آگاه: حزبالله لبنان، بهعنوان یکی از پرچمداران این جریان، امروز در برزخی عجیب ایستاده. از یکسو دشمنانش (اسرائیل، آمریکا و برخی دولتهای عربی) دست به نوآوریهای حیرتآور زدهاند و مشغول عادیسازی روابط، پیمانهای ابراهیم، فشارهای اقتصادی خُردکننده و جنگ نرم و نفوذ اطلاعاتی هستند. دیگر کسی انتظار ندارد حمله کلاسیک زمینی شکل بگیرد؛ تهدیدها اغلب نامرئی، فرسایشی و در میدانهای ذهن و اقتصاد جریان دارند. از سوی دیگر، حزبالله هنوز بیش از هر چیز بر «سلاح» بهعنوان نشانه هویت خود تکیه دارد. آیا این تکیهگاه در جهانی که تغییراتش سرسامآور است، کفایت میکند؟
تصویر آینده را اگر مثل صفحه شطرنج ببینیم، چند سناریو محتمل است:
حزبالله با درک تغییرات، از بازوی صرفا نظامی به یک پروژه تمدنی - اجتماعی ارتقا پیدا کند. با نوآوری در رسانه، دیپلماسی عمومی و حتی اقتصادِ جایگزین، خودش را به نسل جوانی معرفی کند که دیگر خاطرهای از جنگ ۳۳ روزه ندارند. پرسش اصلی این سناریو این است: آیا حزبالله ظرفیت بازتعریف خودش را دارد یا اسیر نمادهای قدیمی خواهد ماند؟
ورود به میدانهای تازه مثل سایبر، هوش مصنوعی، نبرد روایتها. دشمنان دقیقا همینجا فعالاند؛ کافی است به کمپینهای اسرائیلی در شبکههای اجتماعی نگاه کنید تا ببینید چگونه روایت مقاومت را به «تروریسم» فرومیکاهند. اگر حزبالله در این میدان عقب بماند، شاید حتی بدون شلیک یک گلوله، شکست بخورد.
این احتمال هم هست که با شدتگرفتن فشارها، حزبالله چارهای جز چسبیدن محکمتر به تهران و دمشق نداشته باشد. اما تجربه نشان داده هر چه وابستگی آشکارتر شود، هزینههای داخلی در لبنان هم سنگینتر خواهد شد. پرسش جدی اینجاست: آیا حزبالله میتواند همزمان «فرزند ایران» باشد و «پروژه ملی لبنان» باقی بماند؟
سناریوی آخر، شاید ناخوشایندترین، فرسایش آرام است. نه شکست ناگهانی، نه پیروزی قاطع. بلکه ترکیبی از تحریم، فشار اجتماعی و شکافهای داخلی که در طول یک دهه میتواند حزبالله را به سایهای از گذشتهاش بدل کند.
در تمام این سناریوها، یک عامل مشترک تعیینکننده است: نسل جوان منطقه. جوان لبنانی، فلسطینی، یا حتی سوری که در جهانی پر از شبکههای اجتماعی رشد کرده، نسبت به نسلهای قبل زبان دیگری دارد. او ممکن است هنوز به ایده عدالت و مقاومت باور داشته باشد، اما بهندرت به عکسهای قدیمی رزمندگان یا شعارهای تکراری دل میبندد. مقاومت برای او باید شکل تازهای بگیرد: مبارزه در عرصه اقتصاد دیجیتال، محیطزیست، یا حتی عدالت اجتماعی. اگر حزبالله نتواند با این زبان حرف بزند، گفتمان مقاومت به یک نوستالژی بدل میشود. دشمنان حزبالله دقیقا روی همین نقطه تمرکز کردهاند. اسرائیل و متحدانش با عادیسازی روابط و ارائه یک «رویای رفاه»، سعی دارند نشان دهند مقاومت مساوی است با فقر و انزوا. این جنگ روانی شاید موثرتر از هر بمب و موشکی عمل کند. حالا سوال اساسی: آیا حزبالله و کل محور مقاومت، قادرند روایتی بدیل ارائه دهند که امیدآفرین باشد و نه صرفا مبتنی بر ترس؟ شاید پاسخ در این جمله نهفته باشد: مقاومت اگر میخواهد آینده داشته باشد، باید دوباره اختراع شود. نه به معنای کنارگذاشتن سلاح، بلکه با افزودن ابعاد تازهای که با نیازهای امروز هماهنگ باشد. آینده مقاومت، نه فقط در میدان نبرد جنوب لبنان، بلکه در گوشیهای موبایل جوانان بیروت و غزه و بغداد رقم خواهد خورد. پس بازمیگردیم به پرسش آغازین که آیا مقاومت هنوز همان است؟ پاسخ ساده نیست. شاید نه. شاید باید پذیرفت که آنچه در دهههای گذشته کارآمد بود، امروز تنها بخشی از معادله است و اگر حزبالله میخواهد زنده بماند، باید از دل این آشوب، شکل تازهای از خود را خلق کند.
۳۰ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۲
کد خبر: ۱۵٬۶۳۱
محمدرضا بابایی، آگاه مسائل سیاسی : یک پرسش ساده اما آزاردهنده در ذهن خیلیها این است که آیا «مقاومت» همان چیزی است که در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی بود؟ یا ما با یک برند سیاسی - نظامی مواجهیم که آرامآرام از معنا تهی شده است؟
نظر شما