آگاه : موضوع این یادداشت حجاب است؛ اما نمیخواهم در آن به حجاب توصیه کنم یا از منافع حجاب داشتن و مضرات بیحجابی سخن بگویم. میخواهم حجاب را آنگونه که میبینم توصیف کنم. دوست دارم داستان خودم و حجاب را بنویسم. مادربزرگ حجابش را دوست دارد. حجاب لباس اقتدار اوست. این را از سبک زندگیاش فهمیدهام. او در دهه نهم زندگی خویش مقتدرترین شخصیت زندگی من است. باید درباره اقتدار توضیح دهم تا به یک اشتراک معنایی و نحوه ارتباطش با حجاب برسیم. سکینهسلطان میخواست احمد را پس ازپافشاری فراوان فرزند و پادرمیانی این و آن راهی جبهه کند. مادر از رزمنده ۱۶ سالهاش تنها دو خواسته داشت: حالا که تصمیم گرفتهای بروی برو؛ اما اگر شهید شدی نبینم از پشت سر تیر خورده باشی. اگر اسیر شدی مبادا زیر شکنجه و فشار بعثیها به امام جسارت کنی! احمد هم یک پاسخ صریح داد: مامان وقتی جنازهام را بیاورند خواهی دید که تیر از جلو اصابت کرده. همینطور هم شد، تیر به گلوی شهید احمد خورده بود.
خداوند به او هفت فرزند هدیه داده بود. دو تایشان در کودکی با بیماری از دنیا رفتند. دو تا از آنها در دفاع مقدس هشت ساله به شهادت رسیدند و پسر بزرگ هم راهی ماموریت بود که تصادف کرد و مرحوم شد. اما ما تاکنون هیچگاه گله و شکایت و بیتابی و طلبکاری از او ندیدهایم. او خود را بدهکار خدا و دین و انقلاب و نظامی میداند که روی آن سرمایهگذاری کرده است. تنها ناراحتی او از این جهت است که نتوانسته آنچنان که شایسته است بندگی و خدمت کند. توانایی در انسان سه سطح دارد: سطح اول توانایی قوت درونی است. آدمهای قوی، شخصیتی منسجم و همگن و هماهنگ دارند. آنها اهل تردید و تزلزل و تذبذب نیستند. قائم به ذات و خود بسندهاند. یعنی اعتماد به نفس دارند و تعادل درونی دارند. با روحشان آشتی و آشنا هستند و از قلبشان سرچشمه میگیرند. از کشمکشها رهیدهاند و به طمانینه و امنیت و سکینه روحی رسیدهاند. گوشه و کنار وجودشان را که بگردی سرزمینی سبز میبینی که یکپارچه حوادث را سیر میکند.
سطح دوم توانایی قدرت و توانمندی است. قدرت یعنی اینکه بتوانی با پدیدههای پیرامون خودت ارتباط منظم و حساب شده برقرار کنی و با آنان وارد تعامل شوی. از فرصتهای اجزا و اعضا و امکانات دور و برت بهره ببری و برای همسایگانت فرصت و موقعیت و امتیاز به شمار بیایی. بتوانی جای خالی یک نیاز را برای دیگران پر کنی و از آنان برای پر کردن جاهای خالی زندگی خودت کمک دریافت کنی. یک همکاری و همراهی و همسایگی امن و موقر همراه با حفظ استقلال درونی و حریم شخصی و حدود شخصیتی. اما بالاترین سطح توانایی را اقتدار و توانافزایی مینامم.
اقتدار یعنی آنقدر به اشباع قوت و انباشت قدرت برسی که پیرامون خودت فضایی خلق کنی پر از فرصت برنده و موقعیت پیشبرنده تا هم خودت را در آرامش و آسایش غرق کند و هم دیگرانی را که با آنان همسفری. مثل درختی که ریشه دوانده و ساقه رویانده و شاخه گسترانده و حاصل زحمات آب و باد و مه و خورشید و فلک را به سرپنجههای سبزبرگها و میوههای زیبا و لذیذ و مقوی خوش آب و رنگ رسانده. درختی که هم سایه دارد و هم خنکا. هم تکیهگاه است، هم پناهگاه. هم میزبان خستگیهاست و هم پذیرای تشنگیها و برآورنده گرسنگیها.
اگر بخواهم مادربزرگ را با چیزی توصیف کنم که بتوانید شکل حضور و شمایل بودنش را حس کنید باید بگویم او در نظر من و اطرافیانش چیزی شبیه آن درخت است که طی سالهای طولانی اکنون باغی بزرگ و سرسبز و پر میوه شده است و چیزی بیشتر از آن. اما تنها باغ نیست، باغبان نیز هست. چتر و عطر بودن او آنقدر گسترده شده که حال و هوایش در ظاهر و باطن زندگی و فرزندان نوادگانش میپیچد و آنان را از آشتی و آشنایی سرشار میکند. دارم از جهان در ظاهر کوچک اما در باطن عظیمی سخن میگویم که با محوریت دو باغبان کاربلد و پای کار آفریده شده و به خلاقیت پایدار رسیده و ثابت و استوار به امتدادهای خویش معتقد و مطمئن است. میداند چه کاشته و چه خواهد برداشت. با تمام ذرات وجودش و تمام لحظات حضورش برای آنچه امروز دارد تلاش کرده و همان را خواسته که قلبش خواسته و همان راهی را رفته که عقلش نشان داده و بین عقل و قلب و تنش و خواهش و دانش و عملش اتحاد هست.
سخن از حجاب بود. من حجاب را با مادربزرگم شناختهام. اساسا سیمای زن در زندگی من، تصویری از حضور اوست. سیمرغ زندگی او و پدربزرگم، به همه اجزا و اعضای دیگر زندگی ما نیز معنا داده است. دارم درباره یک نظام صحبت میکنم که کانون آن سکینهسلطان است و در شعاع آن خانوادهای که مرحله به مرحله بزرگ شده و گسترده شده است. حجاب در سیمای او نقطه اقتدار است؛ نه تحمیل و اجبار. در واقع حجاب برای او میوه جانانههایش است. عطر اخلاص محبتش را و رنگ صداقت خردش را و شکل صفای احساسش را دارد. شاید به ذهن شما خطور کند که چرا دارد چادر مشکی مادربزرگ را اینقدر اغراقآمیز توصیف میکند. راستش من درباره یک تکه پارچه سخن نمیگویم. چادر مشکی خال لب حجاب اوست. حجاب مادربزرگ، صورتی از حضور فضایی اوست که از قلبش نازل شده و خانه و خاندانش را پوشانده. حجاب فاطمیت اوست که بخشی از آن در چادر تعین پیدا کرده است. اگر چشمان من قدرت رصد نورهای نامرئی را داشت شاید میدیدم که چادر مادربزرگ هم مانند چادر حضرت صدیقه طاهره میدرخشید. اما نه. ناگزیرم تجربه خاص و خالص جانانه خویش را به زبان کجدار و مریز کلمات ترجمه میکنم.
راستش به ذهنم رسیده بود که کمی درباره نسبت سرچشمه جوش و خروش و تولد و تنزیل حجاب و اقتداری که در زندگی ما دارد و جنود عقل مطلبی بنویسم. هر چه جستوجو کردم دیدم شاید اگر متوسل نشوم به حقیقتی که متمثل شده نمیتوانم این نسبت کلی بسیط غنی نورانی را توصیف کنم و نشان دهم. میتوانم درباره خاطرات زندگی مادربزرگم ساعتها سخن بگویم تا خواننده بدون اینکه بخواهم اشاره مستقیمی بکنم، صورتی را که من از حجاب میبینم ببیند و حسی را که من نسبت به حجاب پیدا کردهام را لمس کند.
آنچه از حجاب فاطمه زهرا (س) به ما ارث رسیده، تنها صورت سیاه بالاپوش یکپارچه آن نیست. همچنان که حجاب صدیقه طاهره سایهای از لحظات و جلوهای از جلوات فاطمیت و زهرا بودن روح مقدس او در زمین است، حجاب مادران ما نیز دو افق دارد. یکی آن افق مادرانه و همسرانه و خواهرانه و دخترانه که در پنهانیهای زندگی و در فضای حرم بودگی منتقل شده و نسل به نسل امتداد پیدا کرده و یکی هم صورتهای ظاهری و حضور اجتماعی است که با نشانگان حجاب از فضای خصوصی جدا شده و استغنای نوعیت انسانی جنس زن را به رخ میکشد.
این نوشته مجال سخن گفتن پیرامون مقام فاطمیت را ندارد تا دانسته شود که چه نسبتی با اقتدار برقرار میکند و چه نسبتی با حجاب و چگونه این دو مفهوم عالی را در یک منظومه همبسته و همدل بازنمایی میکند؛ اما
همین قدر به اشاره میگویم که فاطمیت یکی از بالاترین مقاماتی است که خداوند به صدیقه طاهره عطا فرموده است. فاطمیت یعنی بریده شدن از شر و شرک و دنیا و ناپاکیهایش؛ از جهل و جهالت؛ از آتش و جهنم؛ از فتنه و طمع دشمنان و البته در نهایت فاطمیت حکایت از نوعی ناشناختگی و پنهانبودگی و اقتدار در ساحت غیب نیز دارد. اما فقط این نیست. فاطمیت یعنی حضرت فاطمه زهرا (س) نه تنها صاحب این صفت اعلی است؛ بلکه امکان اعطای آن را به پیروان خویش دارد. شرح و بسط این مقام بسیار مفصل و پرشور است؛ اما تنها با چند نقطهگذاری از آن میگذرم. فاطمه زهرا (س) کانون صحنه حدیث کسا هستند. ایشان سوزن پرگار امامت و سند معتبر خلافت و ولایتند. به واسطه جریان فاطمیت ایشان در حقیقت مادرانگی است که بهشت زیر قدم مادران است. جایی که در آن همه صفات خیر جمع است و هیچ صفت شری در آن راه ندارد. مقام مادر یعنی جایی که بر فراز بهشت ایستاده، همان جای رهیده از تمام شرور و آکندگی از تمام خیرات است. درباره این اقتدار سخن میگوییم. مادر شدن و مادر ماندن انسان را به این جایگاه فوق تصور برمیکشد. مادر بالاتر از تمام نعمتها و بر فراز ابرهای رحمت ایستاده و حکمرانی میکند. این معرفت را باید با آنچه امروز به کار میگیریم مقایسه کنیم و خود را شجاعانه نقد کنیم. اقتدار زن مومن و آثار او در زیست مومنانه و فراخی و بلندی حضورش یک چنین عقبه عظیمی دارد. البته روشن است که در زمانه حکومتهای استبدادی و دورانهای فروبستگی زیست اجتماعی بسیاری از پوشیدگیهای حقیقت و پیچیدگیهای واقعیت و صعوبتهای عاملیت زیست جهان مومنانه شناخته و پرداخته و چارهجویی نشده است. در واقع امروز آشکارشدگی تدریجی انسان مسلمان ایرانی انقلابی در سایه نظام جمهوری اسلامی ایران، ما را به مواقف جدیدی از حقایق میرساند که پیش از این در مقام کنجکاوی و پرسش از آن نیز نبودهایم. لذا پس از شکست فضای استبداد تاریخی و خروج از جهل مرکب نسبت به برخی مقامات زن مسلمان و رسیدن به جهل بسیط و قدم گذاشتن در وادی فهم و آگاهی و شکوفایی علمی و توانمندی عملی و گشوده شدن آسمان ایران به روی معنای بلند ایرانیگری شاهد ظهور معنایی از انسان به طور عام و معنایی از زن به صورت خاص هستیم که قبل از این شاید حتی احساس نیاز به آن هم وجود نداشته است. یعنی وقتی مقام عالی نوع انسان فاش شد، حال در فضای متعالی، مفهوم عالی اما سرکوب شده زن نیز عرصه تعین و تشخص و تعریف پیدا میکند. وقتی سقف جامعه کوتاه و زمین آن صلب باشد، معانی عمیق وغنی و بلندمرتبه فرصت تجلی و عرضه پیدا نمیکنند. پس مصادیق خود را نیز نشان نمیدهند. از یکسو آنان مظلوم و از سوی دیگر جامعه محروم میشود. لذاست که در این دوران ما به بازخوانی مفهوم زن و تمام معارف پیرامونی آن در فضای گشاده جدید نیازمندیم. حجاب در این فرصت نو و بدیع، جلوهای دیگر پیدا میکند. حتی میخواهم بگویم اصالت حجاب و به طور کلی احکام متعالی دین آسمانی اکنون فهمیده میشود و حجاب اکنون به کار میآید و کارویژه آن امروز نشان داده میشود. جامعه سرکوب شده در استبداد و فشرده شده در مادیات چه نیازی به الگوهای آسمانی دارد که متناسب با فراخی و بلندی آن طراحی و آفریده شدهاند؟! حجاب یکی از تنازلهای معرفتی و معنایی آسمانی است که انقلاب اسلامی ایران در آن به پیروزی رسید و تحقق یافت.
یکی از جلوههای فاطمیت لباس حجاب است. یکی از جلوههای فاطمیت مادرانگی و همسرانگی و خواهرانگی و دخترانگی است. یکی از جلوههای فاطمیت تعلیم و تربیت و فرهنگ است. یکی از جلوههای فاطمیت عصمت و امنیت است. یکی از جلوههای فاطمیت تولد انسان و آشکار شدن علم و حقیقت است. یکی از جلوههای فاطمیت مراقبت و سلامت است و بسیاری دیگر...
حال اگر بخواهم درباره سکینهسلطان و اقتدار حضور او در زندگیمان بگویم، او وارث فاطمیت در خاندان ماست با تمام اقتدار آشکار و پنهانش. لذا حجاب او در نظر من نشان اقتداری است که باطنش در فیضان محبت یک مادر پنهان است و ظاهرش در شورآفرینی و شکوه مبارزه در خط مقدم مواجهه با بیگانه. یک روی آن آغوش نعمت است و روی دیگرش سپر بلا. یک سوی آن دوستپرور است و روی دیگر آن دشمنشکن. همان که احمد را در آغوش خویش با جانانههایش بزرگ کرد و به ثمر نشاند، او را تا نقطه اتاق عملیات دشمن پشتیبانی میکند و تمام این فاصله از مرکز خانه تا مرز وطن را با حضورش پر میکند. فرزند ۱۶ساله را همچون پهلوان ۴۰ساله ارتقای معنا میدهد و اقتدار جهاد میبخشد. آنقدر سلحشور است که دیگران را عاصی کرده و آنقدر مهربان است که عزیزان را بار آورده. نه ترسی، نه تردیدی، نه تزلزلی، نه بیتابی در او نمیبینی.
سکینهسلطان در زندگی ما نظیر ندارد؛ اما یگانه نیست. تکدانهای از خوشههای فاطمیت است که کوثر نوشیده و در باغ فدک روییده. شأنیت او در زندگی ما، در امتداد و افق همان شأنیتی است که حضرت صدیقه طاهره امابیها در خاندان عصمت و طهارت دارد.
مادرانگی جوهر غنی شده از صفات انسانی است که در وجود ضعیف نمیگنجد. انسانهای ضعیف گاهی جمع صفات انسانی را ناممکن میدانند. اما شرح صدر مادرانه تاب و تحمل جنود عقل را دارد. همانها که ظرفیت جریان فاطمیت در زندگی مومنانه را نسل اندر نسل محافظت و مراقبت میکنند. فهرست جنود عقل پیش رویم گشوده است. جایی که فرمانده عقل است، وزیر خیر است و ایمان و امید و خشنودی و آیندهنگری و نرمدلی و مهربانی و دانایی و فهمیدگی و پاکدامنی و پرهیزکاری و انس و رفاقت و حلم و صبوری و پردهپوشی و رازداری و حقپذیری و چشمپوشی و مناعت طبع و بلندنظری و استغنا و یادآوری و نگهبانی و نگهداری و جمعیتبخشی خانواده و خاطرات آنها و امنیتبخشی به خانه و خاطر اهالی آن و همگرایی و یاریگری و وفاداری و سنگ تمام گذاشتن و همراهی و همدلی و سازگاری و مراقبت و محافظت و امانتداری و پاکبازی و شهامت و شجاعت و شناسایی و مدارا و صداقت و صفا و رازداری و پوشش دهندگی و طهارت و نظافت و حیا و آسانگیری و تسهیلگری و بخشندگی و قوام بخشی و وقار و نجابت و نشاط و فرح و الفت بخشی از متحدان و ملازمان آن.
اگر با تامل به این فهرست نگاه کنیم، بسیاری از مادران و همسران و خواهران و دختران پیرامون خود را خواهیم یافت که بسیاری از این صفات را به فعلیت رساندهاند و در یک وجود گنجاندهاند و استعداد بسیاری دیگر را دارند که اگر فرصت شکوفایی پیدا کند، آشکار خواهند شد. اگر مادر در خانه اهل بیت نقطه پرگار همایش آسمانی مورد اشاره حدیث کسااست، در جمهوری اسلامی ایران مدیر خانه است. اما مدیر خانه نه به قرائت منسوخ و مطرودی که گاهی در دوران استبداد از آن یاد میشد. هر چند اگر امروز انقلابی هست و جمهوری اسلامی هست و حتی ایرانی هست حاصل ایستادگی و مراقبت جانانه همان زنانی است که در اوج فضای استبداد اجازه ندادند کانون جامعه یعنی خانه فروریزد و از هسته زیست اجتماعی ما از هم بپاشد و ایران و ایرانی بدون پناهگاه دچار طمع دشمنانی شود که هیچ ارزشی برای ما قائل نبوده و نیستند.
مادران در تمام دورانها بیشترین فشارها و کمترین تمناها را داشتهاند. آنان سنگ زیرین آسیابی بودند که زندگی ما روی آن میگشت. متحمل فشار حکومتهای وارونهای که تمام بار ناتوانی خویش را مرتبه مرتبه به آخرین سنگر جامعه یعنی خانه و کدبانوی آن حمل میکردند. حکومتهایی که در برابر بیگانه تاب و توان نداشتند و ادامه حیات ایرانی را به مرکزیترین و اصلیترین ستون بقا یعنی خانه و مادر وانهاده بودند. مادران ما در آن شرایط سخت آزمونی عجیب از سر گذراندند. یعنی از ایرانیگری حفاظت و مراقبت کردند. چه رسد به روزهای آزادی. روزهای رهایی از استبداد و فراهم شدن فرصت افشای پردههای پنهان زیست ایرانی. جایی که مادران برمیخیزند و رنگ و بوی زندگی متعالی و پیشرو را نشان میدهند. میشوند مادران شهید و مادران قهرمانپرور و پهلوانپرور. مادرانی که جاهای خالی خط مقدم را نیز با حضور مناسب خویش پر میکنند و تبدیل به صورت شکوهمند تمدنی میشوند که در حال بازگشت به سکوی افتخار است.
میپذیرم که راه نرفته بسیار داریم. کارهای نکرده فراوان است. مادران ما قرنها حقیقت را از لطافت وجود خویش نوشیدند و به کام جامعه خوراندند تا به روز پیروزی بار یابیم. امروز زمانه قدردانی از آنان است. روزگار معرفت مادران است. روز احیای جایگاه زنان است. ما باید سنتهای خود را دوباره بخوانیم و این بار به دنبال مفصلها و بازوهای عملی بگردیم که مفهوم خانه و خانواده را متناسب با قد و قامت مادران برمیکشد و اجازه میدهد مدیریت خانه در هسته جامعه ایرانی وسعت اساسی و تمدنی خویش را بازیابد. زنان ما هم سازگارند و هم سازنده. هم سبز و خرمند و هم خرمیبخش و شکوفا کننده. ما لازم نیست راه دوری برویم. تنها باید یک بار دیگر این جرات را پیدا کنیم که زنان خود را همان گونه که هستند، فارغ از استبداد معنی و فضا، رها از ذهنیتهای استعماری و فراتر از تحمیلهای استکباری مطالعه کنیم. بخوانیم و بخواهیم که این نمونه عالی و الگوی متعالی را بار دیگر بشناسیم و بشناسانیم. جامعه را متناسب با حضور آنان بازآرایی کنیم. قواعد و قوانین بازی را در تعادل با حقیقت وجود آنان بازنگری کنیم. اجازه ندهیم روح بانوان ایران زمین حتی در روزهای پیروزی و رهایی نیز فشرده شود، برنجد و به استضعاف کشیده شود. هویت سرشار بانوان ما این امکان را میدهد که حتی فراتر از مرزهای جغرافیایی گام تمدنی بردارند و برای رهایی تمام زنان زمان و زمین نیز تدبیری بیاندیشند و پیشرفتی حاصل کنند.
دیدارهای هر ساله رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنهای حفظه الله تعالی در پی توجه دادن جامعه و به حرکت واداشتن آن برای پرداختن به همین معناست. یعنی انسان را در زمانه انقلاب اسلامی ایران شناختن و زن را در زمانه انقلاب اسلامی یافتن و به لوازم و التزامات آن متعهد و وفادار بودن و پذیرفتن سختیهای تغییر و مشقتهای بهینهسازی قرائتهای پیشین و یافتن روایتهای صحیح و صریح متناسب با واقعیتهای امروز؛ یعنی دوران اقتدار انسان ایرانی در جهان.
۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۹
کد خبر: ۱۸٬۷۲۳
تقدیم به ملکه قلبم سکینهسلطان صدیقی مادر شهیدان حسن و احمد توتونکار زاهدی و حسین که بعدها در راه خدمت شهید شد.
نظر شما