۱۴ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۹
کد خبر: ۱۷٬۶۵۴

دکترین مدیریت بحران در کارزار انرژی

نرگس خان‌گلی‌زاده ـ آگاه مسائل منطقه

در تلاطم خاورمیانه جایی که هر قطره نفت با خون آغشته است این روزها دریای عدن و آبراه‌های مجاور به صحنه یک عملیات پنهان و یک جنگ روانی آشکار تبدیل شده‌اند. وقوع حوادث مشکوک برای نفتکش‌ها تنها یک خبر امنیتی ساده نیست بلکه بخشی از یک استراتژی حساب‌شده است که اتاق‌های فکر قدرت‌های فرامنطقه‌ای برای ایجاد ناامنی ساختگی و تحمیل مجدد فشار حداکثری طراحی کرده‌اند.

دکترین مدیریت بحران در کارزار انرژی

آگاه: هدف این عملیات تزریق سم «ناپایداری و ریسک» به شریان‌های حیاتی اقتصاد جهانی است تا در سایه این هرج‌ومرج، روایت سیاسی «ایران هراسی» را تقویت کرده و راه را برای ائتلاف‌های نظامی جدید هموار سازند. در بُعد امنیتی، این حملات تلاش می‌کنند تا حضور گشت‌های دریایی خارجی را در منطقه به بهانه تامین امنیت بین‌المللی توجیه کنند و در بُعد اقتصادی با بالابردن هیجانی حق بیمه جنگ و قیمت نفت، سود مقطعی را به جیب دلالان و کشورهای رقیب سرازیر کنند. پیام سیاسی این عملیات نیز کاملا واضح است: محدودسازی فضای تنفس دیپلماتیک ایران و تضعیف مشروعیت آن در عرصه منطقه‌ای. اما این سوی میدان ایران با «دکترین مدیریت بحران در کارزار انرژی» به این نبرد اراده‌ها پاسخ داده است. در شرایطی که آمریکا و متحدانش با تمام توان تحریمی خود به دنبال به صفر رساندن صادرات نفت ایران بودند، داده‌های اقتصادی حکایت از یک «جهش بی‌سابقه» دارند: ایران نه تنها تسلیم این فشارها نشده بلکه با تکیه بر استراتژی تحریم‌ناپذیری و استفاده هوشمندانه از تکنیک‌های لجستیکی و ناوگان پنهان سطح صادرات خود را به حجم حیاتی سه میلیون بشکه در روز (یا نزدیک به آن) رسانده است.

تبعات امنیتی حمله به نفتکش‌ها
حمله به نفتکش‌ها در خلیج عدن که دروازه ورودی به دریای سرخ و آبراه مهم کانال سوئز است در کوتاه‌مدت سه پیامد امنیتی کلیدی دارد:
۱. ریسک‌زایی برای ترانزیت جهانی: این حوادث یک پیام هشدار به شرکت‌های کشتیرانی بین‌المللی ارسال می‌کند مبنی بر اینکه مسیرهای عبور محموله‌های نفتی و تجاری فاقد امنیت کافی هستند. این امر به‌طور مستقیم تهدیدی برای آزادی کشتیرانی و چالشی برای اقتصادهای وابسته به انرژی خاورمیانه است.
 ۲. توجیه حضور نظامی خارجی: اصلی‌ترین پیامد این ناامنی‌ها فراهم کردن بهانه ژئوپلیتیک برای قدرت‌های خارجی است تا حضور نظامی خود را در منطقه از جمله در خلیج عدن و تنگه باب‌المندب تقویت کرده یا تداوم بخشند. این حضور از دیدگاه ایران خود عامل بی‌ثباتی و منشأ اصلی تنش‌های منطقه‌ای است.
 ۳. تضعیف بازدارندگی منطقه‌ای: هدف غایی این اقدامات تضعیف اقتدار امنیتی کشورهای ساحلی منطقه و القای این ضعف است که آنها به تنهایی قادر به تامین امنیت آبراه‌های خود نیستند؛ امری که راه را برای قیمومیت امنیتی خارجی باز می‌کند.
در مقابل این تهدیدات، دکترین امنیتی ایران نه یک موضع انفعالی بلکه یک «بازدارندگی فعال» و «مهار تهدید» را دنبال می‌کند.
ایران با درک این موضوع که هدف اصلی عملیات‌های ناامنی، اخلال در صادرات نفت کشور است حفاظت از خطوط مواصلاتی خود را در اولویت قرار داده است. حضور مستمر ناوگان نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در آب‌های بین‌المللی از جمله خلیج عدن عملا به عنوان «نیروی اسکورت» و تضمین‌کننده امنیت کشتی‌های ایرانی عمل کرده و تلاش‌های خارجی برای مسدود کردن یا مهار صادرات را بی‌اثر می‌سازد. تهران همواره تاکید کرده است که تنگه هرمز که گلوگاه حیاتی صادرات ایران است، خط قرمز امنیتی است و هرگونه اخلال در امنیت کشتیرانی ایران می‌تواند با پاسخ قاطع و متناسب مواجه شود. این سیاست یک عامل بازدارنده قدرتمند در برابر تعمیم ناامنی از خلیج عدن به منطقه حیاتی خلیج فارس است. در نهایت موفقیت ایران در حفظ جهش صادرات سه میلیون بشکه‌ای نفت، بزرگترین گواه بر شکست استراتژی ناامنی است. این امر نشان می‌دهد که عملیات روانی در دریا نتوانسته است سد دفاعی ایران در حفظ امنیت تجارت دریایی و اقتصاد مقاومتی را درهم بشکند.

تبعات بُعد اقتصادی حمله به نفتکش‌ها: شوک مصنوعی قیمت و استراتژی فروش فراتر از تحریم 
حوادث اخیر مرتبط با نفتکش‌ها در آب‌های استراتژیک به‌ویژه در خلیج عدن در بُعد اقتصادی نه فقط یک حادثه بلکه ابزاری برای ایجاد «شوک مصنوعی قیمت» در بازار جهانی انرژی است. این شوک پیامدهای مخربی برای اقتصاد جهانی دارد اما دکترین اقتصادی ایران در شرایط تحریم با یک استراتژی فعال فروش، توانسته است این تبعات را مهار کند. حملات به نفتکش‌ها فارغ از اینکه چه کسانی عامل آن باشند بلافاصله دو پیامد اقتصادی عمده را به بازار جهانی تحمیل می‌کند:
۱. افزایش ناگهانی هزینه‌های کشتیرانی: ناامنی در آبراه‌های کلیدی منجر به افزایش شدید «حق بیمه ریسک جنگ» (War Risk Premium) برای کشتی‌های عبوری می‌شود. این افزایش هزینه مستقیما به قیمت نهایی کالاها و به‌ویژه قیمت نفت اضافه شده و بار مالی اضافی را به خریداران به‌ویژه واردکنندگان بزرگ آسیایی تحمیل می‌کند. علاوه بر این برخی از شرکت‌ها مسیرهای خود را طولانی‌تر کرده و هزینه و زمان حمل‌ونقل را افزایش می‌دهند.
 ۲. تزریق هیجان به قیمت جهانی نفت: اخبار ناامنی بلافاصله به ابزاری برای سوداگری (Speculation) تبدیل می‌شود. معامله‌گران جهانی نفت با هراس از اختلال در عرضه (Supply Disruption) به خریدهای هیجانی روی می‌آورند و یک تورم مقطعی در قیمت نفت خام ایجاد می‌کنند. این افزایش قیمت در درجه اول به نفع دلالان و کشورهای صادرکننده رقیب ایران است اما در بلندمدت می‌تواند منجر به رکود اقتصاد جهانی شود.
در حالی که هدف اصلی پشت این «عملیات روانی ناامنی» تضعیف اقتصاد کشورهای منطقه است ایران با به‌کارگیری «استراتژی تحریم‌ناپذیری»، نه تنها از این حملات متاثر نشده بلکه ضربه مهلکی به سیاست فشار حداکثری وارد کرده است:
محور اصلی موفقیت ایران رسیدن به حجم قابل توجهی از صادرات نفت و میعانات گازی (حدود سه میلیون بشکه یا نزدیک به آن بر اساس اعلام غیررسمی) است. این امر با به‌کارگیری تکنیک‌های پنهان حمل‌ونقل مانند خاموش کردن سیستم‌های ردیابی کشتی‌ها، انتقال کشتی به کشتی (STS) و فروش با تخفیف‌های هدفمند به مشتریان ثابت (به‌ویژه در آسیا) محقق شده است.
این موفقیت اقتصادی عملا عامل ترس (Fear Factor) ناشی از حوادث دریایی را در مورد ایران بی‌اثر می‌کند. زمانی که ایران با وجود این ناامنی‌های تبلیغاتی می‌تواند صادرات خود را در حجم بالا حفظ کند پیامدهای اقتصادی منفی این حوادث صرفا متوجه دیگر بازیگران و بازار عمومی می‌شود و توان اخلال در منبع درآمد حیاتی ایران را از دست می‌دهد. در نتیجه دکترین اقتصادی ایران بر این اصل استوار است که حجم پایدار و بالای فروش نفت بهترین ابزار برای مهار و خنثی‌سازی تبعات منفی اقدامات خصمانه چه در قالب تحریم‌های قانونی و چه در قالب ناامنی‌های دریایی است.

تحلیل تبعات سیاسی حمله به نفتکش‌ها
ابعاد سیاسی حوادث مشکوک دریایی به‌ویژه آنچه در روزهای اخیر در خلیج عدن رخ داده دارای یک هدف اصلی و بلندمدت است: تغییر روایت ژئوپلیتیک و انزوای سیاسی ایران به عنوان یک «تهدید منطقه‌ای» و ایجاد مشروعیت برای اقدامات خصمانه خارجی. 

عملیات روانی ناامنی در دریا مستقیما به دنبال ایجاد چند پیامد سیاسی کلیدی در سطح جهانی است:
  نهادینه‌سازی مفهوم «ایران‌هراسی»: هر حادثه در یک آبراه کلیدی فوری به ابزاری تبلیغاتی برای القای این ایده در پایتخت‌های غربی تبدیل می‌شود که ریشه بی‌ثباتی منطقه فعالیت‌های ایران یا نیروهای متحد آن است. این اتهام‌زنی‌های سریع و گسترده هدف نهایی خود را مشروعیت‌زدایی از حضور منطقه‌ای ایران و ایجاد یک اجماع سیاسی برای تشدید تحریم‌ها یا حتی اقدام نظامی در آینده دنبال می‌کند.
  ایجاد زمینه برای «دخالت نظامی قانونمند»: ناامنی مکرر و بزرگ‌نمایی‌شده بهانه‌ای حقوقی و سیاسی برای کشورهای فرامنطقه‌ای فراهم می‌کند تا با ادعای حفاظت از «آزادی کشتیرانی» و «منافع حیاتی اقتصاد جهانی» حضور نظامی خود را در منطقه (شامل خلیج عدن و تنگه باب‌المندب) توجیه و تقویت کنند. این امر عملا منجر به تشکیل ائتلاف‌های امنیتی جدید علیه منافع ایران و تضعیف حاکمیت منطقه‌ای می‌شود.
  به چالش کشیدن دیپلماسی انرژی ایران: در شرایطی که ایران تلاش می‌کند از طریق دیپلماسی پنهان و آشکار تحریم‌ها را دور زده و قراردادهای انرژی بلندمدت با شرکای آسیایی و جهانی خود امضا کند ناامنی‌های دریایی باعث افزایش ریسک سیاسی برای این خریداران می‌شود. این امر تلاش برای ترساندن مشتریان نفت ایران و ایجاد تردید در پایداری عرضه از مبدأ ایران است.

پاسخ ایران به این تبعات سیاسی تلفیقی از قدرت نظامی بازدارنده و اقتدار اقتصادی غیرقابل مهار است:
  خنثی‌سازی اتهامات با واقعیت بازار: قوی‌ترین ابزار سیاسی ایران تثبیت حجم صادرات نفت در سطح بالا (حدود سه میلیون بشکه) است. این «جهش اقتصادی» عملا روایت سیاسی مبنی بر ناتوانی ایران در مدیریت بحران یا انزوای کامل را خنثی می‌کند. این امر به صورت دیپلماتیک این پیام را به جامعه جهانی می‌دهد که ایران به‌رغم فشارهای سیاسی همچنان یک بازیگر موثر و غیرقابل انکار در تنظیم بازار جهانی انرژی است و حذف آن، امکان‌پذیر نیست.
  تاکید بر راهکار بومی برای امنیت: موضع سیاسی مستمر ایران تاکید بر این اصل است که امنیت منطقه خلیج فارس و آبراه‌های مجاور باید توسط کشورهای ساحلی تامین شود. این راهبرد به صورت مستقیم نفوذ سیاسی و نظامی قدرت‌های خارجی و تلاش آنها برای تشکیل ائتلاف‌های امنیتی غیربومی را به چالش می‌کشد. ایران با این موضع تلاش می‌کند تا مسئولیت سیاسی ناامنی‌ها را به سمت نیروهای خارجی منتقل کرده و زمینه را برای همکاری‌های امنیتی دوجانبه با همسایگان خود فراهم سازد.
با توجه به مطالب بیان شده این پرسش مطرح می‌شود که چگونه موفقیت ایران در یک کارزار محلی (دریایی و تحریمی) محاسبات و توازن قدرت در سطح منطقه‌ای و جهانی را دستخوش تغییر قرار می‌دهد؟

۱. تغییر در معادله «قدرت-امنیت» منطقه‌ای
موفقیت ایران در حفظ حجم بالای صادرات نفت در شرایط ناامنی ساختگی (سقوط ناامنی در برابر جهش سه میلیون بشکه‌ای) یک پیام استراتژیک غیرقابل انکار به پایتخت‌های منطقه‌ای و جهانی مخابره می‌کند:
  ابطال تئوری «حذف ایران»: این پایداری اقتصادی و امنیتی عملا نشان می‌دهد که تلاش برای حذف یا به انزوا کشیدن کامل ایران از بازار و ژئوپلیتیک انرژی یک استراتژی شکست‌خورده است. تا زمانی که ایران بتواند شریان حیاتی خود را حفظ کند فشارهای سیاسی و امنیتی توانایی تغییر ماهیت نظام سیاسی یا استراتژیک کشور را ندارند.
  تثبیت ایران به عنوان «مهارکننده اجباری»: بقا و توانایی ایران در تامین امنیت تجارت خود این واقعیت را تثبیت می‌کند که امنیت منطقه خلیج فارس بدون مشارکت رضایت و تامین منافع ایران غیرممکن است. کشورهای فرامنطقه‌ای مجبور خواهند شد بپذیرند که برای ثبات ترانزیت انرژی جهانی باید به واقعیت قدرت ایران احترام بگذارند. این امر ایران را در مذاکرات سیاسی و امنیتی آینده تقویت می‌کند.

۲. افق‌های جدید در دیپلماسی انرژی و ایجاد مشتریان وفادار
موفقیت ایران در دور زدن تحریم‌ها و حفظ حجم بالای فروش پیامدهای مثبتی برای دیپلماسی انرژی آینده کشور دارد: تقویت بازارهای جدید و وفادار: فروش نفت در شرایط تحریم به کشورهایی که ریسک معامله با ایران را پذیرفته‌اند (مانند چین و برخی کشورهای آسیایی) یک شبکه از مشتریان وفادار و استراتژیک برای ایران ایجاد می‌کند. این خریداران در آینده حتی در صورت کاهش تحریم‌ها همچنان به دلیل روابط قیمت‌گذاری و زنجیره تامین ایجادشده شرکای قابل اتکای ایران خواهند ماند. این امر وابستگی به بازارهای سنتی غربی را کاهش داده و استقلال استراتژیک ایران در فروش نفت را افزایش می‌دهد. جذب سرمایه‌گذاری‌های زیرزمینی: توانایی ایران در تولید و صادرات سه میلیون بشکه نفت به‌رغم مشکلات زیرساختی و تحریم نشان‌دهنده ظرفیت ذاتی و عظیم صنعت نفت کشور است. این امر یک سیگنال مثبت به سرمایه‌گذاران خارجی و شرکای انرژی می‌دهد که اگر تحریم‌ها برداشته شود یا تخفیف یابد، پتانسیل جهش تولید در ایران بسیار بالا است. این خود به عنوان یک اهرم دیپلماتیک در مذاکرات آینده قابل استفاده خواهد بود. به هر صورت ناامنی دریایی و حمله به نفتکش‌ها تیری بود که نه تنها به مقصد ایران فرود نیامد و به ضرر این کشور تمام نشد بلکه بار دیگر قدرت این کشور در سپهر جهان به نمایش همگان درآمد. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.