پژوهشی تازه نشان می‌دهد که ماندگاری یک رمان، فقط به قدرت داستان یا جذابیت شخصیت‌هایش وابسته نیست، بلکه در عمق جمله‌ها، پیچیدگی واژگان و حتی در میزان نقطه و ویرگول‌هایش هم می‌توان ردی از کلاسیک شدن یافت.

رمان‌ها چگونه کلاسیک می‌شوند؟

آگاه: به گزارش «آگاه» و به نقل از نیوساینس، چرا برخی رمان‌ها نسل پشت نسل خوانده می‌شوند، در حالی‌ که بعضی دیگر بلافاصله پس از انتشار پرفروش می‌شوند اما سپس ناپدید می‌شوند؟ پژوهشی تازه نشان می‌دهد که پاسخ این پرسش شاید در ساختار جمله‌ها و چیدمان واژه‌ها نهفته باشد. در گذشته پژوهشگران بیشتر به محتوای داستان‌ها توجه داشتند و عواملی چون شخصیت مرد دوست‌داشتنی را از ویژگی‌های مشترک آثار پرفروش می‌دانستند. اما کمتر کسی بررسی کرده که چه چیزی باعث می‌شود رمانی پس از گذشت یک قرن همچنان محبوب بماند.
لیااو وانگ از دانشگاه یورک در تورنتو و همکارانش ۳۰۰ رمان انگلیسی منتشرشده میان سال‌های ۱۹۰۹ تا ۱۹۲۳ را بررسی کردند. نیمی از این آثار، از جمله «جوانان خوش‌شانس» نوشته ویلیام جان لاک و «اوکس سیاه» اثر گرترود آدرتن، در سال انتشار خود در فهرست 10 کتاب پرفروش مجله پابلیشرزویکلی قرار داشتند اما امروزه در فهرست خوانندگان سایت گودریزدز هم جایی ندارند. در مقابل، نیمه دیگر- از جمله ماجرای اسرارآمیز در استایلز اثر آگاتا کریستی و آن اون‌لی از لوسی ماد مونتگومری- هنوز محبوب خوانندگان معاصرند، حتی اگر در زمان انتشار چندان پرفروش نبوده باشند. پژوهشگران مدلی از هوش مصنوعی را آموزش دادند تا این دو گروه را از هم تفکیک کند.
مدل با بررسی کامل متن‌ها دریافت که رمان‌های پرفروش اولیه معمولا طولانی‌تر و از واژگان گفتاری بیشتری مانند «آره»، «اوه» و «باشه» استفاده کرده‌اند و نشانه‌گذاری بیشتری دارند. به باور پژوهشگران، این ویژگی‌ها خواندن سریع‌تر را ممکن کرده و جذابیت فوری به اثر می‌دهد، هرچند ممکن است از عمق محتوایی آن بکاهد. در مقابل، رمان‌هایی که هنوز محبوب‌اند، کوتاه‌تر اما دارای جمله‌های بلندتر و واژگان دشوارتری هستند. این آثار تمرکز بیشتری از خواننده می‌طلبند و شاید به همین دلیل در ذهن ماندگارترند و بیشتر بازخوانی یا توصیه می‌شوند. زمانی که مدل روی باقی‌مانده رمان‌ها آزمایش شد، توانست با حدود ۷۰ درصد دقت آنها را در دو دسته قرار دهد. پژوهشگران نتیجه گرفتند که گرچه عوامل بیرونی مانند موضوع، بازاریابی یا شهرت نویسنده نیز موثرند، اما «می‌توان ماندگاری را تنها بر اساس متن پیش‌بینی کرد.» آنها افزودند که شناخت چنین عواملی می‌تواند برای نویسندگان و ناشران قدرتی شگرف باشد. با این حال، دوروتی هیل از دانشگاه برکلی معتقد است که اثر یک رمان باید در بازه‌ای بیش از صد سال سنجیده شود تا بتوان آن را واقعا «جاودانه» نامید. او یادآور می‌شود که حتی جایگاه آثار کلاسیکی چون شکسپیر نیز دگرگون می‌شود: بسیاری شکسپیر را نماد جاودانگی ادبیات انگلیسی می‌دانند، اما در حال حاضر گرایش دانشگاه‌های آمریکایی به حذف الزام مطالعه شکسپیر از رشته ادبیات است. در این پژوهش علمی، آنچه در نگاه نخست داده‌محور و زبانی به نظر می‌رسد، در واقع بازتابی از مفهوم ادبی دیرپای «وزنِ ماندگاری» است؛ اینکه اثر بزرگ ادبی نه صرفا از روایت، بلکه از ریتم و بافت زبانی ساخته می‌شود. رمان‌های محبوب امروز، مانند آثار کریستی یا مونتگومری، به‌ظاهر ساده و داستان‌محورند اما جمله‌های بلند و واژگان دقیق‌شان خواننده را درگیر تامل می‌کند، نه فقط هیجان. در برابر، پرفروش‌های زودگذر با گفتار روزمره و ریتم سریع، مثل جرقه‌هایی‌ هستند که لحظه‌ای در بازار ادبیات می‌درخشند و خاموش می‌شوند. پژوهش وانگ و همکارانش، شاید بی‌آنکه خود قصد داشته باشند، یادآور نکته‌ای است که منتقدان مدرن نیز بارها گفته‌اند: فرم، نوعی اخلاق است. درازای جمله، سکوت میان ویرگول‌ها یا حتی حذف یک «آره» می‌تواند میان ماندگاری و فراموشی تفاوت بسازد. در نهایت، شاید راز کلاسیک شدن در همین باشد: آثاری که ما را وادار می‌کنند آهسته‌تر بخوانیم و عمیق‌تر بیندیشیم، همان‌هایی‌ هستند که زمان را شکست می‌دهند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.