آگاه: سبکهای زندگی معاصر، با همه تکثرشان، نهایتا در دو چارچوب کلان قابل دستهبندیاند:
۱) عقلانیت مادی لیبرال - ۲) عقلانیت توحیدی
در عقلانیت لیبرال، که محصول تحولات پس از انقلاب صنعتی و جنگهای جهانی است، هویت زن و مرد در قالب «برابری یکسانساز» تعریف شد. تجربه ورود زنان غربی به کارخانهها، که در اصل پاسخی به فقدان نیروی کار مردان درگیر جنگ بود، به تدریج به جنبشهای نخستین فمینیستی انجامید. به تعبیر شهید مطهری، شعار «تساوی» در این دوره دارای بار عاطفی و اعتراضی بود، اما «مراد از تساوی، عدالت نبود، بلکه تشابه بود.» زن غربی پس از قرنها تحقیر، نه در پی کشف جایگاه حقیقی خویش، بلکه در پی همشکل شدن با مرد بود؛ مردی که در سنت مسیحیت قرون وسطی «جنس برتر» تلقی میشد. این بیاعتنایی به تفاوتها، در موجهای بعدی فمینیسم به مرحلهای رسید که آموزشهای آندروژنی و سپس فرهنگ بیجنسیتی ترویج شد؛ فرهنگی که در آن «جنسیت» نه واقعیتی زیستی، بلکه صرفا «گرایش فردی» تعریف میشود؛ چیزی که امروز در قالب LGBTQ رسمیت نهادی یافته است.
در این جهانبینی، انسان اساسا موجودی لذتطلب، فردگرا و تعریفشده بر نیازهای جسمانی و جنسی است؛ در نتیجه، مفاهیمی چون «حجاب»، که متضمن کنترل و تنظیم میلاند، بهمثابه رفتارهایی ضد آزادی و ضد حقوق بشر فهم میشوند. از این رو، حجاب نه در سطح حکم فقهی، بلکه در سطح «نوع انسانشناسی» تعارض بنیادی با عقلانیت لیبرال پیدا میکند. در مقابل، عقلانیت توحیدی مبتنی بر این اصل است که جهان و انسان دارای خالقی حکیماند و این خالق، بر مبنای حکمت، تفاوتهایی میان زن و مرد قرار داده که ریشه در طبیعت، بیولوژی، روان و نقش آفرینشی آنها دارد. از منظر موحد، تفاوتهای زن و مرد نه تبعیض، بلکه اقتضای نقشهاست؛ نقشی که در آن زن برای مادری و تربیت و ایجاد آرامش و مرد برای سرپرستی و تدبیر و حمایت سامان یافته است. شهید مطهری در تحلیل ریشه تفاوتها بارها تصریح میکند که زن و مرد «دو گونه از یک حقیقت انسانی»اند، اما دو گونهای که حکیمانه مکمل یکدیگرند، نه تکرار یکدیگر.
با چنین مبنایی، «حجاب» در عقلانیت توحیدی تنها یک دستور پوششی نیست، بلکه «ساماندهی روابط انسانی بر اساس الگوی تکمیلی زن و مرد» است. به همین دلیل، برخلاف تصور رایج، حجاب مخصوص زنان نیست. در متون دینی، احکام پوششی مردان کمتر بهصورت مستقل آمده، اما از نظر اخلاقی و رفتاری، حجاب مردانه کاملا معنادار است. مرحوم علی صفاییحائری با هوشمندی به همین نقطه اشاره میکند: «حجاب تنها مخصوص زنان نیست، که مردها هم باید حسابشده حرکت کنند و گرد و خاک بالا نیاورند و دلها را به خود گره نزنند، که هرکس سر راه دلها نشیند او راهزن است و طاغوت.»
این تعریف، افق تازهای را روشن میکند: حجاب مردانه صرفا پوشش نیست، بلکه مدیریت حضور اجتماعی و کنترل قدرت جذبکنندگی مردانه است. به تعبیر مطهری، «زن بنده عاطفه است و مرد بنده شهوت». اگر شهوت و منطق ترکیبشده مرد، مهار نشود، میتواند بیآنکه نیت سوء داشته باشد، دلها را در معرض تعلق قرار دهد و این خود «بیحجابی رفتاری» است.
همچنان که حجاب زن تنها پوشش ظاهری نیست، حجاب مرد نیز تنها پایینانداختن چشم یا پوشش حداقلی نیست؛ بلکه «نحوه بودن» است. صفاییحائری در توضیح این حقیقت میگوید: «حجاب یعنی دقت در برخورد، که آلوده نشوی و آلوده نسازی که اسیر نشوی و اسیر ننمایی. حجاب فقط این نیست که زن خود را بپوشاند که زن و مرد هر دو باید در این دنیایی که راه است و میدان حرکت است، سنگ راه نباشند و دیگران را در خود اسیر نسازند و چشمها و دلها را نگه ندارند و در دنیا نمانند.»
بر این اساس، حجاب یک «نظام ساماندهی روابط انسانی» است که از طبیعت زن و مرد و نقشهای خانوادگی و اجتماعی آنان سرچشمه میگیرد. در زن، حجاب افزون بر پوشش ظاهری، به حیا و مراقبت رفتاری نیز مربوط است؛ زیرا زن همانقدر که از طریق جلوهگری جسمانی میتواند موجب تعلق شود، از طریق لحن، رفتار یا ظرافتهای عاطفی نیز میتواند بر دلها اثر بگذارد. در مرد، حجاب یعنی مدیریت دقیق نگاه، حضور و شیوه ارتباط با زنان؛ زیرا مرد میتواند با نوع نگاه، گفتار و رفتار اثرگذار خود، زنان را فریب دهد و بهتدریج به خویش وابسته کند. چنین رفتاری، در منطق اخلاق توحیدی، مصداق روشن بیحیایی و بیحجابی مردانه است؛ یعنی تخطی از حدی که باید مانع ایجاد دلبستگیهای ناخواسته باشد.
در جمعبندی میتوان گفت تفاوت حجاب زن و مرد نه تبعیض، بلکه جلوهای از تناسبگذاری عادلانه با ظرفیتها و نقاط اثرگذاری هر جنس است. حجاب در عقلانیت توحیدی، برخلاف قرائت لیبرال، ضدحقوق بشر و ناعادلانه نیست بلکه سامانبخشی بزرگوارانهای است که برای پاسداشت کرامت انسان، حفظ فضای سالم ارتباطی، حفظ حریم خانواده و جلوگیری از تنزل شخصیت زن و مرد به سطح جذابیتهای صرف طراحی شده است.
۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۶:۲۰
کد خبر: ۱۸٬۷۲۰
حجاب مردانه؛ حجاب زنانه
دو سوی یک حقیقت فراموششد
دکترنصیبه سادات حسینی -پژوهشگر-نویسنده-مدرس دانشگاه
«حجاب» در منطق اسلام، پیش از آنکه امری صرفا پوششی یا رفتاری باشد، یک مسئله انسانشناختی و برآمده از نوع نگاه انسان به خود، جهان و سبک زندگی است. نخستین نکتهای که باید فهم شود این است که در دستگاه معرفتی اسلام، زن و مرد هر دو دارای نوعی حجاب خاصاند و خروج از حدود مقرر برای هر یک، بیحجابی تلقی میشود؛ بیآنکه تفاوتی میان زن و مرد باشد. بنابراین، تحلیل حجاب باید از سطح احکام به سطح مبانی انسانشناختی، فطری و تاریخی عبور کند و به پرسش اساسیتری پاسخ دهد: انسان امروز بر اساس کدام عقلانیت زندگی میکند؟
نظر شما