۲۸ آبان ۱۴۰۴ - ۲۲:۴۴
کد خبر: ۱۸٬۰۹۹

در هر تمدنی، لحظه‌هایی وجود دارد که «کلمه» بر جای سیاست می‌نشیند و «کتاب» نقش نهاد راهبری را ایفا می‌کند. تمدن اسلامی، بیش از هر تمدن دیگر، با کتاب بالیده و با قلم، قدرت ساخته است.

آگاه: اگر در تاریخ پرافتخار ایران، کتابخانه‌های آل‌بویه و دارالعلم‌های شیعی، شاکله‌ بالندگی علمی را رقم زدند، در روزگار ما، سنت تقریظ‌نویسی رهبر انقلاب، همان کارکرد تاریخی را در مقیاس جدید و با منطق حکمرانی فرهنگی بازآفرینی کرده است. اگر سیاست را، هنر «جهت‌دهی به اراده‌ها» بدانیم، سنت تقریظ‌نویسی رهبری، یکی از پیچیده‌ترین و دقیق‌ترین سازوکارهای معماری اراده فرهنگی در تاریخ معاصر ایران است؛ سنتی که در ظاهر، امضایی بر حاشیه یک کتاب است، اما در باطن، طراحی هندسه حرکت فرهنگ و مهندسی جریان تولید اندیشه است. تقریظ، صرفا «تحسین یک کتاب» نیست؛ «حکم راهبردی برای مسیر فرهنگ» است. تقریظ، اعلام «تشخیص» و «تعیین» است: تشخیص ظرفیت‌های مغفول‌مانده فرهنگی و تعیین مسیر آینده روایت‌سازی ملی.
تقریظ، در ذات خود، یک «کنش تمدنی» است؛ زیرا کتاب را از حد یک کالای فرهنگی، به سطح «منبع قدرت نرم» ارتقا می‌دهد. هر کتابی که مورد توجه حکیم فرهمند انقلاب قرار می‌گیرد، از لحظه تقریظ، بخشی از حافظه راهبردی ملت می‌شود. این سنت، در حقیقت، نظام گزینش و جهت‌دهی معرفتی است: رهبری، کتابی را انتخاب می‌کنند که گرهی از تاریخ و هویت این ملت را بگشاید، زخمی از حافظه ملی را مرهم نهد، یا خلایی در جبهه فکر و فرهنگ را ترمیم کند. به همین علت، تقریظ‌ها در طول زمان، نقشه‌ای پنهان ولی منسجم را آشکار می‌کنند؛ نقشه‌ای که از تاریخ دفاع مقدس آغاز شده و اکنون تا ساحات هویت، خانواده، مقاومت و انسان‌سازی امتداد یافته است. در یک نگاه دقیق‌تر، سنت تقریظ، سه‌کارکرد همزمان دارد:
نخست، «کشف استعداد»؛ زیرا رهبری با نگاه نافذ خود، از میان هزاران قلم، قلم‌هایی را شناسایی می‌کنند که ظرفیت جریان‌سازی دارند و بدون این تلنگر، ممکن بود در حاشیه بمانند.
دوم، «تولید معیار و جهت دادن به ذائقه»؛ یعنی تعیین سطح، جهت و وزن ادبیات انقلاب. تقریظ، معیار کیفیت می‌سازد: معیار روایت صحیح، عمق، صداقت و اصالت.
سوم، «تعیین مسیر نشر و تنظیم هویت ملی از مسیر روایت»؛ تقریظ، به نشر می‌گوید از چه موضوعاتی غفلت نکند و به نویسنده می‌گوید قلم خود را در کدام میدان به‌کار گیرد. این همان «هدایت نرم» است؛ این سه‌گانه، همان هندسه‌ راهبری فرهنگی است؛ هندسه‌ای که در آن، انتخاب یک کتاب، تعیین مسیر یک جریان است.
اما در کنار فرصت‌ها، تهدیدهایی نیز از دل همین سنت برمی‌خیزد؛ بزرگ‌ترین تهدید آن است که این سرمایه عظیم، به‌جای تبدیل شدن به «جریان»، در حد «مراسم» تقلیل یابد. تجاری‌سازی تقریظ، سطحی‌سازی نشر یا محدودکردن آن به ژانرهای محدود، خطری واقعی است. تقریظ، قرار نبود به «برچسب پرفروش» بدل شود؛ قرار است «غایت‌نما» و «جهت‌دهنده» باشد. دومین تهدید، تبدیل تقریظ به عنصر تشریفاتی در صنعت نشر است؛ حال آنکه هر تقریظ باید «منشأ نهضت» باشد؛ نهضتی در خواندن، نوشتن، فهمیدن و روایت‌سازی.
نقطه اصلی در تحلیل تقریظ، توجه به «نسبت سه‌گانه: رهبری- کتاب- ایران قوی» است. کتاب‌هایی که تقریظ می‌گیرند، تصادفی نیستند؛ این کتاب‌ها «اجزای پازل هویتی ایران آینده» هستند. روایت‌هایی که رهبری تایید می‌کنند، همان روایت‌هایی هستند که تحریف، دست بر آنها نهاده است: دفاع مقدس، خانواده، هویت ملی، مقاومت، کارآفرینی، سبک زندگی، تاریخ‌نگاری شفاهی، زندگی شهدا و تجربه‌های زیسته ملت. تقریظ یعنی «حراست از حافظه»: دشمن روایت را حذف می‌کند؛ رهبری آن را احیا می‌سازد.
نکته مهم‌تر آن‌ است‌ که سنت تقریظ، تداوم یک «الگو» است: الگوی رهبر کتابخوان. در دوران کنونی که رسانه‌ها با هجوم تصویر و سرعت، صبر مطالعه را ربوده‌اند، اینکه رهبر انقلاب، در میانه‌ میدان‌های سیاست، امنیت، جنگ نرم و اقتصاد، چنین اهتمامی به کتاب‌خوانی دارند، یک پیام راهبردی است: «رهبری فرهنگ، از مسیر خواندن می‌گذرد، نه صرفا گفتن». اگر مدیران، معلمان، طلاب، اساتید دانشگاه و فعالان فرهنگی به‌جای تکریم لفظی، الگوی عملی کتاب‌خوانی ایشان را پی بگیرند، بسیاری از بحران‌های فرهنگی کشور: از فقر مطالعه تا سطحی‌گرایی، قابل درمان خواهد بود. تقریظ‌ها نشان می‌دهد که معظم‌له، «معمار ذائقه» هستند؛ دقت در انتخاب موضوعات، تنوع حوزه‌های مطالعاتی، توجه به نویسندگان جوان و حساسیت نسبت به کتاب‌های کمتر دیده‌شده، الگویی است که باید بازتولید شود.
تقریظ همچنین نوعی دیپلماسی فرهنگی درونی است: رهبری از طریق کتاب، با نویسنده، ناشر، نسل جوان، معلم، خانواده و کل جامعه سخن می‌گویند. هر تقریظ یک «نامه راهبردی» است؛ نامه‌ای کوتاه، اما به‌معنای دقیق کلمه، بخشی از «بیانیه گام دوم فرهنگی» است. با همین نگاه است که تقریظ‌ها در خارج از مرزها نیز اثر می‌گذارند؛ این سنت، یک مدل ایرانی برای معرفی حقیقت ایران است: حقیقتی که غرب با ده‌ها اتاق فکر نمی‌تواند تحریفش کند، وقتی در ادبیات روایی ملت تثبیت شود.
اکنون پرسش اصلی این است: تکمیل چرخه تقریظ، وظیفه چه کسانی است؟
تقریظ، آغاز است، نه پایان؛ اما بسیاری از نهادها، آن را پایان می‌انگارند. کتابی که تقریظ گرفته، باید وارد پنج میدان شود:
یک) میدان «نقد تخصصی» برای عمیق‌سازی محتوا
دو) میدان «ترجمه» برای جهانی‌سازی روایت
سه) میدان «رسانه و سینما» برای تبدیل متن به روایت عمومی
چهار) میدان «شبکه‌سازی نویسندگان»
پنج) میدان «آموزش و تربیت» برای استفاده در مدارس و دانشگاه‌ها.
اگر این پنج حلقه کامل نشود، تقریظ، به‌جای «نهضت»، به «یادبود» تبدیل خواهد شد و این ظلمی است به سنتی که رهبر انقلاب سه دهه برای آن زحمت کشیده‌اند. بنابراین سنت تقریظ، عمق استراتژیک رهبری فرهنگی است. این سنت، الگوی حوزه‌ها، دانشگاه‌ها و همه نهادهای فرهنگی است: راهبری فرهنگی، با فهم، انتخاب و تبیین آغاز می‌شود، نه با بخشنامه و تقریظ، یک امضا نیست؛ معماری آینده  است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.