۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۷
کد خبر: ۱۲٬۸۶۶

سمانه فتح‌اله پور افشاری: در میانه‌سال‌هایی که جهان در آتش جنگ جهانی اول می‌سوخت و نظم کهن در حال فروپاشی بود، نهادهای دینی نیز از این لرزش تاریخی بی‌نصیب نماندند. خلافت عثمانی، به‌عنوان آخرین نماد وحدت سیاسی مسلمانان، در هم شکست، مرزهای سرزمین‌های اسلامی در قالب قراردادهای استعماری بازترسیم شد و جهان اسلام با وضعیتی مواجه شد که شاید بتوان آن را یکی از عمیق‌ترین بحران‌های هویتی و ساختاری تاریخ معاصر دانست؛ اما درست در دل همین طوفان، نهادهایی چون حوزه‌های علمیه در قالبی نو و مقاوم، خود را بازتعریف کردند و به بازیابی و بازسازی فکر دینی پرداختند. 

طلوع در ظلمت

آگاه: در سال ۱۹۱۴، امپراتوری عثمانی که زمانی از مرکز اروپا تا شمال آفریقا و خاورمیانه گسترده بود، با ورود به جنگ جهانی اول در کنار متحدین، در برابر قدرت‌های متفقین قرار گرفت. پیامد شکست عثمانی در جنگ، چیزی فراتر از یک شکست نظامی بود؛ این فروپاشی به معنای پایان یک نظم دیرپا بود که از قرن هفتم هجری تاکنون، با همه ضعف‌ها و تنش‌ها، نماد نوعی وحدت سیاسی و دینی برای جهان اسلام به شمار می‌رفت.
در سال ۱۹۲۴، مصطفی کمال آتاترک با اعلام رسمی لغو خلافت، تیرخلاص را بر پیکر مشروعیت مذهبی ساختار عثمانی زد. در پی آن، نقشه سیاسی خاورمیانه با قراردادهایی چون سایکس- پیکو (۱۹۱۶) و سان رمو (۱۹۲۰) دگرگون شد؛ سوریه و لبنان تحت قیمومیت فرانسه درآمدند، عراق و فلسطین و اردن سهم بریتانیا شدند و ایران نیز زیر فشار مداخله روس و انگلستان قرار داشت. در چنین شرایطی، مسلمانان نه‌تنها مرزهای جغرافیایی، بلکه بنیان‌های اعتقادی و هویتی خود را نیز در خطر می‌دیدند.
با ازمیان‌رفتن خلافت، این پرسش بنیادین در برابر جوامع اسلامی قرار گرفت که دین اسلام، بی‌پشتوانه قدرت سیاسی، چگونه می‌تواند به حیات خود ادامه دهد؟ نهادهای سنتی دینی مانند مدارس دینی عثمانی یا علمای درباری، یا ازمیان‌رفته بودند یا فاقد قدرت استقلال بودند. درعین‌حال، پروژه‌های نوسازی غرب‌گرایانه نیز غالبا با زدودن مظاهر دینی از حیات عمومی همراه بودند. در چنین فضایی، ضرورت یک نهاد مستقل، مردمی و فکری بیش از پیش احساس می‌شد؛ نهادی که بدون وابستگی به قدرت‌های سیاسی، به تداوم سنت علمی و دینی اسلام بپردازد.
در سال‌های پس از جنگ، حوزه علمیه نجف با سابقه‌ای دیرینه به عنوان یکی از معدود نهادهایی باقی‌مانده از استقلال فکری و دینی، نقش برجسته‌ای در هدایت فکری جامعه ایفا کرد. مراجع برجسته‌ای چون آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی، آخوند خراسانی و میرزای نائینی در آن دوران، با صدور فتاوا و نگارش رساله‌های سیاسی، تلاش کردند تا مسیر مقاومت و اصلاح را برای مسلمانان ترسیم کنند. میرزای نائینی در رساله مهم تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله، با تحلیل دقیق مفهوم مشروعیت سیاسی، پایه‌های فکری نواندیشی دینی را بنا گذاشت. در همین بازه زمانی، در ایرانِ پس از مشروطه، قم به‌تدریج به یک کانون نوپدید تبدیل شد. مهاجرت آیت‌الله حائری یزدی به قم در سال ۱۳۰۱ شمسی (۱۹۲۲ میلادی) سرآغاز شکل‌گیری حوزه علمیه قم به عنوان جایگزین یا مکملی برای نجف بود. قم نه‌تنها مرکزی برای آموزش علوم دینی شد، بلکه پایگاهی برای بازخوانی مفاهیم اصیل اسلامی در تقابل با پروژه‌های غرب‌گرایانه رضاخان شد. حوزه قم با بهره‌گیری از فضای بومی، شبکه‌های مردمی و انسجام علمی، به‌تدریج به مرکزی تأثیرگذار در حیات فکری شیعی بدل شد.
نقشه جدید خاورمیانه، درواقع نمایی از تجزیه آگاهانه جوامع اسلامی و تسلط سیاسی- اقتصادی قدرت‌های خارجی بود. اما آنچه کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، واکنش علما به این تغییرات بود. در عراق، فتوای جهاد آیت‌الله شیرازی علیه اشغال بریتانیا در ۱۹۲۰، نمونه‌ای از نقش مستقیم حوزه در مقاومت مردمی است. در ایران، مخالفت با کشف حجاب، تحدید اوقاف و تبعید علما توسط رضاشاه، واکنش‌هایی بودند که حوزه در برابر سیاست‌های مدرن‌سازی اجباری از خود نشان داد.
حوزه‌ها در عین فقدان قدرت نظامی یا ابزار رسانه‌ای، از طریق شبکه‌های اجتماعی سنتی (مانند منبر، هیئت‌ها، وجوهات و...) توانستند پیام خود را به بدنه جامعه منتقل کنند. این شیوه خاص حضور، باعث شد که حوزه‌ها به عنوان نهادی زنده، پویا و مقاوم، از دل بحران هویتی، با هویتی نوسازی‌شده بیرون آیند. تحولات میان سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۳۰، نه فقط سرنوشت سیاسی کشورهای اسلامی، بلکه ساختار دینی و فکری آنها را نیز متحول کرد. فروپاشی خلافت عثمانی، گسترش استعمار و ناتوانی نهادهای دینی رسمی، زمینه‌ساز تولد دوباره نهاد حوزه شد؛ نهادی که در دل بحران، توانست الگویی تازه برای تداوم اندیشه دینی ارائه دهد. حوزه علمیه، با اتکا بر استقلال فکری، اتصال به جامعه مردمی و مقاومت در برابر سلطه، نقشی ماندگار در تاریخ معاصر اسلام ایفا کرد.
امروز، بازخوانی این دوره بحرانی نه‌تنها برای درک بهتر تاریخ، بلکه برای فهم ریشه‌های نهاد دین در جهان معاصر ضروری است. اگرچه تحولات آن دوران همراه با ویرانی و شوک بود، اما همین فضای تلاطم، فرصتی تاریخی برای بازسازی اندیشه دینی و نهادهای مردمی فراهم ساخت. حوزه، فرزند همان فضای متلاطم بود؛ اما برخلاف انتظار، از دل ویرانی، ساختاری برای بقا، اندیشه و مقاومت ساخت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.