در تاریخ ملی کشورمان ۳۰ آبان روز فارابی نامگذاری شده است که در میان اهالی علم فلسفه به این روز «روز حکمت و فلسفه» هم می‌گویند اما علاوه براین مناسبت ملی، در تقویم میلادی هم سومین پنج‌شنبه ماه نوامبر روز جهانی فلسفه نام دارد. این مناسبت در سال ۲۰۰۲ اولین بار توسط یونسکو و با هدف ارتقای فرهنگ فیلسوفانه بین‌المللی و بزرگداشت گوناگونی و تفاوت انسان‌ها نامگذاری شده است.

فلسفه به ما یاد می‌دهدچطور فکر کنیم

آگاه: هرساله در ایران و سایر کشورهای دنیا همزمان با این مناسبت نشست‌ها، همایش‌ها و جلسات مختلفی با موضوع فلسفه برگزار می‌شود. خوشبختانه در ایران هم این مناسبت خیلی پررونق برگزار می‌شود و فلاسفه کشورمان هرساله به این بهانه دور هم جمع می‌شوند و به مهم‌ترین مسائل روز از دریچه فلسفی می‌نگرند.

فلسفه به چه درد می‌خورد؟
نخستین بار سقراط واژه فلسفه به معنای «دوستدار دانایی» را به کار برد؛ به طوری که وقتی از او پرسیدند: «آیا تو فردی خردمند هستی؟» وی پاسخ داد: «نه، اما خرددوست (Philosopher) هستم.» بنابراین واژه فیلسوف یعنی شخصی که دوستدار دانایی است و از این جهت مشخص می‌شود که فلسفه، علمی است که با آگاهی و دانایی سروکار دارد همانطور که کانت هم درباره چیستی فلسفه می‌گوید: فلسفه آموزش اندیشیدن است، نه آموزش اندیشه‌ها. به قول غلامحسین ابراهیمی‌دینانی، فیلسوف معاصر ایران که به واسطه روان و ساده صحبت کردن طرفداران بسیاری در میان مردم عادی هم دارد، فلسفه، عالم را تغییر نمی‌دهد اما رویت و نگاه شما را به جهان تغییر می‌دهد. فلسفه عالم را تغییر نمی‌دهد بلکه نگاه عادت زده شما را تغییر می‌دهد تا بتوانید، تغییر عالم را ببینید و بفهمید. نظرسازی می‌کند. حال ممکن است سوال شود که نگاه تغییر کردن، چه فایده‌ای دارد؟ اساسا عالم بدون نوع نگاه چیست؟ آیا عالم بدون نوع نگاه وجود دارد؟ عالم هرکسی، نوع نگاهش است.

سیر تاریخی فلسفه در ایران
تاریخچه فلسفه در ایران به قدمت تاریخ این سرزمین است. در دوران باستان، پیش از آنکه سایه اسلام بر این سرزمین بیفتد، اندیشه‌های زرتشتی پایه‌گذار خردورزی ایرانی شد. زرتشت، پیامبر و حکیم کهن، با آموزه‌هایی چون «گفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک»، فلسفه‌ای عملی را بنیان نهاد که بر اراده آزاد، دوگانگی خیر و شر و مسئولیت اخلاقی انسان تاکید داشت. این اندیشه‌ها نه تنها در اوستا و متون مقدس زرتشتی، بلکه در زندگی روزمره ایرانیان باستان جاری بود؛ جایی که مُغ‌ها، روحانیون زرتشتی، به عنوان فیلسوفان و ستاره‌شناسان، جهان را با نگاهی عقلانی تفسیر می‌کردند. دانشگاه جندی‌شاپور در دوران ساسانیان، نمادی از این شکوفایی بود؛ مرکزی که دانش یونانی، هندی و ایرانی را گردهم آورد و ترجمه آثار ارسطو و افلاطون را ممکن ساخت. این تعامل، فلسفه را از یک دانش الهیاتی به ابزاری برای درک کیهان و اخلاق تبدیل کرد. با ورود اسلام در قرن هفتم میلادی، فلسفه ایرانی
نه تنها محو نشد، بلکه با وحی قرآنی آمیخته شد و به اوج رسید. دوران طلایی عباسیان، که بسیاری از خلفا ایرانی‌تبار بودند، شاهد ترجمه گسترده آثار یونانی به عربی بود؛ اما فیلسوفان ایرانی چون فارابی، که «معلم ثانی» پس از ارسطو خوانده می‌شود، ابن‌سینا با کتاب‌های شفا و نجات و ابوریحان بیرونی با کاوش‌هایش در علم و ادیان، این دانش را بومی کردند. ابن‌سینا، پزشک و فیلسوف، با تلفیق عقل ارسطویی و الهیات اسلامی، نشان داد که فلسفه می‌تواند پلی میان علم و ایمان باشد. در قرن ششم هجری، شهاب‌الدین سهروردی با بنیان‌گذاری مکتب اشراق، نور و شهود را به فلسفه افزود و آن را از سیطره صرف عقل یونانی رها ساخت. این مکتب، که بر پایه تجربه درونی و نور الهی استوار است، هنوز در عرفان ایرانی طنین‌انداز است. دوران صفویه، دوران اوج دیگری بود؛ جایی که مکتب اصفهان با فیلسوفانی چون میرداماد و ملاصدرا، حکمت متعالیه را پدید آورد. ملاصدرا، با کتاب اسفار اربعه، عقل، شهود و قرآن را یکی و مفهوم «حرکت جوهری» را معرفی کرد. ایده‌ای که جهان را پویا و در حال تحول می‌بیند. این فلسفه، که بر وجود و ماهیت انسان تمرکز دارد، پایه بسیاری از آموزه‌های شیعی شد. در دوران قاجار و پهلوی، فلسفه به حاشیه رفت و غرب‌گرایی آن را به چالش کشید، اما بزرگانی چون علامه طباطبایی با آثاری چون اصول فلسفه و روش رئالیسم، آن را احیا کردند.

فلسفه میان مردم کوچه و خیابان
فلسفه از قدیم‌الایام در سرزمین ایران وجود داشته است به طوری که بسیاری از فیلسوفان معتقدند که مبدأ فلسفه و حکمت از ایران بوده و سپس به سرزمین‌های دیگر رفته است. بنابراین اینکه در کلام روزمره مردم ضرب‌المثل و حکایت‌های فلسفی جاری باشد غیرعادی نیست. تصور کنید یک مادر در آشپزخانه، به فرزندش می‌گوید: دنیا مثل خوابی است، صبح که بیدار شوی، همه چیز می‌گذرد. این جمله، بدون آنکه بداند، از فلسفه فنا و بقا در اندیشه ملاصدرا وام گرفته شده یا راننده‌ای در ترافیک تهران که می‌گوید: این ترافیک هم حکمتی دارد، باید صبر کرد تا راه باز شود؛ اینجا، قضا و قدر و حرکت جوهری سهروردی، بدون نام بردن، آرامش می‌بخشد. در گفت‌وگوهای خانوادگی، ضرب‌المثل‌هایی چون هر چه پیش آید، خوش آید، ریشه در بحث‌های جبر و اختیار کلامی دارد و در بحث‌های سیاسی، تاکید بر عدالت حکومت، از آموزه‌های افلاطونی و امامت شیعی الهام می‌گیرد. غلامحسین ابراهیمی‌دینانی، چهره ماندگار فلسفه کشورمان از جمله فیلسوفان معاصری است که خیلی ساده و روان درباره موضوعات فلسفی سخن می‌گوید و به واسطه برنامه تلویزیونی که از او در تلویزیون پخش می‌شد در میان مردم بسیار شناخته شده و محبوب است. البته او سال‌هاست که به دلیل کهولت سن کمتر در جلسات، نشست‌ها و برنامه‌ها حاضر می‌شود اما پیشتر جلسات مختلفی در موسسه حکمت و فلسفه داشت که مخاطبان آن از جوانان مشتاق به فلسفه بودند تا افراد مسن. شیوه او در بحث طرح سوالات دنباله‌دار است. گویی می‌خواهد فرد را با طرح سوال به فکر وادارد. او در یکی از جلساتی که داشت به افرادی که مشتاق آموختن فلسفه هستند چند توصیه کرد که در ادامه سرفصل‌های آن را می‌خوانید :
طرح مسئله کنید، انتظار خود را از فلسفه تغییر دهید، مسئولیت حرف‌های‌تان را بر عهده بگیرید، دغدغه‌های اصلی فیلسوفان را درک کنید، در مورد مسائل فکر کنید، حرف‌های‌تان را کوتاه، گویا و صریح بزنید، خود را ملزم به استفاده از اصطلاحات فلسفی نکنید، از شنیدن حرف‌ها و نظرات جدید بهت‌زده نشوید، مسائل و موضوعات را تجزیه و تحلیل کنید , فقط به عقل به عنوان یک معیار حقیقی اعتماد کنید.

چرا فارابی را معلم ثانی می‌نامند؟

فلسفه به ما یاد می‌دهدچطور فکر کنیم

۳۰ آبان در تقویم ایران به نام «روز فارابی» و «روز حکمت و فلسفه» نامگذاری شده است. ابونصر محمدبن محمد فارابی، (۲۵۹-۳۳۹ ق) در شهر فاراب خراسان دیده به جهان گشود. در ایرانی بودن فارابی شکی نیست و از جهت آنکه منسوب به فاراب یا پاراب است که در ناحیه ترکستان ساحل غربی رود جیحون (ماوراءالنهر) نزدیکی بلخ قرار داشته، نژاد ترکی و محل تولد (فاراب) وی را از ایران خارج نمی‌کند، چه آنکه در قلمرو وسیع ایران نژادهای مختلف زندگی می‌کردند و می‌کنند.
وی نخستین فیلسوفی است که در دوره اسلام ظهور کرده و روی همین اصل او را «استاد الفلاسفه» می‌نامند و همچنین نخستین فیلسوف اسلامی است که به ترجمه آثار علمی و حکمت یونان به زبان عربی پرداخت و نقش بسزایی در رواج فلسفه در جهان اسلام داشت. ابونصر فارابی سومین فیلسوف در جهان بود که تمدن بشری به طرح‌های او در سازندگی جوامع مدیون است.
از جزئیات زندگی و تحصیل او در جوانی گزارش مستندی وجود ندارد؛ تنها چیزی که مشخص است اینکه پدر و پدربزرگ او از نظامیانی بلندمرتبه در دولت سامانیان بودند. فارابی در علم فلسفه، منطق، جامعه‌شناسی، پزشکی، ریاضیات و موسیقی تخصص داشت. بیشترین آثار او در زمینه فلسفه، منطق، جامعه‌شناسی و همچنین دانشنامه‌نویسی بود. فارابی کسی بود که ساز قانون را به صورت ۴۵ سیمی اختراع کرد. فارابی در کتاب «موسیقی کبیر» خود درباره این ساز توضیح داده است. «موسیقی کبیر» که گفته می‌شود شاهکار فارابی در علم موسیقی است، به زبان عربی نوشته شده و آذرتاش آذرنوش، آن را به فارسی برگردانده است. فارابی در این کتاب نظرات گذشتگان درباره موسیقی را جمع‌آوری کرده و از دو نوع تنبور بغدادی و خراسانی و سازی به نام شاه‌رود حرف می‌زند. فارابی معلم مطلق زمان خود بود؛ او برای دستیابی به نظریه جدید سیاسی خود، فلسفه ایران‌شهر (بخشی از تاریخ اندیشه ایرانی که معتقد به شاه آرمانی و فره ایزدی است و ریشه در دوره ساسانی دارد) را با اندیشه اسلامی (نظریه خلافت اسلامی) و دانش یونانی آشتی داد. فلسفه‌ای که فارابی مطرح کرد، بر اندیشه فیلسوفان بعد از خود تاثیر قابل‌توجهی گذاشت. دغدغه اصلی فارابی پیوند بین دین و فلسفه بود، همچنین عقیده داشت دین پیامبر با حکمت یونانی تناقضی ندارد و اختلافات آنها مربوط به ظواهری است که با تاویلات فلسفی برطرف می‌شوند. فارابی به القاب مختلفی شهرت یافت؛ اما مهم‌ترین و اصلی‌ترین لقب او، «معلم ثانی» بود. او به‌علت معلومات عمیق خود در علوم مختلف، به‌خصوص در فلسفه، حکمت و موسیقی، بعد از ارسطو که معلم اول بود، «معلم ثانی» لقب گرفت. لقب «موسس فلسفه اسلامی» را نیز به این علت به او دادند که برای اولین بار فلسفه را به‌طور جدی وارد دنیای اسلام کرد، همچنین «انتقال‌دهنده منطق صوری یونان به جهان اسلام» از دیگر عناوینی به شمار می‌رود که در تاریخ اندیشه اسلامی برای فارابی در نظر گرفته‌اند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.