۲۴ تیر ۱۴۰۴ - ۱۲:۲۹
کد خبر: ۱۴٬۵۸۴

آگاه: شهره پیران، همسر شهید داریوش رضایی‌نژاد، دانشمند هسته‌ای در صفحه مجازی خود نوشت: پلان یک: سال‌های اول زندگی مشترکم است. برخی نام‌ها پر تکرار است. یکی از آنها مهندس اکبر مطلبی‌زاده است. می‌دانم یزدی است و داریوش وقتی می‌خواهد از او نقل‌قولی کند بر شدت «ق» تلفظ‌کردنش تاکید دارد، انگار این یک ویژگی لهجه یزدی است. می‌دانم از نظر هوش و کارایی داریوش را به‌عنوان مدیر بالادستی بسیار بسیار قبول دارد. رابطه‌شان بسیار صمیمی توأم با احترام ویژه داریوش برای ایشان است. 
پلان دوم: یک روز جمعه است. داریوش با مهندس مطلبی‌زاده رفته‌اند باغچه مهندس سمت دماوند. شب می‌رسد خانه با یک جعبه بزرگ سیب. از آن سیب‌های ترش‌وشیرین که من عاشقشانم. آن جعبه سیب نیمه‌رسیده سبز و قرمز چرا باید در ذهن من حک شود؟
پلان سوم: آرمیتا هنوز شیرخوار است. از بس بچه سختی است عزا گرفته‌ام چطور از شیر بگیرمش و به او شیر پاستوریزه با نی بدهم. شنیده‌ام اینکه بچه یاد بگیرد شیر را با نی بخورد پروسه طولانی است. شاید باورتان نشود ولی من پیش از شهادت داریوش دغدغه‌هایم همین‌قدر کوچک بود. داریوش، آرمیتا را با خودش برده است محل کار. من را که می‌بیند، می‌گوید شهره مژده بده. می‌گویم بابت چی؟ می‌گوید مهندس مطلبی‌زاده از یخچال اتاقش یک شیرپاکتی کوچک نی‌دار درآورد داد به آرمیتا. آرمیتا شیر را با نی تا ته خورد. 
پلان چهارم: یک هفته بعد شهادت داریوش، مهندس مطلبی‌زاده با... آمده‌اند منزلمان. من گریه آنها گریه، مکالمات وسط گریه و پیشنهادات ایشان در آن روز و پاسخ‌هایم را به‌روشنی به یاد دارم...
پلان پنج: آذرماه ۱۴۰۳ دعوت شده‌ام در جمعی از همکاران جوان داریوش صحبت کنم. صحبت‌هایم که تمام می‌شود، مجری می‌گوید در جمع ما مهندس مطلبی‌زاده و دکتر برجی هم حضور دارند. چشم‌هایم به محض دیدنشان پر از اشک می‌شود. میکروفون را دست می‌گیرد. صحبت‌های من در مورد داریوش را تایید می‌کند، اضافه می‌کند داریوش بسیار خلاق بود، رو به افق‌های تازه داشت، از توانمندی‌های داریوش بسیار تعریف می‌کند. برنامه که تمام می‌شود به همراه میزبان، مهندس مطلبی‌زاده و دکتر برجی سوار آسانسور می‌شویم. همچنان از داریوش می‌گویند. بعد از ۱۴ سال چرا باید من این دو نفر را ببینم؟
پلان شش: مهندس مطلبی‌زاده در همان باغچه سیب در شامگاه روز ۲۳ خرداد شهید شد. بعید می‌دانم سیبی بر درختی باقی‌مانده باشد. ولی می‌شود دوباره درخت کاشت. مثل ایران که با جوانانش ساخته می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.