آگاه: اینجا با «فرد» طرف نیستیم؛ با امکانی مواجهایم که جامعه برای معنا دادن به خود، به آن چنگ میزند. در جامعهای که احساس تهدید، بیثباتی و فشار بیرونی حضور داشته باشد، نیاز به نشانههایی که حس کنترل و اقتدار را بازتولید کنند، همواره فعال است. چنین نشانههایی الزاما از مسیر تبلیغ مستقیم شکل نمیگیرند؛ گاه از دل سکوت، سادگی و حاشیهنشینی سربرمیآورند. شاید یکی از دلایل نفوذ حاج قاسم دقیقا در همین امتناع از خودنمایی نهفته باشد. هرچه تصویر کمتر توضیح داده شود، امکان فرافکنی جمعی بیشتر میشود. جامعه، آرزوها و اضطرابهایش را روی چهرهای مینشاند که بیش از آنکه سخن بگوید، قابل تعبیر است.
رسانهها در این فرآیند نقش دارند، اما نه همانند یک ماشین خوشرکاب و فرمانپذیر. روایتها در گردشاند؛ رسمی، مردمی، دیجیتال، پراکنده و گاه متناقض. تصویر حاج قاسم در شبکههای اجتماعی، در دیوارنگارهها، در شعرها و کلیپهای کوتاه، محصول همین پراکندگی است. قهرمان در اینجا «ساخته» نمیشود، بلکه لایهلایه شکل میگیرد. هر لایه چیزی اضافه میکند و چیزی را حذف. نتیجه، شخصیتی است که هم آشناست و هم دستنیافتنی.
در بستر فرهنگی ایران، این لایهها بیپیشینه نیستند. پهلوانی، ایثار، شهادت و دفاع از خاک، مفاهیمیاند که بارها بازتولید شدهاند، اما هر بار با صورتی تازه. حاج قاسم نه بازگشت ساده به اسطورههای کهن است و نه قطع کامل از آنها؛ بیشتر نوعی امتداد است، با زبانی متناسب با زمانه. همین پیوند ناتمام میان سنت و اکنون، امکان همذاتپنداری گستردهتری ایجاد میکند. چنین چهرهای عموما به کانون هویتیابی جمعی بدل میشود. نه به این معنا که همه یکسان او را میبینند، بلکه به این معنا که هر گروه میتواند معنای خود را در او جستوجو کند. این چندمعنایی، برخلاف تصور، ضعف نیست؛ شرط بقاست. نمادی که فقط یک معنا داشته باشد، زود مصرف میشود. البته نهادهای سیاسی و فرهنگی میکوشند این سیلاب معنا را مهار یا هدایت کنند، اما موفقیت آنها نسبی است. روایت رسمی همیشه با روایتهای غیررسمی در کشاکش است. ولی اگر معنا کاملا تثبیت شود، نماد به شعار فرو میکاهد و اثرش را از دست میدهد. البته اکنون در سطح منطقهای، تصویر حاج قاسم کارکردی فراتر از مرزهای ملی پیدا کرده به نشانهای از قدرت، حضور و بازدارندگی بدل شده است. اما این کارکرد استراتژیک بدون پشتوانه فرهنگی و عاطفی دوام نمیآورد. قدرت نرم زمانی عمل میکند که پیشتر در لایههای عمیقتر احساس و معنا ریشه دوانده باشد.
به راستی جامعه ما و بخشی از دیگر جوامع چه آمادگیای برای برجستهسازی این شخصیت داشت؟ پدیدهها اغلب پاسخاند، نه آغاز. آنها پاسخ به خلأهایی هستند که در لحظه بحران آشکار میشوند. از این منظر، «حاج قاسم» آینهای است که میتوان در آن نسبت خودمان را با امنیت، قدرت، ایمان و تاریخ ببینیم؛ آینهای شفاف و آرام، و البته قابل تأمل.
۱۱ دی ۱۴۰۴ - ۰۰:۴۰
کد خبر: ۱۹٬۳۳۶
پدیدهای مانند شهید حاج قاسم سلیمانی را نمیتوان صرفا با ارجاع به زندگی یک فرد یا کارنامه یک فرمانده توضیح داد. آنچه در این میان اهمیت دارد، نحوه برساختهشدن یک چهره در میدان تلاقی تجربه زیسته، حافظه جمعی، بحرانهای تاریخی و سازوکارهای روایت است.
نظر شما