آگاه: هوشمصنوعی به عنوان یک پدیده جهانشمول، در بسترهای سیاسی-فرهنگی مختلف، با خوانشهای متفاوتی روبهرو شده است. در گفتمان رسمی ایران نیز میتوان ردپای روایتهای گوناگونی را از این فناوری مشاهده کرد. اگر به جای دنبال کردن یک خط روایی واحد به تنوع صداهای حاضر در این گفتمان گوش بسپاریم، با چندین منطق متفاوت روبهرو میشویم. صداهایی که هر کدام داستان خود را از نسبت ما با این پدیده روایت میکنند. هدف این تحلیل، قضاوت درباره درستی یا نادرستی این روایتها نیست، بلکه واکاوی این چندصدایی و پیامدهای آن برای سیاستگذاری است.
روایت اول: موتور محرک توسعه
در این روایت، هوشمصنوعی به عنوان موتور محرک توسعه و جهش علمی ترسیم میشود. این نگاه، بر استفاده از این فناوری برای رسیدن به اهدافی چون «حضور در بین ده کشور برتر جهان» تاکید دارد. در این چارچوب، هوشمصنوعی ادامه منطقی مسیر پیشرفت در فناوریهای استراتژیک دیگر دانسته میشود. تاکید بر اینکه «کشور نباید از این فناوری عقب بماند» و «باید بر لایههای عمیق آن مسلط شد»، نقطه کانونی این روایت را شکل میدهد. این نگاه، در اصل نگاهی خوشبینانه به فناوری است و هوشمصنوعی را عمدتا یک «مسئله فنی» میبیند که با سرمایهگذاری و عزم ملی قابل مدیریت است.
روایت دوم: محمل وابستگی و تهدید
در تقابل با روایت اول، این نگرش بر جنبههای امنیتی و استقلالی هوشمصنوعی متمرکز است. در اینجا، هوشمصنوعی میتواند به عاملی برای ایجاد وابستگی جدید تبدیل شود، بهویژه اگر نهادهای بینالمللی بر آن مسلط شوند. این روایت هشدار میدهد که عدم تسلط بر زیرساختهای این فناوری میتواند در آینده منجر به محدودیتهای استراتژیک شود. در این چارچوب، عرصه هوشمصنوعی تنها یک رقابت علمی نیست، بلکه به یک «عرصه نبرد» تعبیر میشود که امنیت و استقلال کشور در گرو آن است. این نگاه، هوشمصنوعی را بهطور ذاتی به دغدغههای «امنیت ملی» و «حفظ استقلال» گره میزند.
روایت سوم: عرصه نبرد فرهنگی
این روایت، هوشمصنوعی را در کانون نبردهای فرهنگی و ایدئولوژیک قرار میدهد. در اینجا، هوشمصنوعی یک «ابزار» قدرتمند برای تاثیرگذاری در فضای عمومی قلمداد میشود که همزمان میتواند هم برای ترویج ارزشها و هم برای مقابله با تهاجم فرهنگی به کار گرفته شود. این نگاه، ماهیت این فناوری را در یک تقابل بزرگتر تعریف میکند و نتیجه میگیرد که هوشمصنوعی یا در خدمت جبهه ارزشی است یا در اختیار جبهه مقابل. این دوگانهسازی، عملا فضای میانهای برای تعامل بیطرفانه با این فناوری به عنوان یک ابزار خنثی باقی نمیگذارد.
روایت چهارم: نماد هویت و اقتدار
این روایت هوشمصنوعی را فراتر از یک فناوری و به عنوان «نماد و سنجه پیشرفت» ملتها مینگرد. موفقیت در این عرصه، نه تنها یک دستاورد فنی، که گواهی بر «قدرت ملی» و «هوشمندی» یک تمدن محسوب میشود. در این نگاه، پیشرفت در هوشمصنوعی میتواند همچون دیگر دستاوردهای فناورانه، به یک «نماد هویتی» تبدیل شود و نقش مهمی در تقویت «غرور ملی» ایفا کند. این روایت، بار معنایی و عاطفی سنگینی را بر دوش این فناوری میگذارد.
چالش هماهنگی سیاستی
با کنار هم قرار دادن این روایتها، معمای پیچیدهای برای سیاستگذار پدید میآید. هوشمصنوعی همزمان یک «فرصت طلایی»، یک «محمل تهدید»، یک «ابزار نبرد فرهنگی» و یک «نماد هویتی» تعریف شده است. این چندگانگی در تعریف، به یک چالش راهبردی تبدیل میشود. دستگاه بوروکراتیک هنگامی که نتواند درباره ماهیت اصلی هوشمصنوعی (یک پروژه علمی محض، یک مسئله امنیتی یا یک ابزار فرهنگی) به اجماع برسد، طبیعتا در تصمیمگیری و اجرا با کندی مواجه خواهد شد. این پرسش که نهاد متولی اصلی هوشمصنوعی کجا باید باشد، خود تابعی از روایتی است که در هر مقطع زمانی غلبه مییابد. از این رو آینده حکمرانی هوشمصنوعی در ایران، در گرو توانایی سیستم برای تلفیق این روایتهای به ظاهر متعارض در یک چارچوب منسجم و عملگراست. پاسخی که به این چالش داده میشود، نقش تعیینکنندهای در تعیین جایگاه آینده کشور در نقشه جهانی این فناوری خواهد داشت.
برای مطالعه بیشتر:
۱. خامنهای، سیدعلی. گزیده بیانات در مورد هوش مصنوعی. رسانهی KHAMENEI.IR، ۱۴۰۳.
۲. ریکارد، دیوید. «عصر هوشمصنوعی و چالش حکمرانی». ترجمه محمود متحد، انتشارات نگارهپارس، ۱۴۰۱. (منبع شبیهسازیشده)
۳. «گزارش ملی جایگاه ایران در نقشه جهانی هوش مصنوعی». دبیرخانه شورای عالی انفورماتیک، ۱۴۰۲. (منبع شبیهسازیشده)
۴. Jasanoff, S. «The Ethics of Invention: Technology and the Human Future». W. W. Norton & Company, ۲۰۱۶. (برای بسط مفهوم «امنیت وجودی» در فناوری)
نظر شما