۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۰:۱۴
کد خبر: ۱۲٬۵۹۲

 در واکاوی رویکرد رهبر انقلاب نسبت به مذاکره، پرسشی کلیدی مطرح می‌شود: آیا مذاکره در منطق ایشان، یک اصل است یا صرفا یک تاکتیک؟ پاسخ در منظومه فکری رهبری، روشن است: اصالت با مقاومت در برابر زیاده‌خواهی‌های دشمنان است و مذاکره، صرفا یک "روش" و"بده‌بستان" در چارچوب دیپلماسی به شمار می‌رود. از این منظر، رهبر انقلاب، مذاکره را نه در چارچوب منطق ثابت انقلابی، بلکه ذیل رفتارهای دیپلماتیک تعریف می‌کنند و بر همین اساس، همواره تاکید دارند که مذاکره، تنها یکی از کارهای متعدد وزارت امور خارجه است.

آگاه: این تاکید، هشداری است به جریان‌هایی که با غوغاسالاری و گفتمان‌سازی‌های بی‌مورد، مذاکره را به عنوان تنها راه‌حل مشکلات کشور معرفی می‌کنند. چنین رویکردی، نه‌تنها آدرس غلط به جامعه می‌دهد، بلکه فهم درستی از منطق رهبر انقلاب در قبال مذاکرات را مخدوش می‌سازد.
البته، این بدان معنا نیست که اصل مذاکره به طور مطلق، ناکارآمد تلقی می‌شود. مذاکره همچون هر ابزار دیگری، دارای کارکردی دوگانه است؛ می‌تواند سازنده و راهگشا باشد، یا مخرب و زیان‌بار. در شرایطی که دولت، تمایل شدیدی به مذاکره دارد و مردم، با انتخاب خود این مسیر را (حتی اگر اشتباه باشد) پذیرفته‌اند، رهبر انقلاب بار دیگر با شروط و رعایت خطوط قرمز نظام، میدان را به جریان معتقد به کارآمدی مذاکره می‌سپارند. از سوی دیگر، در شرایطی که دشمن التماس مذاکره می‌کند، این اذن به مذاکره بهانه‌ها را از او می‌گیرد و فضا را برای مانور سیاسی و تبلیغاتی سلب می‌کند. از همین رو، بهره‌برداری صحیح و هوشمندانه از مذاکره، اهمیتی دوچندان می‌یابد. به‌ویژه در شرایطی که موازنه قدرت به نفع ایران در حال تغییر است، مذاکره می‌تواند به برگ برنده‌ای برای جمهوری اسلامی  تبدیل شود.
با این وجود، نباید از تجربیات پیشین غافل شد و باید از شرطی‌شدن جامعه به مذاکره و ضعف تیم مذاکره‌کننده پرهیز کرد؛ چرا که این مسائل، در تضاد با وحدت ملی است. باتوجه‌به اینکه مذاکره در مفهوم تعاملات بین‌المللی یکی از وظایف اصلی دستگاه دیپلماسی است، باید با رویکردی جامع و کارشناسانه به آن پرداخت. به‌خصوص اگر هدف مذاکره، رفع تحریم‌های اقتصادی باشد، نه بهره‌برداری سیاسی از مذاکرات. لذا ایجاد یک اجماع ملی در این زمینه ضروری است؛ اما درعین‌حال، باید هوشیاری لازم را حفظ و از هرگونه خوش‌بینی یا بدبینی افراطی پرهیز کرد.
رهبر انقلاب همواره بر این نکته تاکید داشته‌اند که طرف مذاکره شیطان است و شیطان اکبر هرگز دلسوز ملت نیست. هویت شیطانی آمریکا، با مذاکره تغییر نمی‌کند و حمایت بی‌دریغ آمریکایی‌ها از صهیونیسم گواه روشنی بر این مدعاست. ازاین‌رو، این مذاکرات را باید با احتیاط پیش برد و به طرف مقابل اعتماد نکرد.
پرسش اساسی این است که آمریکا از مذاکرات به دنبال چیست، پاسخ این است: مذاکره، ادامه جنگ در میدان دیپلماسی است؛ همان‌طور که جنگ، ادامه سیاست در میدان نظامی است. مشکل ما این است که مذاکره را به اشتباه، "صلح" تعریف می‌کنیم. مذاکره یا جنگ، هر دو، در صحنه نبرد تمدن اسلام و تمدن غرب تعریف  می‌شوند.
در منطق رهبری، اگر روزی آمریکا به خواسته‌های ایران در مذاکرات تن دهد و تمام تحریم‌های اقتصادی را رفع کند، این امر، نه پیروزی یک جناح سیاسی، بلکه پیروزی گفتمان انقلاب اسلامی خواهد بود؛ گفتمانی که در طول ۴۶ سال جنگ، نتوانسته‌اند آن را شکست دهند. این، در واقع، شکست سیاست "فشار حداکثری" آمریکا خواهد بود. به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی، به‌خوبی از ترفندهای ترامپ آگاه است و تلاش دارد در زمین مذاکره، او را به چالش بکشاند. اکنون ترامپ، با مشکلات عدیده‌ای دست‌وپنجه نرم می‌کند و ناگزیر است تا حدی، در برابر جمهوری اسلامی ایران انعطاف نشان دهد. این، همان تاکتیک "نرمش قهرمانانه" است که رهبر انقلاب، سابقاً از آن یاد کرده‌اند.
رویکرد رهبر انقلاب در قبال مذاکره، نه‌تنها متناقض نیست، بلکه مبتنی بر منطق عملی ثابتی است که هدف غایی آن، حفظ منافع ملی و جلوگیری از سلطه دشمنان است. ایشان، با درنظرگرفتن شرایط زمانی و مکانی و با تکیه بر تجربیات گذشته، از مذاکره به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف کشور استفاده می‌کنند. این رویکرد، مبتنی بر اصل "انعطاف در تاکتیک و ثبات در استراتژی"است. به‌عبارت‌دیگر، ایشان با حفظ اصول اساسی سیاست خارجی، از جمله استقلال و عدم وابستگی، در تاکتیک‌ها و روش‌ها، متناسب با شرایط، انعطاف نشان می‌دهند. در این چارچوب، مذاکره، نه به عنوان یک هدف، بلکه به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف کلان‌تر، مورد استفاده قرار می‌گیرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.