آگاه: محمدابراهیم باستانیپاریزی در سوم دی ۱۳۰۴ ه.ش در پاریز، از توابع شهرستان سیرجان در استان کرمان متولد شد. وی تا پایان تحصیلات ششم ابتدایی در پاریز تحصیل کرد و در عین حال از محضر پدر خود مرحوم حاج آخوند پاریزی هم بهره میبرد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و دو سال ترک تحصیل اجباری، در سال ۱۳۲۰ تحصیلات خود را در دانشسرای مقدماتی کرمان ادامه داد و پس از کسب دیپلم در سال ۱۳۲۵ برای ادامه تحصیل به تهران آمد و در سال ۱۳۲۶ در دانشگاه تهران در رشته تاریخ تحصیلات خود را پی گرفت. در سال ۱۳۳۰ از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و برای انجام تعهد دبیری به کرمان بازگشت. در همین ایام با حبیبه حایری ازدواج کرد و تا سال ۱۳۳۷ خورشیدی که در آزمون دکترا پذیرفته شد، در کرمان ماند. وی کار خود را در دانشگاه تهران از سال ۱۳۳۸ با مدیریت مجله داخلی دانشکده ادبیات شروع کرد و تا سال ۱۳۸۷ استاد تماموقت آن دانشگاه بود و رابطه تنگاتنگی با این دانشگاه داشت.
باستانی سرکلاس درس هم مثل کتابهایش ساده و بیتعارف حرفش را میزد. مثلا یکی از شاگردانش تعریف میکند که یک بار در ابتدای سال تحصیلی، سرکلاس گفته است: «به شما بگویم که توقع نداشته باشید که همه شما از این کلاس مورخ و محقق خارج شوید. اگر در بین شما دو، سه نفر مثل اقبال آشتیانی و امثال او یافت و پرورانده شوند ما به مرادمان رسیدهایم. بقیه شما هم اگر کارمند و مدیر و سبزیفروش و کاسب و خانهدار موفقی شوید ما را بس. اگر آمدهاید که با تاریخ خواندن در دانشگاه تهران مورخ و نویسنده شوید، ول معطلید. اینجا محلی است برای آشنایی با مقدمات کار و تلنگرهای اولیه. باقیش بر عهده خودتان است و جنم و همت شما.»
چرا باستانیپاریزی را مورخ مردمی مینامند؟
مهمترین ویژگی آثار باستانیپاریزی این است که بر خلاف عمده کتابهای تاریخی که نثری سرد و سنگین دارند، نوشتههای تاریخی او پر است از داستانها و ضربالمثلها و حکایات و اشعاری که خواندن متن را برای خواننده آسانتر و لذتبخشتر میکند. به علاوه کتابهای باستانیپاریزی معمولا پاورقیهای بسیار مفصلی دارند که گاهی از خود متن هم مفصلتر است. به همین دلیل هم بسیاری، او را جزو موفقترین مورخین زمانه میشناسند، مورخی که تاریخ را مردمی، روایت میکرد. منظور از صفت «مردمی بودن» هم این است که آثار مرحوم باستانی، تاریخ مردم است، نه تاریخ سیاسی و نظامی و ... . آنچه در این باره گفتنی است اینکه پس از آنکه تاریخ اجتماعی و تاریخ فرهنگی و حتی گرایشهایی مانند تاریخ علم در حوزه «تاریخ» مطرح شده، همواره این اشکال وجود داشته است که چرا مورخان ما صرفا به تاریخ سیاستمداران و پادشاهان پرداخته و مردم و جنبههایی از زندگی آنها را مورد غفلت قرار دادهاند؟ در این زمینه، باید گفت: منهای اینکه برخی آثار تاریخی قدیم ما جنبههایی از تاریخ اجتماعی را دارد، مورخ قابلی که بتواند به طور همه جانبه به تاریخ اجتماعی بپردازد، نداشتهایم یا بسیار نادر بوده است. در این میان، باستانی، تاریخنگاری است که به ثبت زندگی مردم پرداخته و غالب آنچه نوشته، وجوهی از زندگی مردم یا به عبارتی، تاریخ اجتماع و تاریخ اجتماعی بوده است. به عبارت دیگر، تاریخنگاری او نه تاریخ سیاسی بلکه تاریخ اجتماعی است و به این معنا او یک مورخ مردمگرا یا تودهگرست. علاوه بر اینکه، این مورخ خوشنام کشورمان، به ابعادی از تاریخ معاصر و اخبار کوچه و بازار و تبدیل شفاهیات به کتبیات پرداخته که جنبه مردمشناسانه یا به عبارتی تاریخ اجتماعی دارد. ایشان بسیاری از قصههای کوچه و بازار را وارد تاریخ کرد. این همه، یک جنبه مردمی بودن یک تاریخ است. ضمن اینکه او تاریخ را برای استفاده مردم مینوشت به این معنا که مردم باید از آن تاریخ بهره ببرند.
زبان قابل فهم، کلید موفقیت آثار باستانی
نکته دیگری که درباره آثار باستانی وجود دارد این است که آثار باستانی به زبان مردم است نه به زبان فنی و دانشگاهی! زبان در اینجا به معنای یک امر معرفتی و تفهمی است. میدانیم که تاریخنگاری دانشگاهی و پیش از آن، درباری در سطح کلاسیک و نمونه خود، نوعی تاریخنگاری علمی و آکادمیک است که البته، شکل سنتی و مدرن دارد. در این آثار، عنصر «زمان» کلید اصلی است و از نظر روش، شاخصهایی در آن وجود دارد که یک مورخ آنها را رعایت میکند. سوال این است که آیا روش باستانی یک روش آکادمیک است یا زبان دیگری را مورد استفاده قرار داده است؟ باستانی توانایی نگارش این قبیل آثار را دارد و در میان نوشتههایش چندین اثر با این ویژگی وجود دارد (مثل سیاست و اقتصاد در عصر صفوی) اما غالب نوشتههای وی به زبان مردم است. در اینجا نباید زبان آکادمیک را برابر زبان مردم دستکم، به معنایی که مورد نظر مرحوم باستانی است قرار داد. بحث سر زبان خواص و عوام نیست بلکه مقصود، زبان توده مردم اما توده اهل مطالعه هر چند نه لزوما اهل تخصص در تاریخ است. باستانی تاریخ را میان مردم برد و این به خاطر نوع نگاه و سبک نگارشش بود که همان زبان است. نوع چینش رخدادها و ایجاد ارتباط میان آنها و روحی که او در آنها میدمید و آنها را متحرک میکرد. یکی از قدیمترین دوستان وی میگوید: «باستانی مورخی جامع بود که با شیوه بدیع تاریخنگاریاش موقعیت خاصی در میان مردم تاریخخوان کسب کرد. به نظرم این حواشی آمیخته به شعر، اسطوره و داستان به شکل انبوه و مضامین دلانگیز و طنزهای عبرتآمیز باستانیپاریزی را نمیتوان از متن کتابهایش کنار گذاشت زیرا تاریخنگاری وی با آراستن تاریخ با شعر، داستان، حماسه، جغرافیا و مضامین شیرین سبب جلب توجه مردم شده بود، آمیختگی که وی در نوشتن تاریخ با آن، مهارتی ویژه کسب کرده بود، از ویژگیهای ممتاز سبک نگارش وی در تاریخ شمرده میشد.»
بیان تاریخ با کمک از زبان شعر
باستانی پاریزی ویژگیهایی داشت که مخصوص به خودش بود و به خاطر همین ویژگیها هم از خیلی از مورخین متمایز شده است. به عنوان مثال، او شعر میگفت و از شعر برای تاریخگویی استفاده میکرد. او چند غزل آبدار و ناب دارد و دهها قصیده و مثنوی انتقادی؛ اما حافظه او پر بود از صدها هزار بیت شعر که به جای خود در متن تاریخی از آن بهره میبرد. وی به گواه خاطراتش از نخستین ساکنان کوی دانشگاه تهران (واقع در امیرآباد شمالی) است. شعری در این باره دارد که یک بیت آن این است:
«فاش میگویم و از گفته خود دلشادم/ ساکن سادهدل کوی امیرآبادم»
استاد باستانیپاریزی اولین شعر خود را در کودکی در روستای پاریز و در آرزوی باران سروده است. او منتخبی از شعرهای خود را در سال ۱۳۲۷ در کتابی به نام «یادبود من» به چاپ رسانده است. از جمله این اشعار غزلی است با مطلع: «یاد آن شب که صبا بر سر ما گل میریخت» که این غزل توسط مرحوم بنان در یادبود مرحوم صبا خوانده شده است.
ویژگی بارز دیگر او، فروتنی و انتقاد از خود بود. باستانیپاریزی جزو نوادر عرصههای علمی بود که به خودنقدی دست زد و کتاب «خودمشتمالی» را نوشت. او در این کتاب ۷۰-۸۰ سال فعالیت علمی خود را مورد ارزیابی و نقد قرار داده و از این طریق بهترین راهنماییها را به دانشجویان و جوانان عرضه کرده است. او دیگران را به چوب نقد نوازش نداده تا از خود سخن بگوید، بلکه خود را نقد کرده تا دیگران از تجربیاتش درس بگیرند.
ویژگی برجسته دیگر باستانی این بود که عمر خود را صرف خدمت به تاریخ محلی کرد. از بیش از ۶۰ کتابی که توسط او نوشته شده، ۲۲ کتاب مربوط به شهر کرمان است؛ بیشترین تعداد کتابی که تاکنون یک مورخ برای شهر خود به نگارش درآورده و افزون بر آن، حدود ۲۵۰ مقاله را در زمینه تاریخ کرمان و مردم کرمان و فرهنگ کرمان نوشته است. سبکی که او ارائه میدهد منحصر به فرد و توسط نویسندگان محلی دیگر استفاده نشده است.
باستانیپاریزی را میتوان نماد مورخان محلی دانشگاهی نامید. کسانی که آگاهانه و روشمند مینوشتند و تلاش میکردند تا علایق شخصی خود در تاریخنگاری را در پیوند با زمان و مکان قرار دهند و در عین حال به فکر مخاطب نیز باشند و به خواستههای تاریخی او توجه کنند. سبک و شیوه تاریخنگاری باستانی ساده و بیپیرایه است و به او این امکان را میدهد که مضامین تاریخی مورد نظر را به صورت عامهپسند و اجتماعی ارائه کند. سبک تاریخنگاری او تبلور آمال، آرزوها و خواستهای شخصی یک مورخ علمی از تاریخ بود.
محمدابراهیم باستانیپاریزی، تاریخدان، نویسنده، پژوهشگر، شاعر، موسیقیپژوه و استاد دانشگاه تهران صبح روز پنجم فروردین سال ۱۳۹۳ چشم از جهان فروبست.
نظر شما