۱۸ آبان ۱۴۰۴ - ۲۲:۴۲
کد خبر: ۱۷٬۸۰۱

زهرا بذرافکن-خبرنگار گروه فرهنگ: سریال «محکوم» یک درام دادگاهی است که به کارگردانی سیامک مردانه تولید شده است. مردانه که تجربه قبلی او تنها دستیاری کارگردان در پروژه‌هایی چون «زخم کاری» بوده، با این مجموعه اولین تجربه کارگردانی خود را به ثبت رسانده است. حسین مهدویان، کارگردان سینما و نمایش خانگی نیز به عنوان مشاور در این پروژه حضور دارد. این مجموعه که تا امروز ۱۰قسمت از آن پخش شده، در ژانر درام دادگاهی-جنایی به صورت هفتگی از طریق پلتفرم فیلیمو در حال پخش است و حالا در آستانه انتشار قسمت‌های پایانی خود قرار دارد.

پوچ و بی‌محتوا

آگاه: داستان اصلی سریال حول محور شخصیت نسرین (با بازی ساره بیات) می‌چرخد؛ یک دادیار که پس از فوت همسرش تصمیم به ازدواج مجدد با مردی به نام خسرو می‌گیرد. این تصمیم با مخالفت شدید پسرش مهیار روبه‌رو می‌شود. زمانی که دختر خسرو به طرز ناگهانی کشته و مهیار مظنون اصلی پرونده معرفی می‌شود، نسرین خود را در مخمصه غیرممکنی می‌یابد. کشمکش ویرانگر میان وظیفه شغلی‌اش به عنوان یک قاضی و عشق مادری‌اش برای اثبات بی‌گناهی فرزندش. پژمان جمشیدی در نقش ادیب فروتن، بازپرس پرونده قتل و کوروش تهامی و مهران غفوریان نیز در نقش‌های کلیدی حضور دارند. با وجود حضور بازیگران شناخته‌شده و سرمایه‌ای قابل توجه اما نقد و نظرها نشان می‌دهند که سریال «محکوم» قربانی ضعف‌های بنیادین از جمله حفره‌های منطقی در فیلمنامه، فاجعه در اجرای فنی و البته کپی‌برداری ایده اصلی سریال شده است.

ایده خارجی با اجرای داخلی ضعیف
بزرگ‌ترین ضربه‌ای که بر پیکره اعتبار هنری سریال «محکوم» وارد شده، اتهام تقلید مستقیم از آثار خارجی است. برخی منتقدان تاکید دارند که این مجموعه نه یک الهام‌گیری هوشمندانه، بلکه عملا کپی برابر اصل از یک الگوی موفق بین‌المللی است که صرفا با نام جدید و بازنویسی بومی‌سازی تولید شده است. این کپی‌برداری نه تنها خط داستانی اصلی را دربر می‌گیرد، بلکه دامنه آن به عناصر فنی و بصری نیز گسترش یافته است. میزانسن‌ها، رنگ‌بندی، قاب‌بندی‌ها و حتی موسیقی پس‌زمینه همگی به ‌شکلی آشنا و تکراری یادآور تریلرهای جنایی و روانشناختی خارجی هستند. الگوی اصلی تقلید، شباهت‌های ساختاری انکارناپذیری با مینی‌سریال موفق HBO، یعنی «فروپاشی» (The Undoing) دارد که نیکول کیدمن و هیو گرانت نقش‌های اصلی آن را ایفا کردند. در هر دو داستان، یک زن موفق و تحصیلکرده (در فروپاشی یک تراپیست و در محکوم یک دادیار) با شوک یک قتل ناگهانی در خانواده نزدیک خود روبه‌رو می‌شود؛ قتلی که زندگی و باورهای او را متلاشی می‌کند و او را درگیر یک کشمکش شدید حقوقی و روانشناختی می‌سازد.
به نظر می‌رسد نیاز پلتفرم‌ها برای تولید سریع محتوای پرتعلیق و جذاب برای رقابت با آثار جهانی، منجر به روی آوردن به نقشه‌های راه از پیش‌آزموده‌شده خارجی شده است. اگرچه این کار ریسک شکست ایده اصلی را تا حدی کاهش می‌دهد اما نتیجه یک محصول بی‌هویت و بدون اصالت هنری است. این الگوبرداری کورکورانه در نهایت با ضعف‌های پژوهشی در زمینه قوانین قضایی داخلی ترکیب شده و محصولی آشفته را به نمایش می‌گذارد که نه منطق ایرانی را می‌پذیرد و نه جذابیت الگوی اصلی را حفظ می‌کند.

حفره‌های منطقی و داستان‌گویی سست
اگرچه ایده اولیه «محکوم» جذاب به نظر می‌رسد اما فیلمنامه‌نویسی در ادامه مسیر دچار ضعف‌های عمیق و حفره‌های منطقی گسترده‌ای می‌شود که جدیت ژانر جنایی-حقوقی را به طور کامل زیر سوال می‌برد. یکی از پرتکرارترین انتقادات مخاطبان خلأ واقع‌نمایی و بی‌منطقی در روند پیگیری پرونده قتل است. اوج این بی‌منطقی در همراهی عجیب بازپرس پرونده قتل (ادیب فروتن با بازی پژمان جمشیدی) با مادر متهم (نسرین) دیده می‌شود. در کجای دنیا سابقه دارد که بازپرس اصلی یک پرونده قتل، ساعت‌ها در ماشین مادر متهم بنشیند و با او هم‌سفر شود، در کوچه‌پس‌کوچه‌ها به دنبال شواهد بگردد و عملا نقش وکیل مدافع او را ایفا کند؟ این رویه نه تنها کاملا با اصول حرفه‌ای، قضایی و قانونی تحقیقات قتل در تضاد است، بلکه ماهیت شخصیت بازپرس را به یک کاراکتر رمانتیک غیرحرفه‌ای تقلیل می‌دهد و اعتبار او را به عنوان یک شخصیت جدی در سیستم قضایی از بین می‌برد. این رابطه عجیب به جای خلق کشمکش‌های حقوقی پیچیده، تنها برای ایجاد درام سطحی و ملودراماتیک استفاده شده است. علاوه بر این، شخصیت‌پردازی‌های سریال نیز عموما ناقص، اغراق‌آمیز و غیرواقعی هستند. به عنوان مثال، نحوه نمایش کاراکتر وکیل‌بند در زندان که با لحنی تند، زننده و رفتارهای تحقیرآمیز با زندانیان از جمله مهیار برخورد می‌کند، بیشتر شبیه کلیشه‌های دهه‌های گذشته است تا واقعیت‌های فضای زندان فعلی. این کاراکترها صرفا برای ایجاد تنش‌های نمایشی و غیرضروری طراحی شده‌اند و نشان می‌دهند که نویسنده ترجیح داده است به جای پژوهش عمیق و خلق کشمکش‌های حقوقی واقعی مانند آنچه در آثار استاندارد این ژانر دیده می‌شود، از میانبرهای احساسی و غیرمنطقی استفاده کند تا داستان را به سرعت جلو ببرد. باری، سریال «محکوم» قربانی فرمول تکراری و خسته‌کننده سریال‌های نمایش خانگی شده است. فرمولی متشکل از کمی خشونت، چند درگیری خیابانی و چاشنی تعلیق که پس از گذشت چند قسمت ابتدایی دیگر جذابیتی برای مخاطب ندارد و او را به جای انتظار برای کشف راز، به انتظار تمام شدن اپیزود و بلکه کل سریال می‌نشاند. این مسئله نشانگر آن است که برای ساخت درام‌های پلیسی و قضایی، تعلیق و خشونت سطحی کافی نیست و نیاز به پژوهش، منطق داستانی قوی و شخصیت‌پردازی محکم، حلقه مفقوده «محکوم» است.

یک فاجعه بصری
ضعف‌های اجرایی و فنی سریال «محکوم»، به ویژه در بخش گریم و حفظ راکورد به حدی آشکار است که به یکی از بزرگ‌ترین حواشی و انتقادات عمومی تبدیل شده است و حتی سیامک مردانه، کارگردان را وادار به پذیرش قصور کرده است. بارزترین و علنی‌ترین نقطه ضعف، مربوط به گریم ساره بیات در نقش نسرین و پژمان جمشیدی در نقش ادیب فروتن است. جراحت‌های عمیق و زخم‌های صورت نسرین که ناشی از یک درگیری شدید است، در یک سکانس با صورتی پوشیده از خون آغاز می‌شود اما در سکانس بعدی که فاصله زمانی کوتاهی دارد، زخم‌ها به طرز معجزه‌آسایی ناپدید شده یا آنقدر کمرنگ شده‌اند که دیگر قابل مشاهده نیستند. در مورد بازپرس ادیب فروتن، تغییرات ناگهانی در چهره او در سکانس‌های پشت سر هم برای مخاطب محسوس و آزاردهنده است. راکورد به منزله ستون نامرئی نظم تصویری در سینما است. وقتی این ستون می‌شکند، جهان داستان فرومی‌ریزد و مخاطب احساس می‌کند فیلمساز به او و دقت نظرش اهمیت نداده است. این سطح از بی‌دقتی در یک پروژه پرهزینه نشان می‌دهد که تیم تولید احتمالا زمان، انرژی و منابع خود را صرف حفظ سرعت پخش و رقابت کرده و جزئیات بصری حیاتی را قربانی کرده‌اند. حتی حضور ستاره‌ها نیز نتوانسته است این ضعف‌های فنی را بپوشاند. در واقع، این اشتباهات به شهرت بازیگران نیز لطمه زده و اعتبار حضور آنها را مخدوش کرده است.

ناکامی یک درام تکراری
سریال «محکوم» فرصت‌های طلایی خود را برای تبدیل شدن به یک درام جنایی متفاوت در نمایش خانگی ایران به دلیل اصرار بر تقلید از الگوهای خارجی و حتی داخلی و بی‌توجهی به منطق روایی و دقت فنی، به ورطه تکرار و ابتذال کشانده است. ایده‌ای که می‌توانست با تمرکز بر کشمکش‌های روانشناختی و حقوقی عمیق میان یک مادر، قاضی و فرزند متهمش یک اثر ماندگار خلق کند، در نهایت تبدیل به محصولی شد که در دام کلیشه‌های نخ‌نمای داخلی گرفتار آمد. نتیجه نهایی این روند، شکست «محکوم» در جلب اعتماد مخاطب حرفه‌ای است. این سریال نه تنها نتوانست تابوی روایت زندگی قضات را بشکند و تصویری واقع‌گرایانه ارائه دهد، بلکه تنها مهر تاییدی زد بر این حقیقت که صنعت نمایش خانگی ما همچنان از خلاقیت اصلی، پژوهش عمیق و اجرای دقیق در سطح استاندارد فاصله زیادی دارد. «محکوم» در واقع محکوم به واکنش‌های تلخ مخاطبانی است که در انتظار یک درام جنایی محکم، با یک کپی پرعیب و نقص روبه‌رو شدند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.