۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۳:۴۸
کد خبر: ۱۴٬۸۴۳

در معماری چهار لایه اداره اقتصاد در شرایط جنگی اگر ثبات کلان، مقاومت صنعتی و استحکام مالی را به مثابه «سخت‌افزار» مقاومت یک ملت در نظر بگیریم، لایه چهارم یعنی «سازگاری اجتماعی - اقتصادی»، «نرم‌افزار» یا روح حاکم بر این کالبد است. این لایه که با اعتماد، مشارکت، تاب‌آوری و روحیه جمعی مردم سروکار دارد، حیاتی‌ترین و در عین حال پیچیده‌ترین بخش مدیریت بحران است.

سازگاری اجتماعی - اقتصادی

آگاه: بدون حمایت فعال و همدلی مردم، پیشرفته‌ترین نظام‌های مالی و صنعتی نیز از درون فرو می‌پاشند. جنگ تنها نبرد ارتش‌ها نیست؛ بلکه آزمون نهایی پیوند میان دولت و ملت و ظرفیت یک جامعه برای فداکاری، انطباق و حفظ انسجام در برابر سخت‌ترین فشارهاست. این لایه، بیش از آنکه مسئله‌ای فنی باشد، چالشی انسانی و اجتماعی است که موفقیت یا شکست کل استراتژی مقاومت را تعیین می‌کند. این یادداشت به تشریح عمیق ابعاد این لایه بنیادین و ارائه راهکارها برای تقویت آن می‌پردازد.

سازگاری اجتماعی - اقتصادی

حمایت معیشتی هدفمند؛ از تضمین بقا تا حفظ کرامت انسانی
نخستین و فوری‌ترین تاثیر جنگ بر زندگی مردم، اختلال در امنیت غذایی، فروپاشی درآمد خانوارها و افزایش فقر است. اگر دولت نتواند نیازهای اولیه شهروندانش را تامین کند، مشروعیت خود را از دست داده و با بحران داخلی مواجه خواهد شد که می‌تواند از تهدید خارجی نیز خطرناک‌تر باشد. سیاست‌گذاری در این حوزه باید از تامین صرف بقا فراتر رفته و بر حفظ کرامت انسانی متمرکز شود.

الف) ترکیب پرداخت‌های نقدی و غیرنقدی:
تجربه بحران‌های اخیر نشان داده است که ترکیبی از حمایت‌های نقدی و کالایی، موثرترین راهکار است. پرداخت‌های نقدی مشروط (مانند کمک‌هزینه به خانواده‌های آواره برای اجاره مسکن یا کمک‌هزینه تحصیلی برای فرزندان سربازان)، به خانوارها قدرت انتخاب داده و به رونق بازارهای محلی کمک می‌کند. در مقابل توزیع کالاهای اساسی (مانند آرد، روغن، دارو و سوخت) در شرایطی که بازارها به دلیل جنگ یا محاصره از کار افتاده‌اند، حیاتی است. توازن میان این دو نوع حمایت باید براساس شرایط میدانی و به صورت پویا تنظیم شود.

ب) کنترل قیمت‌ها و یارانه‌های هدفمند:
کنترل دستوری قیمت‌ها اگر چه در کوتاه‌مدت می‌تواند از افزایش سرسام‌آور هزینه‌ها جلوگیری کند، اما در بلندمدت به کمبود کالا، کاهش کیفیت و شکل‌گیری بازار سیاه منجر می‌شود. راهکار کارآمدتر، نظارت هوشمند بر زنجیره تامین و برخورد قاطع با گران‌فروشی و احتکار است. همزمان یارانه‌ها باید از حالت فراگیر خارج شده و به صورت دقیق به گروه‌های آسیب‌پذیر تخصیص یابند. برای مثال به جای پرداخت یارانه پنهان به کل انرژی مصرفی کشور، می‌توان از طریق همان کارت هوشمند ملی، سهمیه انرژی با نرخ یارانه‌ای را به خانوارهای کم‌درآمد اختصاص داد و مازاد بر آن را با نرخ واقعی محاسبه کرد. این سیاست ضمن حمایت از اقشار نیازمند، از هدررفت منابع ملی نیز جلوگیری می‌کند.

بسیج و انطباق نیروی کار؛ تبدیل بحران به ظرفیت
جنگ، بازار کار را با یک چالش دوگانه مواجه می‌کند: از یک سو، بیکاری گسترده در بخش‌های غیرضروری (مانند گردشگری و سرگرمی) و از سوی دیگر، کمبود شدید نیروی کار ماهر در صنایع استراتژیک (مانند صنایع دفاعی، لجستیک، بهداشت و درمان و کشاورزی). مدیریت این چالش نیازمند یک برنامه ملی برای بسیج و انطباق نیروی کار است.

الف) برنامه‌های ملی بازآموزی سریع:
دولت باید با همکاری بخش خصوصی و مراکز فنی و حرفه‌ای، «برنامه‌های مهارت‌آموزی فوری» را طراحی و اجرا کند. این دوره‌های فشرده (سه تا ۶ ماهه) باید کارگران بیکار شده را برای مشاغل موردنیاز در اقتصاد جنگی آماده سازند. برای مثال یک خیاط می‌تواند برای تولید لباس‌های نظامی یا تجهیزات پزشکی پارچه‌ای آموزش ببیند و یک کارگر ساختمانی می‌تواند مهارت‌های لازم برای ساخت سنگر یا تعمیر زیرساخت‌های آسیب‌دیده را کسب کند. ارائه مشوق‌های مالی به شرکت‌کنندگان در این دوره‌ها و تضمین اشتغال پس از پایان دوره، مشارکت عمومی را به شدت افزایش خواهد داد.
ب) تسهیل جابه‌جایی و تحرک نیروی کار:
بسیاری از مشاغل استراتژیک در مناطق خاصی متمرکز هستند. دولت باید با ارائه بسته‌های حمایتی برای جابه‌جایی (شامل کمک‌هزینه اسکان موقت، تامین خوابگاه و تسهیلات حمل‌ونقل)، کارگران را به انتقال به این مناطق تشویق کند. همچنین ایجاد شبکه‌ای از مراکز نگهداری کودکان (مهدکودک‌های اضطراری) در نزدیکی مراکز صنعتی، به والدین به‌ویژه زنان اجازه می‌دهد تا با خیال آسوده به نیروی کار حیاتی کشور بپیوندند و نقش تاریخی خود را همانند تجربه زنان در دیگر جنگ‌ها، ایفا کنند.

انسجام اجتماعی و روحیه ملی؛ سلاح نامرئی پیروزی
تمام سیاست‌های اقتصادی و صنعتی در صورتی به نتیجه می‌رسند که جامعه از انسجام، امید و اراده برای مقاومت برخوردار باشد. این سرمایه اجتماعی، یک نیروی چندبرابر کننده است که می‌تواند کمبودهای مادی را جبران کند. حفظ و تقویت این روحیه وظیفه‌ای حیاتی است.

الف) ارتباطات شفاف و مبارزه با جنگ روانی:
دولت باید به مثابه یک منبع اطلاعاتی معتبر، صادق و شفاف عمل کند. پنهان‌کاری و ارائه اطلاعات نادرست، به سرعت اعتماد عمومی را از بین برده و جامعه را در برابر شایعات و پروپاگاندای دشمن آسیب‌پذیر می‌کند. ایجاد یک «ستاد اطلاع‌رسانی و مدیریت بحران رسانه‌ای» ضروری است. این ستاد باید به صورت روزانه و منظم، گزارش‌های دقیقی از وضعیت جبهه‌ها، چالش‌های اقتصادی و اقدامات دولت ارائه دهد. ضمن اذعان به سختی‌ها، باید موفقیت‌های کوچک و بزرگ از پیروزی‌های نظامی گرفته تا نوآوری‌های صنعتی و داستان‌های فداکاری مردم، به صورت گسترده پوشش داده شود تا امید و غرور ملی زنده بماند.

ب) عدالت، انصاف و مبارزه بی‌امان با فساد:
هیچ چیز به اندازه احساس بی‌عدالتی، روحیه یک ملت را در هم نمی‌شکند. مردم زمانی حاضر به فداکاری هستند که ببینند بار جنگ بر دوش همگان به صورت منصفانه توزیع شده است. از این رو، دولت باید با قاطعیت کامل و بدون هیچ‌گونه اغماضی با هرگونه فساد، رانت‌خواری و احتکار برخورد کند. محاکمه علنی و سریع «مفسدان اقتصادی» و مصادره اموال نامشروع آنها، پیامی روشن به جامعه می‌دهد که دولت در حفاظت از حقوق مردم و برقراری عدالت، جدی است.

ج) ترویج فرهنگ مشارکت و مسئولیت‌پذیری اجتماعی:
باید برای هر شهروند، فارغ از سن، جنسیت و توانایی نقشی در دفاع از کشور تعریف شود. این نقش لزوما نظامی نیست. سازماندهی »پویش‌های ملی جهادی« برای کمک به بسته‌بندی مایحتاج رزمندگان، تعمیر مدارس آسیب‌دیده، اهدای خون یا کمک به کشاورزان در فصل برداشت محصول، به مردم حس تعلق، مفیدبودن و مشارکت در سرنوشت مشترک را می‌دهد. این فعالیت‌های جمعی، پیوندهای اجتماعی را تقویت کرده و جامعه را در برابر فشار روانی جنگ، مقاوم‌تر می‌سازد.

سرمایه‌گذاری روی مردم، راهبردی‌ترین سرمایه‌گذاری
لایه سازگاری اجتماعی - اقتصادی، نشان می‌دهد که انسان، محور اصلی هر راهبرد دفاعی است. اقتصادی که مردم را در مرکز سیاست‌های خود قرار ندهد، در نهایت شکست خواهد خورد. حمایت از معیشت مردم، سرمایه‌گذاری روی مهارت‌های آنان و پاسداری از روحیه و انسجام ملی، یک هزینه فرعی یا یک اقدام حاشیه‌ای نیست؛ بلکه هوشمندانه‌ترین و راهبردی‌ترین سرمایه‌گذاری است که یک کشور درگیر جنگ می‌تواند انجام دهد. در نهایت جامعه‌ای متحد، آگاه و باانگیزه که به رهبران خود اعتماد دارد و برای آینده‌ای بهتر می‌جنگد، خود به یک سلاح بازدارنده و یک دارایی استراتژیک تبدیل می‌شود که هیچ قدرت نظامی قادر به شکست‌دادن آن نخواهد بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.