آگاه: چند وقت پیش در فضای مجازی علاقهمندان و دنبالکنندگان جدی سینما، صحبت و البته بیشتر تعریف و تمجید از فیلمی کردند که من هم تشویق به دیدنش شدم؛ نام فیلم «Steve» و داستان آن درباره معلمی بود که مشغول تدریس در مدرسهای شبیه همان کانون اصلاح و تربیت خودمان است. او با کلی نوجوان به اصطلاح ضد اجتماع سروکار دارد و تلاش دارد هم یک معلم خوب باشد، هم یک رفیق. اینکه داستان این فیلم چیست الان موضوع گزارش ما نیست اما مهم این است که یک فیلم با کیفیت در سال ۲۰۲۵ با موضوع مشخصا نوجوانان و مشکلاتشان ساخته شده و این اولین بار نیست که درباره چنین موضوعی فیلم ساخته میشود، چند وقت پیش هم مینیسریالی با نام «Adolescence» یا «نوجوانی» پخش شد و آنقدر گل کرد که تقریبا تا مدتها در بیشتر محافل سینمایی به خصوص در شبکههای اجتماعی حرف از آن بود. اینها فقط دو نمونه از تازهترین فیلم و سریالهای ساخته شده با موضوع نوجوانی است که در عرصه بینالملل ساخته شده است. حالا این اوضاع را مقایسه کنید با وضعیت فیلم و سینمای ایران در حوزه نوجوان. چقدر دستمان خالی است و چقدر برای این قشر سنی چیزی نداریم.
در گزارشی دیگر هم به این موضوع اشاره کرده بودیم که اساسا در کشور ما رده سنی نوجوان که بنا به تعریف روانشناسان شامل سنین ۱۲ تا ۱۸ ساله میشود، جدی گرفته نمیشود و کسی این گروه سنی را به رسمیت نمیشناسد و احتمالا به خاطر همین جدی نگرفتن است که محصول هم برایشان تولید نمیشود در حالی که نمیتوان این موضوع را کتمان کرد که این گروه سنی هم بخشی از جامعه هستند و نیازهایی دارند و وقتی برای این نیازها فکری نشود خیلی طبیعی است که این رده سنی به محصولات غیرایرانی روی بیاورند و از آنها استقبال کنند.
کافی است برای وضعیت فیلم و سینما و محصولات فرهنگی رده سنی نوجوان یک جستوجوی ساده اینترنتی انجام دهید، خواهید دید که همه دادهها با پسوند «کودک و نوجوان» هستند و نه «نوجوان» تنها. تازه بماند که اوضاع سینمای کودک هم خیلی چنگی به دل نمیزند اما هیچی نباشد چند جشنواره سینمایی و تئاتری هرساله برایشان برگزار میشود. جشنوارههایی که از نوجوان فقط نامش در عنوان جشنواره را دارند وگرنه در محتوا خیلی خبری از آنها نیست. با اغماض میتوان گفت، فیلمهای کودک از قدیم در کشور ما خوب بوده، فیلمهایی امثال «گلنار» تا همین انیمیشن «بچه زرنگ» ولی برای نوجوان کاری نکردهایم و نسل «زد» را فراموش کردهایم و به تدریج میفهمیم دیگر این بچهها را درک نمیکنیم.
سینمای نوجوان یعنی سینمای مسئولیتپذیر
شاید بتوان گفت یکی از بهترین نمونههای اخیر سینمای نوجوان در کشورمان فیلم «زیبا صدایم کن» ساخته اخیر رسول صدرعاملی بود که با اقتباس از یک کتاب حوزه نوجوان ساخته شده بود اما مگر هرچندسال یک بار امثال اینها ساخته میشود؟
صدرعاملی پیش از این هم با ساخت فیلمهایی چون «من ترانه ۱۵ سال دارم» و «دختری با کفشهای کتانی» نشان داده بود که شناخت درستی نسبت به گروه سنی نوجوان دارد و فیلمهایی هم که در این حوزه ساخته مورد استقبال قرار گرفته و همین موضوع، مصداق این است که محتوای درست، مخاطب خود را پیدا میکند.
او در نشستی با موضوع سینمای کودک و نوجوان گفته بود: باید بدانیم که سینمای کودک و سینمای نوجوان ربطی به هم ندارند. سینمای کودک مفرح، سرگرمکننده و شادیآور است، اما سینمای نوجوان دقیقا نقطه مقابل آن قرار دارد. نوجوان در این سن باید مهمترین تصمیمات عمرش را بگیرد در حالی که کمترین توجه را از خانواده و جامعه میگیرد. در همه جای دنیا جشنوارههای فیلم نوجوان مستقل است و ما نتوانستیم این را بگوییم که این دو سینما باید دو بخش مجزا باشد؛ امیدوارم این اتفاق بالاخره رخ دهد. حتی وقتی برخی درباره جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان صحبت میکنند بخش نوجوان را هم یادشان میرود و میگویند جشنواره کودک در حالی که این اشتباه است.
وی معتقد است: فیلم درباره کودک و فیلم برای کودک دو دیدگاه متفاوت است. مخاطب فیلم درباره کودک خانوادهها و والدین هستند و مخاطب فیلم برای کودک، خود کودکان. سینمای کودک خوب و جذابی در این سالها داشتهایم، ولی برای سینمای نوجوان کمکاری شده است. سینمای کودک باید رؤیاپردازی کند، قهرمان داشته و خیالپردازانه باشد تا کودک خودش را جای قهرمان بگذارد. همانطور که جهان کودک تصور، تخیل و قصهپردازی است. ما باید با کمک کتاب و سینما ذهن کودک را تقویت کنیم. سینمای نوجوان میشود سینمای مسئولیتپذیر، جایی که قهرمان در مواجهه با جهان اطرافش قصههای متفاوت و جذابی دارد. مثلا فیلم «باشو غریبه کوچک» ۴۰ سال پیش ساخته شده و بهرام بیضایی در این اثر یک حرف ساده میزند. دو فرهنگ و زبان شمال و جنوب را در برابر هم قرار میدهد و بعد از ایران حرف میزند. ۴۰ سال پیش بهرام بیضایی نسخهای مینویسد که میگوید به «با هم بودن» و «یکدست بودن» فکر کنید و ما امروز به این حرف رسیدهایم. داریوش مهرجویی ۴۰ سال پیش گفت نمیشود وقتی در یک خانه هستید هرکس برای خودش کار کند، کسی به او گوش نکرد. به این فیلمها و حرفهای آن توجه نشد چون سینما درک نشد.
«باشو»ها چه شدند؟
در همان نشست با موضوع سینمای کودک و نوجوان، محمدرضا شریفینیا هم حضور داشت و به نکته جالبی درباره سینمای نوجوان اشاره کرد. وی گفت: ما با وجود تعداد زیاد شهدا و اسرای نوجوان کاری برای آنها نکردهایم. فیلمساز خوب میتواند فیلمش را بسازد، اما در دورههایی افرادی بودهاند که مثلا نخواستهاند نشان دهند جنگ چه تاثیری در خانواده داشته و این سانسور است؛ همان کاری که با «باشو غریبه کوچک» کردند؛ این فیلم سه سال اجازه اکران نداشت. در آن زمان شما اگر میخواستید فیلمی بسازید که تبعات جنگ در خانواده را نشان دهد با مهر ضد جنگ توقیف میشد در حالی که اگر این ذهنیت وجود نداشت، شاید ما امروز فیلمهای بسیاری درباره نوجوانها و جوانهایی که آن روزها را درک کردند، داشتیم. ۴۵ درصد اسرای ایرانی در زمان جنگ دانشآموزان بودند، چرا ما به جز چند مورد سالهای اخیر هیچ فیلمی راجع به آنها نداریم؟
وضعیت در تئاتر و تلویزیون اما به مراتب بدتر از سینماست و واقعا قحطی یک محصول خوب برای نوجوان است. در حالی که یکی از وظایف اصلی رسانه ملی، برآورده کردن نیازهای همه سنین است.
اما وضعیت همیشه هم اینطور نبوده در دورههای قبلی به واسطه حضور فیلمسازانی چون مرضیه برومند، ایرج طهماسب و عباس کیارستمی محصولات خوبی برای نوجوانان ساخته میشد اما با کمکار شدن اینگونه افراد، سینماگرانی وارد این حوزه شدند که شناخت کافی از این رده سنی نداشتند و نتیجه اینکه آثاری ساخته شد که بیش از اینکه مورد استقبال قرار بگیرد دستمایه خنده، شوخی و تمسخر نوجوانان شد و در نهایت سرمایهگذاران و تهیهکنندگان وقتی متوجه سختی کار در این حوزه شدند بیخیال ورود به آن شدند و تصمیم گرفتند سراغ ساخت همان کمدیهای سرگرمکننده و گاه سخیف بروند.
بسیاری از محققان و پژوهشگران این حوزه معتقدند بیتوجهی به نوجوانان موجب افسردگی در بزرگسالی آنها میشود و این میزان در حال حاضر روند تصاعدی دارد. نوجوان به دنبال کشف و فراگیری است تا مسائل جدید را بداند. او شیفته هیجان است، هیجانی که اگر به او نرسد قطعا کاذب دریافت میکند. ذهن کودک و نوجوان به دنبال قهرمان بازی و قهرمان شدن است؛ بنابراین فیلمهایی که برای این قشر تهیه میشود باید آینه منعکسکننده آمال و آرزوی آنها باشد. میدانیم که سینمای کودک و نوجوان با توجه به اینکه قشری حساس و پرهیجان را پوشش میدهد، باید محتوایی هدفمند داشته باشد. قصه، یکی از ارکان اصلی است. نوجوان دهه ۸۰ و ۹۰ واقعیت را با تعریفی دراماتیک قبول میکند و صرفا برای ایجاد سرگرمی فریب نمیخورد؛ بنابراین فیلمسازان با قشری از مخاطبانی باهوش، حساس و پرسشگر روبهرو هستند.
با این اوضاع به نظر میرسد تا وقتی که این رده سنی جدی گرفته نشود، هیچ محصول فرهنگی برایش تعریف نمیشود. تولیدکنندگان محصولات فرهنگی و سرمایهگذاران باید بدانند که از تولید محصول برای این قشر هم میتوان درآمد کسب کرد.
نظر شما