آگاه: آنگونه که تجربه این جنگ بهوضوح نشان داد، دشمن بیشترین سرمایهگذاری خود را برای تاثیرگذاری، نه در بعد نظامی بلکه در لایه روانی جامعه ایران متمرکز کرده بود. امید اصلی او این بود که بتواند انسجام اجتماعی و اعتماد عمومی به نظام را دچار فروپاشی کند و از این رهگذر، زمینه را برای براندازی یا عقبنشینیهای سیاسی فراهم سازد. اما همین نقطه ثقل به نقطه شکست قطعی دشمن بدل شد.
در یک مقایسه روشن، میتوان گفت که توده مردم ایران در درک مسئله، تحلیل موقعیت و مواجهه با عملیات روانی دشمن، عملکردی بهمراتب واقعبینانهتر و پیشروتر از بسیاری از خواص - از طیفهای گوناگون سیاسی - از خود نشان دادند. مردم در روزهای جنگ، نهتنها دست دشمن را خواندند بلکه با وجود اختلاف سلیقهها، در برابر او یکصدا ایستادند و روایت خود را از میدان تثبیت کردند. این بلوغ اجتماعی، نقطه اتکای نظام در شرایط بحرانی بود؛ نقطهای که برخی نخبگان، متاسفانه یا از درک آن ناتوان ماندند یا با تحلیلهای غلط در حال ایجاد اختلال در فضای روانی پساجنگاند.
در این میان، راهبرد جدید دشمن در دوران پساجنگ تغییر تاکتیک است. حالا دیگر نه از تجزیه روانی مردم و نه از القای تصویر منجیبودن خود نتیجهای نگرفتهاند. ازاینرو، خط اصلی عملیات روانی در پساجنگ آن است که تلاشهای مردمی در دفاع از ایران و انقلاب را از هویت اسلامی و انقلابی آن جدا کنند. روایت جدید این است که مردم نه از نظام که صرفا از ایران دفاع کردند؛ دفاعشان را نمیتوان پشتوانهای برای مشروعیت بیشتر انقلاب دانست.
این تحریف هدفمند اگر تثبیت شود، تبعاتی جدی برای سرمایه اجتماعی انقلاب خواهدداشت. چرا که اساسا مردم ایران دریافتهاند که ایران بدون انقلاب و انقلاب بدون ایران، تصویری ناقص دارد. این همپیوندی، نه صرفا یک تحلیل سیاسی بلکه باوری برخاسته از تجربه تاریخی و حافظه جمعی ملتی است که در بزنگاهها، خود روایتساز بوده است. با این حال، جای تاسف است که حتی برخی چهرههای انقلابی نیز در روایتسازی از این نبرد، عملکردی در تراز واقعه نداشتهاند. برخلاف تحلیل صریح و روشن رهبر معظم انقلاب از این جنگ بهمثابه پیروزی تاریخی جمهوری اسلامی، برخی نخبگان دچار تحلیلهایی التقاطی یا مایوسانه شدهاند. این انفعال روایتگرانه، امروز خود را در ماجرای مذاکره نیز بازتولید میکند؛ جایی که برخی تلاش دارند اقتدار رهبری را در اداره پرونده جنگ و صلح، مخدوش جلوه دهند و تصمیمات کلان نظام را ناشی از اجبار و نه تدبیر بدانند.
درحالیکه واقعیت صحنه کاملا برعکس است: نقش بینظیر و قاطع رهبر انقلاب در مدیریت جنگ، تثبیت راهبرد دفاعی کشور و تقویت سرمایه اجتماعی ولایت، بر هیچ ناظر منصفی پوشیده نیست. تقلیل این حقیقت به «اذن از سر ناچاری» یا تحلیلهای خنثی، چیزی جز بازتولید عملیات روانی دشمن در پوشش تحلیلهای داخلی نیست.
در معادله جنگ و پساجنگ، مهمترین سرمایه جمهوری اسلامی، فهم سیاسی مردم و بلوغ اجتماعی آنان در برابر پیچیدهترین عملیاتهای روانی دشمن است. اکنون وظیفه نخبگان و متفکران انقلابی، نه همراهی با روایتگری مایوسانه، بلکه بازسازی گفتمان فاتحانه و تقویت روایتهای اقتدارآفرین براساس حقیقت میدان است. تنها در این صورت است که میتوان توطئه تقلیل دستاوردها را ناکام گذاشت و بهدرستی سرمایه عظیم اجتماعی ولایت را پاس داشت.
۲۶ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۹
کد خبر: ۱۴٬۶۵۷
روایت جنگ روانی ۱۲روزه و تقابل تحلیلی در فضای پساجنگ
مردم، جلوتر از خواص
دکتر یاسر ماهری ـ استاد حوزه و دانشگاه
در جریان جنگ ۱۲روزه اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، یکی از مهمترین عرصههای نبرد، نه میدان رزمی بلکه میدان روانی و اجتماعی بود.
نظر شما