۲۱ تیر، یادآور روزی است که گلوله، پاسخ فریاد «یا زهرا (س)» مردم در مسجد گوهرشاد شد. روزی که صدای مسلسل‌های رضاخانی در حریم رضوی، به قصد خاموش‌کردن شعله‌های ای‌مان برخاست. اما نه آن گلوله‌ها توانستند باور دینی مردم ایران را خاموش کنند و نه آن سیاست از بیرون دیکته‌شده، توانست هویت ایرانی - اسلامی را از دل این ملت بیرون بکشد.

بازخوانی مقاومت ملت ایران؛ از گوهرشاد تا امروز

آگاه: اکنون و در حالی که نزدیک به یک قرن از فاجعه گوهرشاد و آغاز سیاست استعماری کشف حجاب می‌گذرد، حجاب همچنان یکی از اصلی‌ترین میدان‌های درگیری گفتمان غرب‌زده با فرهنگ دینی و ملی ماست. در سال‌هایی که استعمار فرانو از ابزار رسانه برای تحمیل «بی‌حجابی اجباری» استفاده می‌کند، بازخوانی حافظه تاریخی ملت ایران از دوران «بی‌حجابی اجباریِ رضاخانی» ضرورتی حیاتی دارد.

پروژه استعماری کشف هویت
کشف حجاب در ایران نه یک تصمیم مدرن‌ساز، بلکه طرحی برای هویت‌زدایی از ملت ایران بود؛ طرحی که با حمایت انگلیسی‌ها و الگوبرداری از اقدامات آتاتورک، توسط رضا ماکسیم - لقبی که مردم به رضاخان داده بودند - با قوه قهریه اجرا شد. پشت این سیاست نه «آزادی زن» بلکه ترس استعمار از هویت دینی زنده ملت ایران نهفته بود. همان مردمی که در ماجرای تحریم تنباکو قلیان را در دربار شکستند، همان زنانی که در نهضت مشروطه کفن‌پوش شدند، حالا باید با حجاب‌شان تاوان دین‌داری را بدهند.
در سال ۱۳۱۳ رضاشاه پس از بازگشت از ترکیه، بی‌محابا به سمت تغییر پوشش مردان و کشف حجاب زنان رفت. ابتدا با اجبار کلاه‌شاپو، بعد ممنوعیت چادر و در نهایت با تصویب قانون رسمی کشف حجاب در ۱۷ دی ۱۳۱۴، جنگ تمام‌عیاری علیه نمادهای دیانت در گرفت.

مسجد گوهرشاد؛ خاکریز نخست مقاومت
شاید مهم‌ترین نقطه انفجار این مقاومت، قیام خونین گوهرشاد باشد. جایی که مردم، علما و بازاریان مشهد با شعارهای مذهبی و با پای‌برهنه وارد صحن حرم‌رضوی شدند تا به فرمان ضددینی شاه اعتراض کنند. پاسخ حکومت، گلوله بود؛ آن هم در صحن مطهر امام هشتم (ع). در آثار بسیاری از نشرهای مختلف ازجمله راه‌یار، صاد، کتاب نیستان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بوی شهر بهشت، قدر ولایت، به‌نشر، موسسه شاعران پارسی‌زبان و... به قیام گوهرشاد پرداخته شده است که در ادامه به برخی آنها می‌پردازیم:

ممنوعیت محدود به حجاب نبود...

بازخوانی مقاومت ملت ایران؛ از گوهرشاد تا امروز

کتاب «خانه‌تاب»، خاطرات مردم اصفهان از دوران ممنوعیت حجاب، ممنوعیت روضه و قحطی در فاصله سال‌های ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰ شمسی و دوران استبداد رضاخانی است. سیاست کشف حجاب، از آن دسته سیاست‌های استبدادی تاریخ معاصر ایران بود که ریشه در استعمار داشت. استعمار از ابتدا در تمام شئون زندگی مردم دخالت می‌کرد و پس از ده‌ها سال مواجهه مستقیم با مردم ایران، تصمیم گرفته بود خودش را در سایه قدرت و تبلیغات، الگویی برای توسعه جهان اسلام معرفی کند و بازوی اجرایی رسیدن به چنین الگویی را هم در ایران مستقر کرده بود. رضاخان، همان رضاخانی که پیش از شاهی به خاطر مهارتش در استفاده از سلاح مسلسل ماکسیم به «رضا ماکسیم» شهرت داشت. استبداد داخلی در ماجرای کشف حجاب مجری سیاست استعمارگرانی بود که دیگر نمی‌خواستند هویت دینی مانند روزهای قیام تنباکو، پویا و زنده باشد. بنابراین تصمیم گرفتند جلوه‌ها و مظاهر هویت دینی را با زور اقتصاد و رسانه از جامعه محو کنند تا دیگر نه کسی مثل میرزای شیرازی پیدا شود و نه مردمی مثل مردم ایران که قلیان را در خانه شاه بشکنند! استعمار به‌واسطه نیروهای دست‌نشانده‌اش به دنبال ایجاد جامعه‌ای بی‌هویت و بی‌ریشه بود، تا راحت‌تر بتواند تفکر، سنت و هویت مدنظرش را به او تحمیل کند. بر این اساس حذف حجاب به‌عنوان یکی از مظاهر هویت دینی، ماموریت ویژه آنها و نیروهای دست‌نشانده یا متاثر از آنها به حساب می‌آید. در همان دوران، علمایی همچون آیت‌الله محمدتقی بافقی با مخالفت علنی از اقدامات کشف حجاب و پیش از آن شیخ یوسف نجفی جیلانی با تالیف کتاب در رد کشف حجاب و اثبات وجوب حجاب به حکم عقل و تصریحات کتاب و سنت، به مقابله با این سیاست پرداختند.

بازخوانی مقاومت ملت ایران؛ از گوهرشاد تا امروز
 همچنین کتاب «اوسنه‌ی گوهرشاد» به نویسندگی مرحوم سعید تشکری از انتشارات «به‌نشر» در این حوزه منتشر شده است. «اوسنه» به معنای افسانه است و کتاب اوسنه گوهرشاد مجموعه‌داستان‌هایی خیالی و مرتبط با هم و با سبک و بیانی نو درباره فاجعه ۲۱ تیر ۱۳۱۴ و شهادت و سرکوب خونین قیام مردم در مسجد گوهرشاد است. البته سعید تشکری در این داستان‌های جذاب و خواندنی، به زندگی گوهرشاد بیگم در دوره تیموریان نیز پرداخته و روایت‌هایی از آن را نیز آورده است. این رمان با استفاده از تکنیک‌های فانتزی و جان‌بخشی به شخصیت‌های داستان در زمان‌های گوناگون، موقعیت‌هایی فوق‌العاده برای خواننده می‌آفریند. در کتاب اوسنه‌ی گوهرشاد روایت‌هایی درباره مسجد گوهرشاد، دوران تجدد رضاخانی، فاجعه کشتار مردم در این مسجد، شهر پاریس و... به چشم می‌خورد و داستان‌هایی موازی در قرن‌های گذشته و معاصر پیش چشم نقش می‌بندد.

مقاومت مردم خراسان 

بازخوانی مقاومت ملت ایران؛ از گوهرشاد تا امروز

 کتاب «چهل‌ویکم» به نویسندگی حمید بابایی که در انتشارات «صاد» منتشر شده است، رمانی است که در آن نویسنده دو خط داستانی را در یکدیگر ادغام می‌کند که یکی زندگی جوانی به نام ادریس است که در دوران رضاشاه مامور نظمیه است و دیگری کاتبی است که بعد از آشنایی با ادریس، می‌خواهد زندگی او را بنویسد. داستان به ماجرای فرمان کشف حجاب و یکسان‌سازی پوشش توسط رضاشاه می‌پردازد و واکنش‌های به این دستور را به‌خصوص در مشهد پی می‌گیرد و به‌طور ویژه، به درگیری‌های نیروهای نظامی با مردم در مسجد گوهرشاد توجه می‌کند. ادریس از نظامی‌هایی است که به‌اجبار در ماجرای گوهرشاد شرکت کرده و یک تیر هم شلیک کرده است. او بعد از این قضیه، دچار عذاب وجدان می‌شود و قصد توبه می‌کند و می‌خواهد چهل شب در مسجد گوهرشاد عبادت کند تا توبه‌اش پذیرفته شود. در سمت دیگر داستان، کاتب وجود دارد که به دلیل دِینی که پدرش به کسی داشته، باید چهل فصل از تذکره‌الاولیا را برای آن شخص نگارش کند و این کار را شب‌ها در مسجد گوهرشاد انجام می‌دهد. در همان جاست که با ادریس آشنا و کنجکاو می‌شود تا بداند این چهل شب بر ادریس چگونه خواهد گذشت.

بازخوانی مقاومت ملت ایران؛ از گوهرشاد تا امروز
 همچنین، در کتاب «به خون کشیده شد خیابان» که به کوشش انتشارات راه‌یار منتشر شده، روایت‌های مردمی خراسان از این فاجعه جمع‌آوری شده است: صدای رگبار مسلسل‌ها، اجساد پنهانی دفن‌شده در گودال خشت‌مال‌ها و کارمندان دولتی‌ای که چادرهای پاره‌شده را می‌خریدند تا نشان دهند ماموریتشان را انجام داده‌اند. آن سال‌ها عموم خانم‌ها یا خانه‌نشین شدند  یا به‌ناچار همراه با کسی از خانه بیرون می‌آمدند، اما همه هوای همدیگر را داشتند که مبادا چادری روی زمین جا بماند. حتی برخی کارمندان حکومت هم در این مبارزه همراه مردم بودند و وجدانشان اجازه نمی‌داد که به حجاب زنان مسلمان تعرض کنند، برخی کار کناره گرفتند و برخی چادرهای پاره را می‌خریدند تا به بالادستی نشان دهند که مثلا کارشان را به درستی انجام داده‌اند و چادرها را از سر زنان برداشته‌اند. کوچه‌ها پر بود از وحشت و اضطراب، چه حرمت‌هایی که شکسته نشد، آرزوی زیارت حرم به دل خیلی‌ها ماند. همه این کشتارها و زندان‌ها به بهانه پیشرفت و ترقی بود؛ پیشرفتی که صنعت و دانشش از تهران و یک یا دو شهر بزرگ، آن هم به صورت محدود و گلخانه‌ای فراتر نرفته بود، اما مظاهر ضددینی‌اش با فشار حکومت به دورافتاده‌ترین روستاهای ایران هم رسیده بود.

به روایت اسناد و شاهدان عینی

بازخوانی مقاومت ملت ایران؛ از گوهرشاد تا امروز
 کتاب «قیام گوهرشاد به روایت اسناد» که به نویسندگی داود قاسم‌پور در انتشارات «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» به چاپ رسیده است نیز از آثار خواندنی در این زمینه است. بی‌گمان، قیام مسجد گوهرشاد در سال ۱۳۱۴ یکی از مصادیق مقاومت و شاید جدی‌ترین مقاومت مردم علیه اقدامات ضدمذهبی رضاشاه بود. یکی از ضرورت‌های پرداختن به رویدادهای مهم و سرنوشت‌ساز تاریخی، همچون واقعه مسجد گوهرشاد، روایت معتبر و موثق و مدلل حادثه است. داود قاسم‌پور با درک این ضرورت مهم و اساسی دست‌به‌کار نگارش چنین اثری شده است. داوود قاسم‌پور در کتاب قیام گوهرشاد به روایت اسناد در دو بخش و چهار فصل به روایت قیام مسجد گوهرشاد، براساس اسناد موجود در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ‌می‌پردازد. بخش اول به بسترهای شکل‌گیری و زمینه‌های حادثه و سپس شرح واقعه و پیامدهای آن اختصاص دارد. نویسنده در این بخش با تکیه بر اسناد و خاطرات، تصویری گویا از این حادثه ترسیم می‌کند که از سال‌های آغازین سلطنت پهلوی و نخستین تلاش‌های رضاشاه برای اتحاد لباس تا شکل‌گیری قیام و در نهایت، محاکمه مقصران آن در سال‌های بعد را در بر می‌گیرد. بخش دوم نیز شامل ۱۱۷ سند تاریخی و مدارک گویا برای روشن‌شدن زوایای گوناگون این قیام مردمی است.
علاوه بر این، کتاب «قیام مسجد گوهرشاد به روایت شاهدان عینی» نیز پرده از ابعاد پنهان سرکوب مردم متدین مشهد برمی‌دارد و نشان می‌دهد که این قیام، نه در اعتراض به کلاه بلکه در دفاع از حجاب و حریم دین بود. قدرت رضاشاه و همفکرانش که تثبیت شد برنامه‌های فرهنگی استعمار علیه هویت دینی و ملی ایران تبدیل به قانون و لازم‌الاجرا شد. علما و مردم نیز به اشکال مختلف به دنبال مبارزه با سیاست‌های ضددینی بودند. رضاشاه که قبل از پادشاهی تنها سابقه نظامی داشت، در پاسخ به خواست عمومی جامعه، مردم متحصن در مسجد گوهرشاد را با مسلسل به گلوله بست. صدای رگبار مسلسل‌ها و الله‌اکبر مردم در همه محلات مشهد شنیده شد. کافی است پای صحبت کهن‌سالان مشهدی بنشینید، هنوز هم‌ صدای کامیون‌های حمل پیکر شهدا را می‌شنوند، هنوز هم از بزرگ‌ترهایشان به یاد دارند که کشته و مجروح را با هم در گودال خشت‌مال‌ها دفن کردند. هنوز هم روستاییان را می‌بینند که با بیل و کلنگشان راهی مشهد شدند تا در جنگ مسجد یا جنگ جهاد شرکت کنند؛ اگرچه آن روز نتوانستند ظلم را از بین ببرند، اما به تعبیر شهید نواب صفوی: «در باطن صبر کرده، در درگاه خدا نیمه‌شب‌ها گریستند و آرزوی انتقام کردند و به انتظار آن روز نشستند...»

خاطراتی از مردم یک محله 

بازخوانی مقاومت ملت ایران؛ از گوهرشاد تا امروز
 کتاب «ننگ‌سالی» هم با تمرکز بر محله علی‌قلی‌آقا در اصفهان، از خاطرات پدرها و مادرهایی می‌گوید که «دیانت» را در برابر «دولت» قرار دادند. این کتاب، به‌ویژه در فصل «پرده‌نشین» تصویر دقیقی از ترس، ایستادگی و مراقبت جمعی زنان محله از حجاب و عزاداری مذهبی ارائه می‌دهد.
«ننگ‌سالی» خاطرات مردم محله علی‌قلی‌آقای اصفهان از آن دوران است که فائزه دره‌گزنی آنها را جمع‌آوری و تدوین کرده است. این اثر که در زمره تاریخ شفاهی به‌شمار می‌آید، حاصل یک پژوهش جمعی و شامل سه بخش است با نام‌های پرده‌نشین، شاه‌نشین و خاک‌نشین. بخش اول به موضوع کشف حجاب، بخش دوم به منع برپاکردن مراسم عزاداری و دیگر مناسبات مذهبی و بخش سوم به قحطی و بیماری طی آن سال‌ها پرداخته است. کتاب براساس شنیده‌های زنان و مردانی است که عموما آن را از مادر یا مادربزرگ‌هایشان نقل‌قول کرده‌اند. در قسمت اول بیشتر خاطرات به بیم و گریزها اختصاص دارد؛ روایت‌هایی که گرچه کمابیش مشابه است، اما فراوانی آنها نشان از رنجی است که اکثر مردم با آن مواجه بودند. در بخش دوم کتاب که به محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های شعائر دینی پرداخته، ما از یک‌سو با نحوه فشار حکومت و از سوی دیگر با عشق و علاقه افراد به برگزاری مراسم اهل‌بیت (ع) روبه‌رو می‌شویم. بخش پایانی هم مروری است بر خاطرات اهالی محله از قحطی‌هایی که در دوران دو جنگ جهانی اول و دوم در ایران رخ داد. در قحطی دوم که مصادف با اواخر حکومت رضاشاه است، مردم علاوه بر تمام مشکلات دیگر با گرسنگی و فقری که به ‌واسطه اشغال کشور توسط بیگانگان بر آنها تحمیل شده بود، دست‌به‌گریبان بودند. در پایان هر بخش عکس برخی اسناد مربوط به آن و در انتها نیز تصاویر افراد ضمیمه این اثر است.

بازخوانی مقاومت ملت ایران؛ از گوهرشاد تا امروز
 علاوه‌برآن کتاب «پاریس‌پاریس» از سعید تشکری نیز که در انتشارات «کتاب نیستان» به چاپ رسیده است، به سودای پاریسی‌کردن شهر مشهد به‌وسیله کشف حجاب زنان و در ادامه اتفاقات مسجد گوهرشاد در سال ۱۳۱۴ می‌پردازد که در زمان حکومت رضاخان و نخست‌وزیری محمدعلی فروغی رخ‌داده است. یکی از ویژگی‌های این کتاب بهره‌بردن نویسنده از مستنداتی، همچون روزنامه‌های نوبهار و بهار و شرق آفتاب است. همچنین سعید تشکری کوشیده است به زوایای‌ پیدا و پنهان این رخداد غم‌انگیز بپردازد و افرادی‌ همچون فتح‌الله پاکروان (استاندار)، محمد رفیع نوایی‌ (رئیس شهربانی‌)، سرتیپ ایرج مطبوعی‌ (فرمانده لشکر) و افراد دیگری را معرفی کند که مستقیم یا غیرمستقیم در وقوع این حادثه دردناک نقش داشتند. پاریس‌پاریس اثری داستانی و روایتی‌ خواندنی‌ از مجموعه‌حوادثی است که به کشتار مردم مظلوم در مسجد گوهرشاد منجر شد. سعید تشکری در این کتاب به‌خوبی توانسته است چهره واقعی استثمار و استعمار را به تصویر بکشد. زبان روایی‌ ساده و صمیمی، استفاده از زاویه‌دید سوم‌شخص در بیان دیالوگ‌ها، خط داستانی‌ تودرتو و زنجیروار و نیز انسجام روایی‌ از ویژگی‌های این اثر به حساب می‌آیند که بر گیرایی و جذابیت و اثرگذاری آن افزوده است.

نهال، دختری از تاریخ

بازخوانی مقاومت ملت ایران؛ از گوهرشاد تا امروز
 در میانه این تاریخ تلخ، گاهی روایت‌هایی ادبی و داستانی هم طلوع کرده‌اند که همزمان هم جذاب‌اند و هم روشنگر. 
«همه چیز درباره نهال دختر طرخان»، شرح شاعرانگی «نهال» و مواجهه او با هجوم عوامل رضاشاه به مسجد گوهرشاد در اتفاقات مربوط به کشف حجاب رضاخانی است که در جریان آن، صدها نفر از زائران و مردمی که به حرم رضوی پناه برده بودند، به شهادت رسیدند. این کتاب شرح حال دختر جوانی به نام «نهال» است که پدرش جزو متمولین و ثروتمندان بازار شهر مشهد در دوره حکومت پهلوی اول است و در یک خانه قدیمی زندگی می‌کند. این خانه قدیمی محل خاطرات و نحوه برخورد او با موضوعات تاریخی آن زمان و ماجرای روزنامه‌نگاری «نهال» است. کتاب «شخصیت‌شناسی قیام گوهرشاد» که در انتشارات «بوی شهر بهشت» به قلم ایوب خرسندی نوشته و چاپ شده است نیز به این واقعه با بررسی نقش‌آفرینان آن پرداخته است.
رضاخان آیت‌الله قمی را دستگیر کرد و به زندان فرستاد. مردم مشهد پس از اطلاع از این توهین رضاخان به این عالم بزرگوار، در خانه علمای مشهد جمع شدند و پس از آن در اعتراض به این اقدام رضاشاه، در مسجد گوهرشاد تحصن کردند. لحظه‌به‌لحظه بر تعداد تحصن‌کنندگان در مسجد گوهرشاد افزوده شد و تعداد آنها به چند هزار نفر رسید. آنها خواسته‌ای جز لغو دستورهای تحمیلی دولت در زمینه فرنگی‌مآبی و همچنین آزادی آیت‌الله قمی نداشتند. بسیاری از علمای مشهد در تلگرافی به شاه، از او خواستند آیت‌الله قمی را هرچه سریع‌تر آزاد کند. رضاشاه بدون اینکه پاسخی به این تلگراف دهد، دستور داد پس از سرکوب مردم همه کسانی را هم که پای تلگراف را امضا کرده‌اند، دستگیر کنند. شب ۲۲ تیر ۱۳۱۴ در کشتاری عظیم، هزاران نفر در مسجد گوهرشاد شهید شدند و برای مخفی ماندن تعداد شهدا، جنازه‌ها را در گودالی در اطراف شهر دفن کردند. مسجد گوهرشاد هفت روز تعطیل شد تا آثار خون و جنایت را از درودیوار آن پاک کنند. فردای روز واقعه در مشهد حکومت‌نظامی اعلام شد و بسیاری از علما دستگیر و بعد از محاکمه، راهی زندان یا تبعید شدند. ایوب خرسندی در کتاب «شخصیت‌شناسی قیام گوهرشاد» کوشیده است این رویداد تلخ تاریخ ایران را با معرفی همه نقش‌آفرینان آن، برای مخاطب امروز روایت کند.

روایت دشمن از دهان دوست

بازخوانی مقاومت ملت ایران؛ از گوهرشاد تا امروز
 اما داستان تنها با گلوله‌های رضاخان تمام نشد. بخش دیگری از ماجرا را باید در اتاق‌های تصمیم‌گیری وزارت معارف جست‌وجو کرد؛ جایی که افرادی مانند علی‌اصغر حکمت با اصرار و استدلال‌های استعماری، به دنبال اجرای پروژه کشف حجاب بودند. کتاب «گمشدگی» با نگاهی داستانی و مستند، فعالیت‌های علی‌اصغر حکمت را در پیگیری و تئوریزه‌کردن کشف حجاب روایت می‌کند. او که بعدها در خاطراتش سعی کرد همه چیز را به دستور شاه نسبت دهد، در عمل طراح اصلی فرهنگ‌زدایی رسمی از جامعه ایران بود.

بازگشت به ریشه‌ها، نه عقب‌گرد؛ عفاف همچنان زنده است

 از گوهرشاد تا امروز، حجاب برای زن ایرانی تنها یک‌پارچه نبوده؛ پرچم پایداری یک فرهنگ بوده است. فرهنگی که می‌خواستند در نطفه خفه‌اش کنند اما در دل خانه‌ها، هیئت‌ها، بازارها و اکنون در کتاب‌ها و روایت‌ها زنده ماند.
در دورانی که هجمه رسانه‌ای برای حذف مرزهای دینی شدیدتر از همیشه است، مطالعه و بازخوانی این روایت‌ها، نه فقط برای آشنایی با گذشته که برای حفظ آینده ضروری است. آنچه امروز در قالب سیاست «بی‌حجابی نرم» دنبال می‌شود، همان سیاست «بی‌حجابی سخت» پهلوی است که این بار تنها لباس عوض کرده است.
۲۱ تیر، فقط یادآور سرکوب مردم در مسجد گوهرشاد نیست؛ بلکه نشان می‌دهد که وقتی دین و غیرت با هم گره می‌خورند، حتی مسلسل هم از پا انداختن آن ناتوان است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.