توسعه‌طلبی‌های رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا، موضوعی است که بیش از همه باید اعراب را نگران کند؛ در الهیات این رژیم منحوس و جعلی که خود را دولت یهود می‌نامد، چنین درج شده که برای ظهور منجی موعودشان یعنی ماشیح، یهودیان باید از نیل تا فرات را به تصرف خود درآورند. از سوی دیگر، قدرتمندترین تشکل مذهبی در مغرب‌زمین نیز اوانجلیسم نام دارد؛ اوانجلیک‌ها یا مسیحیان صهیونیست معتقدند برای ظهور منجی موعودشان، باید صهیونیست‌ها از نیل تا فرات را به تصرف خود درآورند.  

حکام سازشکار رودست خوردند!

آگاه: بنابراین رژیم جعلی و نامشروع صهیونیستی که به‌دروغ، خود را دولت یهود می‌نامد برای کسب اعتبار و مشروعیت نزد یهودیان جهان چنین تبلیغ می‌کند که می‌خواهد زمینه‌ساز ظهور ماشیح شود و برای این کار لازم است که از نیل تا فرات را به تصرف خود درآورد و در این راه، غربی‌های اوانجلیک نیز همراه و پشتیانش هستند. به‌طورکلی، شعار نیل تا فرات، اشاره به مرزهای آرمانی رژیم صهیونیستی دارد؛ تأسیس کشور اسرائیل بزرگ از رودخانه نیل تا رودخانه فرات یکی از مهم‌ترین اهداف و آرمان‌های صهیونیسم است و معتقدند یهودیان از سراسر جهان باید به فلسطین آورده شوند و کشور اسرائیل در گستره‌ای از رودخانه نیل تا رودخانه فرات به وجود آید و یهودیانی که به اسرائیل مهاجرت کنند اهل نجات خواهند بود. در پرچم این رژیم نیز ستاره داود (نماد صهیونیسم) در بین دو نوار آبی‌رنگ قرار دارد که گفته می‌شود این دو نوار آبی، نمادی از رودهای نیل و فرات هستند.
شاهاک، مورخ یهودی ضدصهیونیست معتقد است که آرمانی‌ترین روایت در مورد مرزهای اسرائیل شامل مناطق محصور در مرزهای زیر است: از جنوب، تمامی صحرای سینا و بخشی از شمال مصر به طرف بالا تا حوالی قاهره، از شرق، تمامی اردن و بخش عظیمی از عربستان سعودی، تمامی کویت و قسمتی از جنوب فرات در عراق، از شمال، کل لبنان و کل سوریه به اضافه بخش اعظم ترکیه به طرف بالا تا دریاچه وان و از غرب،قبرس.
در سال ۱۹۶۷ میلادی زمانی که خبرنگار آسوشیتدپرس از یکی از افسران صهیونیست می‌پرسد مرزهای کشور اسرائیل تا کجاست؟ این افسر با کمال وقاحت و خودپسندی پاسخ می‌دهد: تا آنجا که قدمم را بگذارم و با پوتینش به زمین می‌کوبد. نکته جالب در قانون اساسی رژیم جعلی و غاصب صهیونیستی، مشخص‌نشدن مرزهای جغرافیایی آن است؛ موضوعی که در هیچ قانون اساسی دیگری نمونه ندارد. همان‌طور که ملاحظه شد، آرمان و هدف نهایی رژیم صهیونیستی فقط اشغال کامل سرزمین فلسطین نیست، بلکه صهیونیست‌ها قطعاً در گام‌های بعدی‌شان به سراغ سرزمین‌های اعراب و حتی ترکیه نیز خواهند رفت و توسعه‌طلبی‌های این رژیم نامشروع، یقه اعراب سازش‌کار را هم خواهد گرفت. 
صهیونیست‌ها با همراهی آمریکایی‌ها طی سال‌های اخیر بسیار تلاش کردند که با اعراب طرح دوستی دروغین بریزند؛ اعراب نیز از ترس آمریکایی‌ها، نسبت به این طرح دوستی ابراز تمایل کردند و تدریجاً در حال پیوستن به پیمان ننگین موسوم به آبراهام بودند که طوفان الاقصی به وقوع پیوست. پس از وقوع طوفان الاقصی، ماشین کشتار  تروریسم دولتی رژیم متوحش صهیونیستی شتاب کرد و صهیونیست‌ها اکنون مشغول پاک‌سازی نژادی در غزه هستند و با همراهی یک مزدور به نام ابومازن، غصب کامل کرانه باختری را نیز دور از دسترس نمی‌بینند. پس از تکمیل این پروژه‌ها، یعنی پاک‌سازی نژادی در غزه و غصب کامل کرانه باختری، صهیونیست‌ها، فلسطین را ملک طلق خود می‌کنند و به سراغ سایر پروژه‌های‌شان در سرزمین‌های عربی برای تکمیل مگاپروژه نیل تا فرات می‌روند؛ اینجاست که اعراب باید از ترس به خود بلرزند و به اشتباه‌شان در همراهی با صهیونیست‌ها که به ضعف نیروهای مقاومت در فلسطین و لبنان انجامید، اعتراف کنند.
چندی پیش تحلیلی در فضای رسانه‌ای انتشار یافت که از جهاتی دارای نکات قابل تأملی بود؛ در این تحلیل قید شده بود که یکی از نکات مهم جنگ ۱۲ روزه تهران و تل‌آویو کنشگری مهم اعراب بود. آنها که از ایران دل‌خوشی در منطقه ندارند، به دنبال آن هستند که اسرائیل هم بر ایران چیره نشود و برای این عملکرد خودشان چند دلیل واضح دارند: نتانیاهو اگر از جنگ با تهران پیروز بیرون بیاید به عنوان هژمون منطقه نقش اصلی را بازی خواهد کرد؛ ایده دولت فلسطینی با شکست ایران برای همیشه از بین خواهد رفت و اسرائیل در مرحله بعدی تشکیلات خودگردان را خنثی می‌کند. در ادامه تحلیل مورد اشاره آمده بود که اسرائیل اگر بر تهران چیره شود به سراغ غزه و کرانه باختری می‌رود و طرح الحاق کرانه و اشغال غزه را در دستور کار خود قرار می‌دهد. با شکست ایران بسیاری از کشورهای عربی با فشار و تطمیع آمریکا مجبور به عادی‌سازی روابط با اسرائیل خواهند شد. شکست محور مقاومت، آخرین مانع معنادار بر سر جاه‌طلبی‌های اسرائیل را از بین می‌برد و تل‌آویو را قادر می‌سازد تا جغرافیای سیاسی منطقه را از رود اردن تا مدیترانه، مطابق با اهداف حداکثری صهیونیستیِ اسرائیل بزرگ، از نو طرح‌ریزی کند. شبکه متحدان ایران از حزب‌الله در لبنان گرفته تا انصارالله در یمن به عنوان وزنه تعادل در برابر طرح‌های آمریکا و اسرائیل عمل می‌کرد و اعراب اکنون آن را فهمیده‌اند و مهم‌تر اینکه، کشورهای خلیج‌فارس اهمیت استراتژیک خود را از دست خواهند داد؛ اگر ایران خنثی شود، واشنگتن دیگر نیازی به سعودی‌ها، اماراتی‌ها یا قطری‌ها برای مهار تهران ندارد. 

شرورترین بازیگر منطقه‌ای، از نظر اعراب، رژیم اسرائیل است
روزنامه آمریکایی واشنگتن‌پست نیز اخیراً در مقاله‌ای به خاورمیانه جدید ترامپ اشاره می‌کند که در آن اعراب خواستار حفظ رابطه با ایران و مهار رژیم اسرائیل هستند.
در مقاله واشنگتن‌پست آمده که عربستان، امارات و دیگر کشورهای منطقه در سال‌های اخیر به امید ایجاد ثبات، به دنبال روابط نزدیک‌تر با ایران بوده‌اند اما حمله موشکی ایران به پایگاه هوایی ایالات متحده در قطر می‌توانست تلاش این کشورها در سال‌های اخیر را با هدف کاهش انزوای تهران و امن‌تر کردن منطقه به خطر بیندازد. اگرچه این حمله محکومیت‌های شدید کشورهای خلیج‌فارس را به دنبال داشت، اما بیشتر از آن، نشان داد روابط گرم آنها با ایران ممکن است ادامه یابد. محمدبن‌عبدالرحمن آل‌ثانی، نخست‌وزیر قطر، به‌صراحت در واکنش به این حمله تاکید کرد که منبع اصلی بی‌ثباتی منطقه‌ای درگیری در غزه است. وی به خبرنگاران گفت: امیدوارم روابط خوب با ایران هر چه زودتر به حالت عادی برگردد. طبق نظر نویسنده واشنگتن‌پست، این ماجرا به‌روشنی نشان می‌دهد که چگونه دیدگاه کشورهای خلیج‌فارس نسبت به تهدیدات منطقه‌ای در مقایسه با اولین دوره ریاست‌جمهوری ترامپ تغییر کرده است، زمانی که ترس از ایران باعث شد تا برخی از این کشورهای عربی دست به عادی‌سازی روابط با اسرائیل بزنند.
درعین‌حال، تحلیلگران معتقدند برخی پادشاهی‌های عربی به طور فزاینده‌ای نسبت به رژیم صهیونی محتاط شده‌اند و آن را به عنوان یک بازیگر منطقه‌ای متخاصم و غیرقابل‌پیش‌بینی می‌بینند، همان‌طور که رفتار این رژیم را در غزه، لبنان، سوریه و جاهای دیگر پس از حملات حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ مشاهده کردند. هلیر، پژوهشگر ارشد مطالعات ژئوپلیتیک، امنیت بین‌الملل و خاورمیانه در موسسه سلطنتی RUSI در لندن، می‌گوید: اکنون و در سال ۲۰۲۵، شرورترین بازیگر منطقه‌ای، از نظر اعراب، رژیم اسرائیل است.
این چرخش گفتمانی در میان اعراب، ناشی از فهم جدید آنان از  توسعه‌طلبی‌های نیل تا فراتی رژیم صهونیستی است؛ اعراب طی دو سال اخیر و پس از تجاوزات اسرائیل به کشورهای منطقه دریافتند که پروژه نیل تا فرات برای رژیم اسرائیل صرفا یک پروژه نظری و الهیاتی نیست، بلکه صهیونیست‌ها درصدد تحقق و عملیاتی کردن آن هستند و این به معنای مخدوش‌شدن تمامیت ارضی تمامی کشورهای عربی منطقه غرب آسیاست؛ پروژه‌ای که ترکیه نیز از آن در امان نخواهد بود!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.