آگاه: ادبیات روسیه، با تاریخچهای غنی و نویسندگانی چون الکساندر پوشکین، لئو تولستوی، فئودور داستایوفسکی، آنتون چخوف و ماکسیم گورکی، از قرن نوزدهم به بعد به یکی از تاثیرگذارترین جریانهای ادبی در جهان تبدیل شد. در ایران این ادبیات به دلیل نزدیکی جغرافیایی، روابط سیاسی و فرهنگی و همچنین همراستایی مضامین با ارزشهای ایرانی، جایگاهی ویژه یافت. این تاثیرات که در دورههای مختلف تاریخی از قاجار تا دوران معاصر قابلردیابی هستند، از طریق ترجمه آثار، تاثیر بر نویسندگان و روشنفکران ایرانی و همچنین فعالیتهای سیاسی و اجتماعی گسترش یافتند.
ادبیات روسیه تاثیر عمیقی بر ادبیات مدرن ایران، بهویژه در شکلگیری داستاننویسی و رماننویسی، داشته است. نویسندگان برجسته ایرانی، از جمله صادق هدایت، محمدعلی جمالزاده، جلال آلاحمد و صادق چوبک، به طور مستقیم و غیرمستقیم از نویسندگان روس الهام گرفتهاند. این تاثیرات در سبک، مضمون، ساختار روایی و دیدگاههای فلسفی آثار ایرانیان مشهود است.
از صادق هدایت و جمالزاده تا جلال آلاحمد
نخستین مترجمان ایرانی، آثار چخوف را از روی متون فرانسه برگرداندند. صادق هدایت نخستین کسی است که در سال ۱۳۱۰ آثار چخوف را در ایران ترجمه کرد. در میان نمایشنامهها نیز نخستینبار «مرغ دریایی» در سال ۱۳۲۸ ترجمه و چاپ شد.
بزرگ علوی هم در سال ۱۳۲۹ سراغ نمایشنامه «باغ آلبالو» که گویا پیشتر آن را ترجمه کرده و تا آن زمان نتوانسته بود، اجازه چاپ بگیرد، میرود.
از طرف دیگر با الهام و پیوند جمالزاده، به عنوان پدر داستاننویسی ایران، با چخوف روبهرو هستیم؛ سید محمدعلی جمالزاده برای نخستینبار در ایران به عالم قصهسرایی و داستاننویسی، سبک غربی را وارد کرد و پیشکسوت افرادی شد که امروز به این سبک داستان و رمان مینویسند. اشخاصی که با دقت بیشتری آثار جمالزاده را بررسی میکنند، متوجه این نکته میشوند که در آثار او، از یک طرف رد پای قصهها و حکایات ایرانی به چشم میخورد و از سوی دیگر، تاثیر داستانهای نویسندگان غربی را میتوان بهخوبی در آنها حس کرد. یکی از داستاننویسان بزرگ اروپایی که جمالزاده نسبت به او و آثارش علاقه بسیاری نشان میداد، آنتون چخوف بود. جمالزاده با آثار چخوف، بهخصوص داستانهای او آشنا بود، سبک داستاننویسی او را بسیار تحسین میکرد و حتی برخی از داستانهای او را نیز به زبان فارسی ترجمه کرد. از ویژگیهای اصلی داستانهای چخوف و جمالزاده عامهفهمبودن آنهاست. چخوف و جمالزاده زبانی ساده و عامهفهم را برای داستانهای خود برگزیدند و این امر یکی از نوآوریهای ادبی این دو نویسنده در ادبیات کشورشان به شمار میآید.
جلال آلاحمد، با دیدگاه انتقادی خود نسبت به غربزدگی، از آثار داستایوفسکی و تولستوی الهام گرفت. او در آثارش مانند «نون و القلم»، به مضامین عدالت اجتماعی و نقش روشنفکران در جامعه پرداخت که با دیدگاههای نویسندگان روس همراستا بود. همه این بزرگان چخوف را طنزنویس یا طنزپرداز میدانند. صادق هدایت به دوستانش میگوید برای درک طنز تلخ چخوف بخوانند. طبق گزارشهای مرکز روسی دانشگاه تهران، آنتون چخوف برای پنج سال متوالی (تا سال ۲۰۲۵) پرفروشترین نویسنده خارجی در ایران بوده است. داستانهای کوتاه او، مانند «بانوی سگدار» و «اتاق شماره ۶»، به دلیل سادگی، عمق روانشناختی و تمرکز بر زندگی روزمره، با فرهنگ ایرانی همخوانی دارند.
سبک ادبی آنتوان چخوف
آثار چخوف کمدی - تراژیک است؛ یعنی جایی در میانه تعریف کمدی (سرگذشت آدمهای پست که همدلی برنمیانگیزند) و تراژدی (سرگذشت آدمهایی برتر که در ما ترس و همدلی برمیانگیزند) قرار میگیرد. آدمهای او ستودنی نیستند، اما دوستداشتنی و رقت برانگیزند. در آثار چخوف، عشق و همدردی با این آدمها با نوعی تنفر از بیارادگی آنها آمیخته است. قهرمانها با پنهانکردن حقیقت دردناک پشت خیالپردازیها و در کارهای پوچ و مبتذل زندگیشان را بر باد میدهند و فضایی کمدی - تراژیک میآفرینند که انزوا و تنهایی انسان را به تصویر میکشد. در این آثار موقعیتهای جذاب داستانی در پسزمینهای از صحنههای ملالآور زندگی روزمره طنزی موقعیتی میآفریند که بیانگر تضاد و تقابل آدمها با دنیای پیرامونشان است. یکی از ویژگیهای مهم آثار چخوف برخورداری توأمان از فرهنگ شرقی و غربی است که در بسیاری از آثار طنز ایران حضور دارد و آن را به «نگاه چخوفی» تعبیر کردهاند؛ یعنی بیان آلام انسانها با طنزی تلخ اما چارهجویانه و مشحون از همدردی و ایمان به انسان و دل بسته به اخلاق و امید به آیندهای بهتر. نمایشنامه «باغ آلبالو» تجلیبخش این ویژگی است. این طنز در اعماق روح و روان ایرانی نیز وجود دارد و برای ما ملموس است و با آن احساس نزدیکی میکنیم.
یکی دیگر از ویژگیهای مهم و سبکی آثار چخوف «عینیبودن» نگاه نویسنده است. چخوف از رهگذر این نگاه عینی و بهدوراز سانتی مانتالیسم با سردی به بازگویی عادیترین روابط بشری میپردازد تا مسخرگی و دردناکبودن هم زمان آنها را روایت کند. این ویژگی چنان مهر چخوف را بر خود دارد که منتقدان ایرانی بیطرفی در قلم منصور یاقوتی و مجید دانش آراسته را گرایشی چخوفی تعبیر میکنند. سهراب شهید ثالث فرازهای مهم و طنزآلوده برخی از آثارش را تحتتاثیر همین مولفه ساخته است. خودش در مصاحبهای به آن اشاره میکند.
چخوف در فضای تئاتری ایران
چخوف در ایران، بیشتر به واسطه نمایشهایش شناخته میشود تا داستانهای بلندش و ازاینجهت شاید بتوان گفت چخوف، یکی از محبوبترین و پرکارترین نویسندههای خارجی نزد کارگردانان تئاتر ایرانی است. «باغ آلبالو»، «ایوانف»، «ماترویوشکا» و «دایی وانیا» از جمله این نمایشنامههاست.
اکبر زنجانپور، یکی از بهنامترین کارگردانان کشورمان بیشتر نمایشنامههای چخوف را روی صحنه برده است. او درباره علاقهاش به چخوف میگوید: چخوف خود زندگی است. او از زندگی جداشدنی نیست. پرسوناژهای چخوف خودشان حرف میزنند. این چخوف نیست که دیالوگ در دهان آنها میگذارد. او اینقدر اینها را زنده برمیگزیند و زنده بر صحنه میآورد که صدای پرسوناژها شنیده میشود. چخوف مانیفست یا شعار در دهان پرسوناژ نمیگذارد. اینها از جنس مردماند و شعار نویسنده نمیدهند. برای همین در نهایت منِ خواننده / بیننده را وادار میکند با حواس جمع به پرسوناژها نگاه کنم، چرا که بیدقت نگریستن به آنها میتواند مرا به بیراهه ببرد. او ساده و بیرحم است. نمیتوان با متنهایش شوخی کرد و پرسوناژ او را در کاری جدی یا شوخی به شعاردادن مجبور کرد. اگر جایی کسی چنین کاری بکند، اجرایش به زمین میخورد، چرا که همه چیز چخوف واقعی و فهمیدنی است.
این بازیگر و کارگردان ادامه داد: در گذشته برخی گمان میکردند کارهای چخوف کمدی نیست، ولی در دوره ما دیگر اظهرمنالشمس است که کارهای او جنبه طنز قویای دارد. باید بگویم، برخی دیالوگهای «مرغ دریایی» میتوانست خواننده یا کارگردان را به انحراف بکشاند. مثلا دختر میگوید که ما باید صلیب خودمان را بر دوش بکشیم. این جمله سنگینی است. اما طنز چخوف هم در این است که این دختر جوان هنوز تشخیص نمیدهد چگونه باید صلیب خود را بر دوش کشید. انگار پوزخندی برای تماشاچی است که او را چه به این حرفها!
زنجانپور همچنین درباره اولین اجرای خود از کارهای چخوف توضیح داد: از اتفاق، اولینبار در سال ۱۳۶۶ آخرین کار چخوف، «باغ آلبالو» را اجرا کردم. باید بگویم که حتی آثار یکیدونفره چخوف باید در صحنهای بزرگ اجرا شوند تا تماشاگر عظمت محیطی کار و نه پرسوناژها را ببینید و دریابد که چه باغ یا ساختمانی در حال نابودی و فروریختن است. خوشبختانه اولین کار ما هم در تالار وحدت اجرا شد. شب دوم اجرا به آنتراکت رسیدم. ما برای صحنه تبرزدن به درختان، با اغراق صدا ضبط کرده بودیم تا روی تماشاگر تاثیر عمیقی بگذاریم. اما همین که تبر زده شد، متوجه شدم که صدا خیلی بلند است. بلافاصله خودم را به اتاق رساندم و به صدای پخششده اعتراض کردم. اما متوجه شدم که این صدای موشک بوده است. خیلی جالب بود که صدای موشک و تبر اینقدر سینک پخش شد. چرا که هم موشک ضدبشر است و هم تبر درختان را حذف میکند. چخوف در همه کارهای خود تاکید میکند که نباید به طبیعت لطمه بزنیم. گمان میکنم اگر امروز بود در این مسائل دخالت میکرد و یکی از طرفداران محیطزیست بود. همه آثار بلند او در دوره تبدیل فئودالیسم به سرمایهداری است و در باغی اتفاق میافتد که در حال ازبینرفتن است. چخوف پرسوناژها را زیر ذرهبین نقد نمیگیرد، بلکه شرایط را نقد میکند. او بر این باور است که آدمها در شرایط بد عکسالعمل بد نشان میدهند و در شرایط خوب عکسالعمل خوب. در واقع او برای پرسوناژهای خود دل میسوزاند، حتی مویه میکند و کسانی را مقصر میداند که شرایط را آنچنان رقم زدهاند.
زنجانپور «باغ آلبالو» را کاملترین اثر چخوف میداند و معتقد است که در این کار پرسوناژها پیچیده، پنهان و عیانترند. همچنین، این اثر راجع به انسان و مسئولیتهای اوست که همین دیدن آن طنز پنهان را دشوار میکند. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به معروفترین اجراهایی که از نمایشنامههای چخوف روی صحنه تئاتر ایران رفته است.
«باغ آلبالو»
یکی از اجراهای خاطرهانگیز «باغ آلبالو» چخوف در ایران مربوط به اجرایی است که زنجانپور کارگردانی آن را برعهده داشت و در تالار وحدت اجرا شد. حسن معجونی و امیررضا کوهستانی که جزو کارگردان نسل بعد از زنجانپور به شمار میروند نیز نمایشنامه «باغ آلبالو» را به شیوه خود روی صحنه بردند.
سه خواهر
محمودرضا رحیمی با رویکردی متفاوت (تکیه بر زبان - بدن و نه فقط متن) این نمایش را روی صحنه برد و حمید امجد هم نسخهای بهروز و ترکیبی با دیگر آثار را به عنوان «سه خواهر و دیگران» تولید کرد.
داییوانیا
حمید سمندریان، استاد بزرگ تئاتر در کشورمان تئاتر، «مرغ دریایی» را در سال ۱۳۵۷ اجرا کرد و پس از آن اکبر زنجانپور در سال ۱۳۹۲ آن را روی صحنه برد.
نظر شما