۲۴ آذر ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۹
کد خبر: ۱۸٬۸۵۱

نقش‌آفرینی امارات متحده عربی در معادلات نوین منطقه‌ای

محمدرضا صادقی _ کارشناس مسائل غرب آسیا

امارات متحده عربی پس از «بیداری اسلامی» تغییرات بنیادینی در رویکرد سیاسی و امنیتی خود ایجاد کرد. برخلاف دهه‌های پیشین که امارات عمدتا دنباله‌رو سیاست‌های منطقه‌ای ریاض بود، این کشور یک سیاست خارجی و امنیتی فعال‌تر و جاه‌طلبانه‌تر را در پیش گرفت.

نقش‌آفرینی امارات متحده عربی در معادلات نوین منطقه‌ای

آگاه: عوامل دگرگونی: عامل داخلی: روی کار آمدن نسل جدیدی از رهبران عمل‌گرا و توسعه‌گرا، به‌ویژه شیخ محمد بن زاید، عامل اصلی این تحول دکترینال بود. وی با در پیش گرفتن سیاست خارجی مداخله‌گرایانه، هدف بلندپروازانه طرح ابوظبی به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای را دنبال کرد.
عامل خارجی: «بیداری اسلامی» و خلأ قدرت ناشی از آن، فرصتی برای امارات فراهم آورد تا از محدودیت‌های ذاتی خود (مانند وسعت و جمعیت کم) فراتر رود و در قامت یک کنشگر بزرگ‌تر ظاهر شود. این رفتار تهاجمی را می‌توان در چارچوب نظری «واقع‌گرایی تهاجمی» مورد ارزیابی قرار داد که بر تبدیل منابع داخلی (مانند ثروت انباشته) به نفوذ ژئوپلیتیکی فعال در بحران‌های منطقه‌ای تاکید می‌کند.
دکترین قدرت هوشمند (Smart Power) امارات: استراتژی نوین امارات بر تلفیق سه مؤلفه کلیدی قدرت استوار است: قدرت سخت (نظامی و امنیتی)، قدرت نرم (اقتصادی و فرهنگی) و قدرت هوشمند (شبکه‌سازی استراتژیک و فناوری‌محور).

ابزارهای دکترین
خدمت به اقتصاد: سیاست خارجی امارات ابزاری است که بیشترین رویکرد آن، خدمت به اقتصاد و رسیدن به اهداف عالیه ملی است. هدف نهایی این سیاست، ارائه بهترین کیفیت زندگی برای مردم امارات است.
نوسازی نظامی: امارات بر به‌روزرسانی جامع ادوات نظامی و تغییر دکترین نظامی‌اش تمرکز کرده است. در دکترین جدید، توسل به زور برای «تامین منافع حیاتی» مجاز شناخته شده است.
سیاست‌گذاری تکنولوژیک: این کشور با سرمایه‌گذاری در هوش مصنوعی، شهرهای هوشمند و اقتصاد دیجیتال، می‌کوشد از «سیاست‌گذاری تکنولوژیک» به‌عنوان یک ابزار قدرت نرم بهره گیرد.
اعتبار جهانی: امارات تلاش می‌کند تا به یک مقصد اقتصادی، صنعتی، گردشگری و فرهنگی تبدیل شود و اعتبار جهانی خود را تقویت کند.
ارزیابی اولیه: این استراتژی فعال‌گرایانه، اگرچه امکان گذر از محدودیت‌های ذاتی را فراهم کرده، اما یک تناقض ساختاری مهم دارد: جاه‌طلبی‌های امارات ممکن است بیش از حد بزرگ تلقی شود و با ظرفیت‌های واقعی انسانی و نهادی آن همخوانی نداشته باشد. همچنین پایداری سیاست خارجی آن در بلندمدت در برابر شوک‌های جهانی، به دلیل وابستگی به منابع مالی و تصمیم‌گیری‌های متمرکز فردی، تهدید می‌شود.

انگیزه‌های بنیادین و اهداف استراتژیک مداخله
مداخله‌گرایی امارات بر اساس مجموعه‌ای چندلایه از انگیزه‌های اقتصادی، امنیتی و ایدئولوژیک شکل گرفته است. هدف نهایی، تبدیل امارات به یک کنشگر نظم‌ساز منطقه‌ای و تضمین منافع حیاتی آن است.
الف) انگیزه ایدئولوژیک و امنیتی: مهار اسلام سیاسی: رهبران جدید امارات، به‌ویژه محمد بن زاید، جنبش‌های اسلام سیاسی را یک تهدید وجودی می‌دانند. این ادراک، امارات را به بازیگری فعال در مقابله با جریان‌هایی مانند اخوان‌المسلمین و گروه‌های وابسته به آن (مثل حزب الاصلاح در یمن) تبدیل کرده است. این انگیزه، پایه و اساس حمایت‌های نظامی و مالی امارات از نیروهای سکولار یا مخالف اسلام سیاسی در لیبی، یمن و سودان بوده است.
ب) جاه‌طلبی‌های ژئواکونومیک و دکترین «یک بندر، یک گره»: محور اصلی استراتژی بلندمدت امارات (سند چشم‌انداز ۲۰۷۱) تبدیل این کشور به لولای تجارت میان آسیا، غرب آسیا و آفریقاست.
 کنترل گلوگاه‌ها: امارات با اتکا به شرکت‌های بزرگ بندری مانند DP World، راهبرد «یک بندر، یک گره» را دنبال می‌کند و زیرساخت‌های لجستیکی خود را در بیش از ۱۰۰ کشور گسترش داده است.
 ارتباط امنیت و اقتصاد: سیاست خارجی امارات هدفش خدمت به اقتصاد است. در این چارچوب، قدرت نظامی و توسل به زور ابزاری برای تضمین امنیت سرمایه‌گذاری‌های لجستیکی DP World در مناطق بی‌ثبات مانند شاخ آفریقا و یمن محسوب می‌شود.
ج) نیاز به عمق استراتژیک و معماری ائتلافی: امارات برای جبران محدودیت‌های خود، راهبرد کسب عمق استراتژیک در خارج از مرزها را در پیش گرفته است.
توازن سخت: در قبال رقبای اصلی منطقه‌ای مانند ایران، ابوظبی استراتژی «توازن سخت» شامل تقویت اتحاد با آمریکا و عربستان و همچنین تقویت توانایی‌های نظامی داخلی را دنبال می‌کند.
پیمان ابراهیم: عادی‌سازی روابط با اسرائیل (توافق ابراهیم) به ایجاد یک محور فناوری-امنیتی نوظهور منجر شد. این اتحاد بر مبنای تبادل فناوری‌های نظارتی، سایبری و راداری پیشرفته شکل گرفته و به امارات امکان می‌دهد تا در آبراه‌های جنوبی و خلیج فارس به عمق استراتژیک دست یابد. ابزارهای اجرایی و تاکتیک‌های نوین ابوظبی برای اجرای اهداف خود، به مجموعه‌ای از تاکتیک‌های نوین و عملیات پنهانی متکی است که عمدتا حول محور استفاده از نیروهای نیابتی و دیپلماسی فروملی می‌چرخد.
جنگ نیابتی: امارات با استفاده از منابع مالی خود، تسلیحات و آموزش نظامی را در اختیار گروه‌های شبه‌نظامی محلی قرار می‌دهد. این رویکرد مداخله غیرمستقیم، مسئولیت‌پذیری بین‌المللی را برای امارات به حداقل می‌رساند و نفوذ سیاسی و نظامی آن را به حداکثر می‌رساند.
دیپلماسی فروملی و کنترل گلوگاه‌ها: امارات با استفاده از ضعف دولت‌های مرکزی، مستقیما با بازیگران فروملی مانند شورای انتقالی جنوب (STC) در یمن یا سومالی‌لند شبکه‌سازی می‌کند. این دیپلماسی امکان گسترش نفوذ بدون درگیری مستقیم با ساختارهای رسمی قدرت را فراهم می‌آورد. در شاخ آفریقا، «دیپلماسی بندر» (سرمایه‌گذاری DP World در بندر بربرا) استراتژی موثر بر تنگه‌ها و بنادر راهبردی را تضمین می‌کند.
در نتیجه می‌توان گفت امارات متحده عربی در یک دهه گذشته از یک بازیگر محافظه‌کار به یک قدرت درجه دوم موثر و چندبعدی ارتقا یافته است.
تنوع بخشی اقتصادی و لجستیکی: کاهش وابستگی به نفت و تثبیت موقعیت خود به‌عنوان یک هاب جهانی تجارت.
ایجاد عمق امنیتی: گسترش شبکه پایگاه‌های نظامی در شاخ آفریقا و تقویت بازدارندگی از طریق ائتلاف‌هایی مانند پیمان ابراهیم.
مدیریت ریسک در یمن: خروج صوری و حفظ نفوذ ژئوپلیتیک از طریق نیابتی‌ها.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.