۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۲۳:۵۳
کد خبر: ۱۲٬۹۶۰

فرارسیدن سالگرد شهادت رییس‌جمهور فقید کشورمان، شهید آیت‌الله رئیسی و دیگر شهدای خدمت فرصتی برای بازخوانی سیاست خارجی دولت سیزدهم و رویکرد متوازن این مجموعه در مواجهه با فرصت‌ها و تهدیدات جاری در منطقه و فرامنطقه است.

آگاه: ترکیب مولفه‌های عزت، حکمت و مصلحت در سیاست خارجی دولت شهید رئیسی، مهم‌ترین موضوع و دغدغه‌ای است که در این خصوص لازم است مورد تفحص و بررسی قرار گیرد. در همین راستا، نکات و گزاره‌هایی وجود دارد که از چینش آنها در کنار یکدیگر، می‌توان مسیر حرکت دستگاه دیپلماسی کشورمان در بین سال‌های ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ را با استناد به آنها ترسیم کرد. 

سیاست خارجی متوازن و فراگیر
مهم‌ترین خصلت سیاست خارجی دولت شهید رئیسی و شهید امیر عبداللهیان، فراگیری آن است. به عبارت بهتر، مفهوم «سیاست خارجی متوازن و فراگیر» اصطلاحی است که می‌توان به واسطه آن سیاست خارجی دولت سیزدهم را مورد تحلیل و بررسی قرارداد. قرائت دولت شهید جمهور از مفهوم «سیاست خارجی متوازن یا فراگیر» مبنایی دقیق، محاسباتی، راهبردی و هدفمند داشته است. بر مبنای این نگاه کلان، در ابتدا وزن هر بازیگر در نظام بین‌الملل به‌درستی سنجیده شود و سپس نسبت آن بازیگر با منافع ملی ما مشخص شود و بر اساس این دو مولفه، رابطه ما با آن بازیگر یا مجموعه‌ای از بازیگران ترسیم شود. در این چارچوب مفهومی به نام تخصیص جغرافیایی نداریم. در واقع، این که بخواهیم روابط خود را متمرکز بر یک محدوده جغرافیایی خاص کرده و اروپا و آمریکا را متغیر مستقل و دیگر کشورها را متغیر وابسته در معادلات بین‌المللی خود قرار دهیم، در این نگاه کلان موضوعیت نداشته است. ساختار حامی- پیرو که بر گرفته از اندیشه‌های رئالیستی و نئورئالیستی محسوب می‌شود، نفی شده و نگاه متوازن به سایر بازیگران جایگزین آن می‌شود. این همان نگاهی است که از مرکز ( تهران)، به منطقه غرب آسیا و پیرامون وجود داشته و منتج به تنظیم بسیاری از مناسبات دوجانبه و چندجانبه دستگاه دیپلماسی با نگاهی «منعفت محور» شد.

دیپلماسی منطقه‌ای پویا 
دیپلماسی منطقه‌ای پویا، یکی از مهم‌ترین دستاوردهای همین نگاه کلان محسوب می‌شود. باز تعریف روابط با عربستان و تعریف نظم نوین منطقه‌ای که با سرعت بسیار مطلوبی در دولت سیزدهم به پیش رفت، یکی از مصادیق مهم این نوع سیاست خارجی پیشرو و پویا به شمار می‌آید. به عبارتی می‌توان دستگاه دیپلماسی دولت سیزدهم را یک کاتالیزور و عامل تسریع‌گر در پیشبرد نظم نوین منطقه‌ای قلمداد کرد. نظمی که برخلاف اراده و خواسته رژیم صهیونیستی و آمریکا بود. یکی از اصلی‌ترین دلایل خشم و نارضایتی شدید غرب از نوع نگاه حاکم بر سیاست خارجی دولت شهید رئیسی، همین مسئله است. بدیهی است که تثبیت و تقویت سیاست خارجی متوازن در منطقه و نیز رویکرد مرکز- پیرامونی ایران در این مسیر،  بسیاری از اهداف میان مدت و بلند مدت دشمنان در غرب آسیا را به چالش می‌کشد. 

تاکید بر رفع عملیاتی تحریم‌ها
یکی از موضوعات دیگری که در خصوص آن تحلیل‌ها و نکات گوناگونی مطرح می‌شود، نسبت مذاکرات هسته‌ای (ایران و اعضای ۱+۴) در دوران شهید رئیسی با منافع ملی کشور است. اصرار دولت سیزدهم بر رفع عملیاتی تحریم‌ها و بازگشت واقعی و تضمین محور آمریکا به برجام، دو شاخصه اصلی این مذاکرات در دولت گذشته محسوب می‌شود. استراتژی مقاومت فعال در برابر غرب تا حصول نتیجه‌گیری نهایی و مطلوب، فرمول و الگووارهای بوده که نقشه راه ما در مواجهه با آمریکا و تروئیکای اروپایی بر مبنای آن ترسیم شد و به خوبی پیش رفت. باید این نکته را مدنظر قرار داد که دولت جو بایدن، در صدد «بازگشت پوچ به برجام» و «تحمیل تعهدات یک طرفه به ایران» بود. افرادی مانند جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی سابق آمریکا معتقد بودند که باید در بطن استراتژی فشار حداکثری، بازگشت یک جانبه تهران به توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ را عملی ساخت، بدون آنکه در عمل تحریم‌ها لغو یا تعلیق شود. در همین راستا، دولت سیزدهم از ابتدای مذاکرات، بر روی دو مولفه «تضمین» و «راستی‌آزمایی» تاکید و توجه ویژه‌ای داشت.  مبنای تحلیل دولت سیزدهم در این مذاکرات، «واقعیات صحنه» و منقشه راه غرب در احیای برجام» بود. بر مبنای این پیش فرض، دستگاه دیپلماسی در دولت شهید رئیسی معتقد بود آمریکا و اروپاییان، مسیر توافق هسته‌ای و مسیر رفع تحریم‌های ضدایرانی را به خوبی می‌دانند و در طول مذاکرات دوساله با طرف‌های باقیمانده در برجام (و مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا)، ملزومات و بایسته‌های توافق و رفع تحریم‌های ضدایرانی به خوبی از تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشور، خطاب به اعضای ۴+۱ تشریح شد. شهید امیر عبداللهیان معتقد بود با توجه به اینکه آمریکا به‌صورت یکطرفه از برجام خارج شده و اروپایی‌ها نیز نقض عهد و بدعهدی در تامین منافع ایران صورت داده اند، حیای ظاهری و صوری برجام قابل‌قبول نبوده و ایران به عنوان طرف طلبکار (و نه بدهکار) در این معادله باید مورد شناسایی بازیگران بین‌المللی قرار گیرد. وقتی ایران طرف طلبکار و آنها طرف بدهکار مدنظر قرار گیرند، آمریکا و اروپا، قهری و جبری باید به یک سلسله ملزومات همچون تضمین و راستی‌آزمایی و رفع واقعی تحریم‌ها تن دهند. 
الگوهای فرامتنی سیاست خارجی دولت سیزدهم
دولت سیزدهم در راستای هدایت و مدیریت این بازی، از الگوهای فرامتنی و متنی، به خوبی بهره گرفت. در این خصوص مواردی وجود دارد که نمی‌توان به سادگی از کنار آنها گذشت؛ نخست اینکه در قاموس سیاست خارجی انقلابی، تسلیم در برابر وارونه‌نمایی غرب نسبت به حقایق جاری در نظام بین‌الملل جایگاهی ندارد. این قاعده در خصوص مذاکرات احیای برجام و احیای روابط با دیگر بازیگران منطقه‌ای نیز صادق بود. اصرار جمهوری اسلامی ایران بر خطوط قرمز و عملیاتی مربوط به رفع عملیانی تحریم‌ها، به قرارگرفتن غربی‌ها، در دو راهی احیای واقعی برجام و استمرار استراتژی فشار حداکثری و البته پذیرش آثار و تبعات آن منجر شد.
به موازات برگزاری مذاکرات هسته‌ای در دولت سیزدهم، شاهد هدایت ظرفیت‌های حوزه سیاست خارجی کشور در ذیل استراتژی دیگری، به نام تکثیر زمین‌های بازی بودیم. پیش‌فرض و مبنای نگاه دولت سیزدهم نسبت به این استراتژی این بود که توافق هسته‌ای، حتی در صورتی که احیا شود به سبب قابلیت ابطال‌پذیری از سوی دولت بعدی یا حتی فعلی آمریکا، نمی‌تواند حکم یک نقطه ثقل راهبردی و اقتصادی را در معادلات اقتصادی و سیاست خارجی کشور ایفا کرد. در چنین شرایطی دولت، تمرکز عملیاتی و ویژه‌ای بر حوزه دیپلماسی منطقه‌ای و نقش‌آفرینی در پروژه‌های جمعی کرده است. در عرصه دیپلماسی منطقه‌ای، شهید رئیسی و شهید امیر عبداللهیان معتقد بودندکه امنیت منطقه باید توسط بازیگران منطقه (و نه بازیگران فرامنطقه‌ای) تدوین و تصدیق شود. این منطق راهبردی و منطقه‌ای مورد پذیرش بسیاری از کشورهای منطقه قرار گرفت. نوع نگاه ایجابی کشورهای منطقه نسبت به دیپلماسی دولت سیزدهم، نشات گرفته از اصالتی بود که دولت گذشته، برای کنشگری بازیگران منطقه در ترسیم منظومه امنیتی مشترک قائل بود. 
فعال‌سازی منظومه‌های نوین در نظام بین‌الملل
جایگاه منظومه‌های اقتصادی- امنیتی جدید در نظام بین‌الملل (در مواجهه با نظم بین‌المللی مخدوش غربی) یکی دیگر از مولفه‌های مهم در نگاه کلان دولت سیزدهم، به‌شمار می‌آید. فعال‌سازی ظرفیت‌های حوزه بریکس، شانگهای و اورآسیا، به سود اهداف اقتصادی و منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران، بر همین اساس صورت گرفت. 
در اینجا «منافع مشترک» درخدمت ترسیم ساختارهای جدید قرار گرفت. در همین چارچوب، شاهد بازتعریف مناسبات پیرامونی با حوزه همکاری خلیج‌فارس، آسیای میانه، افغانستان و شبه‌قاره هند و همسایگان، حول‌محور منافع مشترک بازیگران بودیم. منافعی که تحقق آنها، منافع ملی ما را نیز محقق می‌ساخت. دولت سیزدم معتقد بود در نتیجه این اقدامات و ریل‌گذاری‌ها، دیگر ما محکوم به بازی در یک زمین محدود و مبهم (به نام توافق برجام) نخواهیم بود که اتفاقا می‌توانیم از ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل نهفته در زمین‌های بازی دیگر، همزمان جهت رفع تحریم‌ها و خنثی‌سازی تحریم‌ها استفاده کنیم. ثمرات این ریل‌گذاری موفقیت‌آمیز را ما در برهه کنونی نیز مشاهده می‌کنیم. این پروسه، شامل بازخوانی، بازتعریف و بازآفرینی بسیاری از ظرفیت‌ها در عرصه روابط بین‌الملل است. قطعا ثمرات این نگاه گسترده و عملیاتی به عرصه دیپلماسی در آینده‌ای نزدیک و در عرصه‌های راهبردی، تاکتیکی و عملیاتی قابل‌رصد و مشاهده خواهد بود. 
دولت شهید رئیسی نشان داد که می‌توان به صورت همزمان، بر استراتژی رفع و خنثی‌سازی تحریم‌ها تمرکزکرد و از همپوشانی این دو راهبرد، در مسیر تقویت منافع ملی، خلق فرصت‌ها و دفع تهدیدات پیرامونی و فرامنطقه‌ای استفاده کرد. باید این الگوسازی و ریل‌گذاری را پاس داشت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.