آگاه: سواحل دریای خزر همواره مقصد اصلی بسیاری از ایرانیان در ایام تعطیلات بوده است؛ جایی که مردم برای تنفس هوای تازه و گذراندن اوقاتی خوش در کنار خانواده و دوستان به آن سفر میکنند، اما ارزش این دریاچه منحصربهفرد فراتر از جاذبههای گردشگری آن است.
معیشت و اقتصاد سه استان شمالی کشور یعنی گیلان، مازندران و گلستان به طور مستقیم به این پهنه آبی وابسته است. از صاحبان ویلاهای اجارهای و کارگران بنادر انزلی، نوشهر و ترکمن تا ماهیگیرانی که برای تامین معاش، تورهای خود را به آب میاندازند و هزاران فروشنده خرد و عمده که از حضور مسافران نفع میبرند، همگی حیات اقتصادیشان به سلامت این دریا گره خورده است.
با این حال، هر بار که به این دریا سر میزنید، ردپای بحران را بهوضوح میتوان دید: عقبنشینی مداوم آب و خطوط موازی که روی ساحل بهجامانده، نشانههای هشداردهندهای هستند. این وضعیت نهتنها زندگی جوامع محلی، بلکه تنوع زیستی منطقه از پرندگان مهاجر تا ماهیان ارزشمند خزر را نیز تهدید میکند. گزارش اخیر مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نیز بر این خطر حیاتی تاکید کرده و از وزارت امور خارجه تا نمایندگان مجلس را به اقدام فوری فراخوانده است: تنها با دیپلماسی فعال و تصویب قوانین کارآمد میتوان از فاجعهای در ابعادی بسیار گستردهتر از تراژدی دریاچه ارومیه جلوگیری کرد. نقشه دریای خزر که بر اساس دریای بالتیک ترسیم شده، نشان میدهد که در سالهای اخیر، سطح این پهنه بزرگ آبی محصور میان ایران، روسیه، قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان، ۲۸ متر پایینتر از نقطه صفر نقشهبرداری ساحل بالتیک است؛ اتفاقی بسیار بد که تنها در سال ۱۹۷۵ دیده شده بود. در اینجا باید تفاوت میان سطح آب و تراز آب روشن شود. سطح آب همان چیزی است که با چشم میبینیم؛ عقبنشینی خط دریا از ساحل یا بالا آمدن آن. اما تراز آب، مقیاسی علمی و قراردادی است که سطح دریا را نسبت به یک مرجع ثابت، مثل نقشهبرداری ساحل بالتیک میسنجد. به همین دلیل وقتی گفته میشود تراز آب خزر ۲۸ متر پایینتر از بالتیک است، یعنی ارتفاع سطح آن نسبت به این نقطه مرجع ۲۸ متر منفی ثبت شده است، نه اینکه آب دقیقا همین اندازه عقبنشینی کرده باشد. البته تاریخ نشان داده که آب دریای خزر در ۱۰ هزار سال گذشته، نوسانات شدیدی را تجربه کرده و حتی ۸۵۰۰ سال پیش، تراز آب دریای خزر حدود ۷۰ متر پایینتر از سطح کنونی بوده، با این حال تفاوت این دو برهه تاریخی، در میزان دخالتهای غیرطبیعی است. اگر ۸۵۰۰ سال پیش، اتفاقات طبیعی و خشکسالی احتمالی آبریزها به این دریاچه، باعث کاهش تراز آب دریای خزر بوده، این روزها عوامل غیرطبیعی در این تخریب بزرگ زیستمحیطی دست به کارند. حیات دریای خزر، بیش از تغذیه از آبهای زیرزمینی و بارش نزولات آسمانی، به جریان ورودی آب از رودخانههای منتهی به این دریاچه وابسته است. رودخانههای ورودی به دریای خزر شامل «ولگا»، «اورال»، «ترک»، «سوالک»، «سمور»، «کورا» و «سفیدرود» میشوند که حدود ۸۰ درصد منابع ورودی آب به دریا را تامین میکنند و بهطورکلی تخمین زده میشود که متوسط آبدهی این رودخانهها به خزر حدود ۳۰۰ کیلومتر مکعب در سال باشد. با این حال، نقش این رودخانهها در حیات خزر متوسط است و درحالیکه سفیدرود، بزرگترین رود ورودی به این دریا از ایران تنها سالی سه کیلومترمکعب آب به این پهنه آبی تزریق میکند، آبدهی متوسط رودخانه ولگا در طول ۱۵۰ سال گذشته بین ۱۵۰ تا ۳۶۸ کیلومترمکعب در سال متغیر بوده است. در این بین احداث سدهای متعدد روی رودخانه ولگا با ۱۷۵ کیلومترمکعب ظرفیت، باعث شده تا شریان اصلی حیات خزر، بیرمقتر از همیشه باشد. در سالهای اخیر، روسیه ۴۰ سد روی رود ولگا ساخته و ۱۸ سد دیگر نیز در دست مطالعه و ساخت است. این امر جریان آب ورودی به دریای خزر را کاهش داده است. علاوه بر این، تهاجم روسیه به اوکراین و تحریمهای غرب علیه روسیه باعث کاهش شدید واردات محصولات کشاورزی از اروپا و ایالات متحده به روسیه شده است. این امر باعث افزایش بهرهبرداری از منابع آب ولگا برای توسعه کشاورزی، بهویژه کشت گندم در مناطق اطراف این رودخانه شده است. تاثیر ولگا بر حیات دریای خزر بهقدری است که وقتی در سال ۲۰۱۵ آبدهی رودخانه ولگا ۱۸۲ کیلومتر مکعب بود که یکی از کمترین مقادیر ثبت شده است، در پایان همان سال تراز آب دریای خزر نسبت به سال قبل ۲۹ سانتیمتر کاهش یافت و در سال ۲۰۱۶ و با افزایش آبدهی ولگا به ۲۶۱ کیلومتر مکعب، تراز آب ۵ سانتیمتر افزایش یافت. تغییرات سریع سطح آب دریای خزر تاثیرات مختلفی بر محیطهای ساحلی و دریایی میگذارد که عمدتا شامل پیشروی یا پسروی خط ساحلی، گسترش یا خشکشدن تالابها و شتاب یا کاهش سرعت تبادل آبهای عمیق میشود. این تغییرات سریع در خط ساحلی بر محیطزیست تاثیر میگذارد و ممکن است تالابها بهسرعت ظاهر یا بهسرعت ناپدید شوند. تالابهای ساحلی دریای خزر بهویژه تالاب گمیشان و خلیج گرگان که وابسته به آب دریای خزر هستند، به کاهش تراز آب بسیار حساس هستند و در صورت تداوم کاهش تراز آب، این مناطق ممکن است به محیطهای تبخیری و نمکزار تبدیل شوند. علاوه بر این، کاهش دبی رودخانه کورا و به طور غیرمستقیم رودخانه ارس ایران، تاثیر قابلتوجهی بر تالابهای ساحلی، بهویژه در مناطق جنوبی دریای خزر دارد. کاهش ورودی آب شیرین، شوری آب را افزایش داده و بومسازگانهای حساس این مناطق را تهدید میکند که تهدیدی بزرگ برای جانوران ساکن در آنهاست. برای نمونه در جنوب تالاب گمیشان، در قرن نوزدهم و در زمان بالابودن تراز آب، تالاب دیگری به نام حسنقلی وجود داشت که با کاهش تراز آب خشک شد. این روند نشان میدهد که تغییرات سطح آب دریای خزر میتواند تاثیر مستقیمی بر پویایی بومسازگانهای ساحلی، ازجمله تشکیل و ازبینرفتن تالابها داشته باشد.
خداحافظی با پرندگان مهاجر سیبری
خشکی تالابها بر پرندگان و ماهیان تاثیر مستقیم میگذارد. علاوه بر اینکه این تالابها، زیستگاه زمستانی و تابستانی پرندگان مهاجر هستند، ساحل غربی دریای خزر یک مسیر مهاجرتی پرکاربرد برای صدها گونه پرنده بین شرق آفریقا و غرب سیبری است. چندین گلوگاه با تنها چند کیلومتر عرض بین قفقاز بزرگ و دریای خزر وجود دارد، جایی که دشت ساحلی در داغستان و آذربایجان باریک میشود.
در داغستان، سرشماری مطالعات پرندگان از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۴ انجام شد که کاملا با دوره قبلی افزایش تشکیل تالاب و افزایش سطح آب دریای خزر مرتبط بود. با تعداد بیشتر تالابها، میتوان نشان داد که گونههای بیشتری از پرندگان از این مسیر مهاجرتی استفاده میکنند. این تحقیقات نشان داد که پیشبینی حضور مجدد جوامع پرندگان با ظهور یا ناپدیدشدن تالابهای بزرگ بسیار در ارتباط است. این گلوگاههای مهاجرتی، این روزها توسط آلودگی نفتی تالابها و ساخت بزرگراههای اصلی شمالی - جنوبی تهدید میشوند.
نظر شما