آگاه: هر تهاجم خارجی، اگرچه در لحظه ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را متزلزل کرده اما حافظه تاریخی ایرانیان، همچون آتشی زیر خاکستر، شعلهور شده و هویت ملی را بازسازی کرده است. این انسجام تاریخی، ریشه در عنصر «ایرانیت» دارد که در زبان، ادبیات، اسطورهها و ارزشهای مشترک این ملت ریشه دوانده است. در جنگهای مدرن نیز این حافظه جمعی باردیگر فعال شده و ایرانیان فارغ از تفاوتهای فرهنگی، سیاسی و حتی مخالفتهای داخلی با حاکمیت، در برابر تهدید خارجی یکصدا شدهاند. این وحدت حتی اپوزیسیون را که گاه در تضاد با نظام حاکم است، دربرگرفته و نشاندهنده عمق هویت ملی ایرانیان است.
بازاندیشی هویت: از «منِ ایرانی» به «مای ایرانی»
آنتونی گیدنز، جامعهشناس برجسته در نظریه بازتابندگی خود تاکید میکند که هویت در دنیای مدرن، امری ثابت نیست، بلکه در مواجهه با بحرانها بازتعریف میشود. در تاریخ ایران، این بازتعریف هویت اغلب در برابر «دیگریِ تهدیدگر» شکل گرفته است. از گذشتههای دور، مانند یورش اسکندر که اشکانیان با تکیه بر آیین زرتشتی، هویت ایرانی را احیا کردند، تا حمله اعراب که ایرانیان با حفظ زبان پارسی و اسطورههای خود، تمدن اسلامی را در خود مستحیل کردند، این الگو تکرار شده است. حتی در دوره مغول که ویرانیهای گستردهای به بار آمد، شکوفایی فرهنگی در عصر ایلخانی و تیموری نشان داد که ایرانیان قادرند از دل بحران، هویتی نو خلق کنند. امروز نیز در برابر تهدیدات خارجی، مانند تنشهای منطقهای، اسرائیل در گفتمان جمعی ایرانیان بهعنوان «دیگریِ تهدیدگر» ظاهر شده است. این غیریتسازی نهتنها در گفتمان رسمی بلکه در ذهنیت جمعی مردم، حتی اپوزیسیون ریشه دوانده و همه را به دفاع از هویت ایرانی و تمامیت ارضی واداشته است.
سیاست زندگی در میدان جنگ
گیدنز میان دو نوع سیاست تمایز قائل میشود: «سیاست رهاییبخش» که به دنبال تغییر ساختارهای اجتماعی و سیاسی است و «سیاست زندگی» که بر بقا و حفظ موجودیت در شرایط بحرانی تمرکز دارد. در ایران کنونی با وجود اختلافات عمیق میان گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی، ازجمله اپوزیسیون و روشنفکران منتقد در زمان جنگ سیاست زندگی غالب میشود.
روشنفکرانی که پیشتر درگیر نقد نظام و تلاش برای اصلاحات ساختاری بودند، در برابر تهدید خارجی به دفاع از خاک و هویت ملی روی میآورند. این تغییر جهت نه از سر فراموشی اختلافات بلکه به دلیل اولویت بقا و حفظ تمامیت ارضی است. این پدیده نشاندهنده عمق پیوند ایرانیان با سرزمینشان است؛ پیوندی که فراتر از ایدئولوژیها و تفاوتهای سیاسی عمل میکند و در لحظات بحرانی همه را زیر پرچم «ایرانیت» متحد میسازد.
ایران بهعنوان یک تمدن مقاوم
ایران را میتوان یک «تمدن مقاوم» نامید؛ تمدنی که در برابر تهدیدات خارجی، نهتنها فرونمیپاشد. بلکه با بازسازی هویت خود نیرومندتر ظاهر میشود. تاریخ ایران مملو از نمونههایی است که این مقاومت تمدنی را نشان میدهد: از بازسازی امپراتوری پارسی پس از اسکندر تا شکوفایی فرهنگی پس از مغول. در عصر مدرن نیز ابزارهایی مانند شبکههای اجتماعی و رسانهها به بازتعریف این هویت کمک کردهاند.
پستها و پیامهای کاربران در پلتفرمهایی مانند ایکس نشان میدهد که حتی ایرانیان خارج از کشور، با وجود انتقادات به حاکمیت در برابر تهدید خارجی احساس تعلق به ایران را با افتخار ابراز میکنند. این واکنشها بازتاب همان الگوی کهن است: فعالشدن حافظه تمدنی در برابر تهدید و شکلگیری وحدتی که ریشه در فرهنگ و تاریخ دارد.
آیندهای پویا با تکیه بر گذشته
چنانکه گیدنز بر تعامل دیالکتیکی میان ساختار و عاملیت تاکید دارد، در تاریخ ایران نیز عامل انسانی - از شاعران و نویسندگان گرفته تا مردم عادی - نقش کلیدی در بازآفرینی هویت ایرانی داشته است. ایرانیت نه یک مفهوم ایستا، بلکه فرآیندی پویا و زنده است که در دل حافظه جمعی ایرانیان ریشه دارد. این روح تمدنی در هر بحران، جان تازهای میگیرد و ایرانیان را بهسوی وحدت سوق میدهد. درک این واقعیت نهتنها ما را به ریشههای تاریخیمان متصل میکند، بلکه نقشه راهی برای آینده ارائه میدهد.
نظر شما