ضد خود تبدیل شده و تنها به انباشت ملال و اتلاف منابع می‌انجامد. کار فرهنگی موفق، بر خلاف تصور رایج، در لحظه‌ اتمام رویداد آغاز می‌شود، نه در لحظه افتتاحیه.
مسئله اصلی در این چارچوب، گذار از «فرهنگ ویترینی» به «فرهنگ رسوبی» است. در فرهنگ ویترینی، همه‌چیز برای دیده شدن توسط «ناظر» طراحی می‌شود، اما در فرهنگ رسوبی، هدف، نشستن معنا بر جان «مخاطب» است. تفاوت این دو در مفهوم «صدق» و «اخلاص» نهفته است که رهبری آن را زیربنای اثرگذاری می‌دانند. از منظر فلسفی، هنگامی که یک ایده فرهنگی با «استقامت در اجرا» (همان پیگیری مدنظر ایشان) همراه می‌شود، از ساحت کلمه به ساحت «واقعیت» هجرت می‌کند. اینجاست که کار فرهنگی از یک اقدام صوری، به یک «رخداد» تبدیل می‌شود؛ رخدادی که در آن، مخاطب نه یک مصرف‌کننده، بلکه جزیی از هویت خلق‌شده است.
چالش اساسی که در این بیانات به مثابه یک پرسش بنیادین طرح شده، نسبت میان «طراحی» و «پیامد» است. چرا بسیاری از ایده‌های درخشان در مرحله اجرا عقیم می‌مانند؟ پاسخ را باید در فقدان «حکمت عملی» جست‌وجو کرد. کار فرهنگی موثر، نیازمند نوعی از «انعطاف مومنانه» است؛ بدین معنا که طراح باید آنقدر به آرمان خود مومن باشد که در راه آن ایستادگی کند و آنقدر نسبت به واقعیت‌های اجتماعی منعطف باشد که شیوه‌های اجرا را مدام صیقل دهد. اینجاست که «پیامدسنجی» معنایی فراتر از آمار و ارقام پیدا می‌کند. پیامدسنجی در این ساحت، یعنی رصد میزان تقرب جامعه به «حقیقت». اگر یادواره شهدا نتواند نسبت میان «مرگ آگاهانه» و «زندگی روزمره» را برای نسل جدید بازتعریف کند، یعنی در لایه‌ فکر متوقف شده و به ساحت اثر نرسیده است. در نهایت، باید گفت چارچوب نظری رهبری برای کار فرهنگی، بر پایه «تداوم» استوار است. فرهنگ، بر خلاف سیاست یا اقتصاد، دیربازده و دیرپاست. هر تلاشی که با نگاه مقطعی و «پروژه‌محور» انجام شود، محکوم به شکست است. کار فرهنگی موثر، شبیه به جریان آب روی سنگ است؛ نه با ضربه، که با استمرار است که شکل می‌دهد. از این رو، «پیگیری» که در بیانات ایشان برجسته شده، نه یک توصیه مدیریتی، بلکه یک ضرورت وجودشناختی برای بقای معناست. برای عبور از بن‌بست‌های فرهنگی، راهی جز بازگشت به این وحدت بنیادین نداریم؛ اندیشه‌ای که با سوز دل طراحی شود و با صبر تمام‌نشدنی تا دورترین لایه‌های اجتماعی تعقیب شود. تنها در این صورت است که فرهنگ، از یک «نام» به یک «نیرو» تبدیل خواهد شد و می‌تواند بار سنگین تاریخ را به دوش بکشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.