بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شاه که در پی شکست کودتای اول به رم گریخته بود، در روز ۳۱ مرداد به تهران بازگشت و در این فکر بود که با کمک اربابان انگیسی و آمریکایی خود قدرت را محکم‌تر از گذشته در دست بگیرد. از این رو نخست‌وزیر دولت کودتا سپهبد زاهدی در نامه‌ای به آیزن هاور، رئیس‌جمهور وقت آمریکا ضمن اعلام تلاش برای بهبود وضع بین‌المللی ایران و تجدید مناسبات سیاسی ایران و انگلیس، از آمریکا برای «نجات ایران از هرج و مرج اقتصادی و مالی» تقاضای کمک فوری کرد.

۱۶ آذر و تولد شعار «مرگ بر آمریکا»

آگاه: در شهریور همان سال دولت آمریکا موافقت خود را با پرداخت مبلغ ۲۳/۴ میلیون دلار اعلام کرد و همچنین مبلغ ۴۵ میلیون دلار کمک بلاعوض نیز به ایران اعطا کرد. بعدها معلوم شد که آمریکایی‌ها پنج میلیون دلار از این مبلغ را بابت دستمزد زاهدی و اطرافیانش در قبال کودتا پرداخت کرده بودند. اگرچه آمریکایی‌ها هدف خود را کمک به دولت جدید ایران برای «اعاده ثبات در کشور» و «پیشرفت اقتصادی» عنوان می‌کردند، اما واقعیت این بود که آنها ارسال کمک‌های مالی به دولت کودتا را به منظور سازماندهی دوباره ارتش و دستگاه‌های اداری در جهت مقابله با فشار شوروی در مرزهای شمالی و مبارزه با قدرت حزب توده در داخل، ضروری می‌دانستند. از سوی دیگر تسلط همه جانبه بر ایران و منابع نفتی آن را دنبال می‌کردند. از این رو پس از امضای قرارداد کنسرسیوم در ۲۸ شهریور ۱۳۳۲ بود که با پرداخت ۳/۱۲۷ میلیون دلار به عنوان وام به ایران موافقت کرد. در این راستا رژیم پهلوی نیز تلاش می‌کرد با کمک‌های مالی و اطلاعاتی آمریکا (سازمان سیا)، مخالفان را سرکوب کند و عمر حکومت خود را که مورد نفرت عمومی بود، تداوم بخشد.
در ۱۶ آبان سال ۳۲ دولت کودتا برای تجدید روابط ایران و انگلستان که در جریان ملی‌سازی صنعت نفت قطع شده بود، به صورت مخفیانه، شروع به مذاکرات کرد. در ۱۴ آذر ۳۲ تصمیم دو دولت را مبنی بر «مبادله بدون تاخیر سفیر» اعلام کرد. از همان روز اعلام رسمی تجدید روابط ایران و انگلیس که با وعده ورود قریب‌الوقوع دنیس رایت، به عنوان کاردار سفارت انگلیس در تهران همراه بود، ناآرامی‌ها و تظاهرات پراکنده‌ای در چند نقطه از پایتخت، از جمله بازار تهران و دانشگاه تهران شکل گرفت. در پس آن نیز عده‌ای از معترضان در دانشگاه و بازار دستگیر شدند. همزمان با بروز این ناآرامی‌ها، روز ۱۷ آذر برای ورود نیکسون، معاون رئیس‌جمهور آمریکا به تهران تعیین و اعلام شد.
نیکسون در واقع به ایران می‌آمد تا نتیجه سرمایه‌گذاری ۲۱ میلیون دلاری را که سازمان جاسوسی آمریکا، در راه کودتا و سرنگونی دولت مردمی مصدق هزینه کرده بود، از نزدیک مشاهده کند و نتایج تحولات اخیر را که به تعبیر آیزن‌هاور «پیروزی سیاسی امیدبخشی را در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی کرده است» ببیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا و استکبار جهانی نشان دهند. رژیم پهلوی برای مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت سفر نیکسون نیروهای نظامی خود را در دانشگاه مستقر کرد؛ روز ۱۵ آذر یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه دستور می‌رسد که «باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیسکون صداها خفه شود و جنبنده‌ای نجنبد.» رژیم در اقدامی کم‌سابقه، نیروهای لشکر دو زرهی را به دانشگاه اعزام کرد.
صبح ۱۶ آذر، دانشجویان هنگام ورود به دانشگاه سعی داشتند بهانه به دست بهانه‌جویان ندهند. اما جو کاملا ملتهب بود. ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانه‌ای به دست جلادان نیامد به داخل دانشکده‌ها هجوم آوردند؛ از پزشکی، داروسازی، حقوق و علوم سیاسی عده زیادی و حتی استادان را دستگیر کردند و مورد ضرب و شتم و فحش و ناسزا قرار دادند. رئیس وقت دانشگاه تهران برای آنکه جلوی ناآرامی‌ها را بگیرد، کل دانشگاه تهران را تعطیل کرد. حضور نظامیان در صحن دانشکده فنی باعث شد که بین نظامیان و دانشجویان، زد و خورد شود. عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. مصطفی بزرگ‌نیا به ضرب سه گلوله از پا درآمد. مهندس مهدی شریعت‌رضوی که ابتدا هدف قرار گرفته، به سختی مجروح شده بود و بر زمین می‌خزید و ناله می‌کرد، دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمد قندچی حتی یک قدم هم به عقب برنداشته و در جای اولیه خود ایستاده و از گلوله‌باران اول مصون مانده بود که یکی از جانیان گارد شاهنشاهی با رگبار مسلسل سینه او را شکافت. بدین‌گونه سه آذرخش شهید، جاودانه تاریخ ایران‌زمین می‌شوند. شهید چمران که خود شاهد این واقعه بوده در رابطه با حادثه ۱۶ آذر می‌گوید: «وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می‌بینم، صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می‌اندازد، سکوت موحش بعد از رگبار، بدنم را می‌لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحان را در میان این سکوت دردناک می‌شنوم. دانشکده فنی خون‌آلود را در آن روز و روزهای بعد به رای‌العین می‌بینم.»
یاد آن روز و آن شهیدان، به عنوان روز دانشجو در دفتر تاریخ این سرزمین کهن برای همیشه ثبت شد. درست روز بعد از واقعه ۱۶ آذر و در جو خفقان و وحشت، نیکسون معاون رئیس‌جمهور آمریکا به ایران آمد و در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی‌گناه رنگین بود دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد. بدین‌گونه حادثه ۱۶ آذر ۱۳۳۲، به‌عنوان نماد استکبارستیزی، مبارزه با استبداد و عدالت‌خواهی دانشجویان در تاریخ ایران ثبت شد. واقعه ۱۶ آذر از آن روز توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور به عنوان روز دانشجو نامیده شد که تاکنون نیز به قوت خود باقی است. بر این اساس، ۱۶ آذر سال ۳۲ لحظه تولد شعار «مرگ بر آمریکا» در دانشگاه بود که موجب تحولی عظیم در سطح جامعه برای حرکت در مسیر انقلاب شد. پس روز دانشجو، روز تبیین ماهیت استکبارستیزی و مقابله همه‌جانبه با نفوذی است که دشمن آن را برای دانشگاه‌ها هدف‌گذاری کرده است. دانشگاه و دانشجویان ایرانی هم در طول بیش از چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی با بهره‌گیری از عقلانیت و سرمایه اجتماعی، جریان‌های فکری و فرهنگی سازنده‌ای را در مسیر تعالی ایران و سامان اجتماعی ایجاد و هدایت کرده‌اند و امروز نیز، در مقطع حساس کنونی که ملت‌های مظلوم جهان از جمله مردم مقاوم غزه و فلسطین با حملات و پیمان‌شکنی‌های رژیم غاصب صهیونیستی مواجه‌اند، نقش دانشگاهیان به عنوان موتور پیشران در آگاهی‌بخشی، روشنگری و تولید گفتمان‌های سازنده بیش از هر زمان دیگری برجسته است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.