آگاه: «همه گزینهها روی میز است». جمله معروفی که در سالهای اخیر پرتکرار است و بهروشنی گویای جریان جنگ ترکیبی در وضع کنونی است. جنگهای امروز بر خلاف گذشته چندوجهی هستند. سریع، پیچیده و ابزارمند هستند. فهم وضعیت و درک موقعیت در این دوران نیازمند پذیرش و سازگاری با واقعیتهای جدید است تا مواضع ما درست، بهموقع و موثر باشد. اگر ادعا کنیم که اتفاقات از واقعیات پیش افتادهاند و آینده را به زیر تیغ تقدیر خود میبرند، گزافه نگفتهایم. گویی جهان تمام انباشتهای گذشته را مصرف کرده و ظرفیتهای نقد را به کار بسته و در دور تند و تیز حوادث آینده را بهتدریج مصرف میکند. کارشناسان نام پساحقیقت را برای این دوران انتخاب کردهاند که طبیعتا آمریکا در خط مقدم این دوران گام برمیدارد و سیاست میراند. ترامپ محصول ارگانیک این دوران است.
اینکه بدانیم کسی که امروز ما را به چالش مذاکره فراخوانده کیست و چگونه میاندیشد و چگونه نتیجه میگیرد و بر چه اساسی عمل میکند، مهم است. زیرا در این صورت خواهیم توانست پاسخ مناسب را بر اساس طرح پیچیده طرف مقابل طراحی و ارائه دهیم. بهترین فرصت برای ترامپ این است که بسیاری از مردم دنیا از جمله بخشی از مردم ایران در وضع انفعال نسبت به دوران پساحقیقت و در وضع ناآشنایی با حقیقت و مقتضای رفتار سازنده و پیشرونده و زمینهساز و فرصتآفرین است. البته برخی توصیه به سازگاری و انفعال میکنند تا کمتر هزینه به بار آید؛ اما تجربه نشان داده مواضع انفعالی بحران را نهتنها حل نمیکند؛ بلکه باعث تشدید و تقویت و تعمیق آنها نیز میشود.
بزرگترین تهدید برای ترامپ اما ظهور قدرتی در جهان با محوریت انقلاب اسلامی است که ریشه در حقیقت دارد و تسلیم دوران پساحقیقت نشده است. حقیقت مبتنی بر حرکت تحولی انقلاب اسلامی همواره فضای انفعال و تسلیم جهان در برابر غرب را میشکند و پرده پندار و حصار انحصار آگاهی و اتمسفر غفلت را کنار میزند و تمام سیاستهای غرب را با بحران اساسی مواجه میسازد. این کاری است که مردم ایران با راهبری و پیشگامی ولایتفقیه آغاز کردند و امروز منطقه مقاومت و منطق مقاومت آن را امتداد میدهد و مخاطبان خود در اقصینقاط جهان را گرد یک ایده مرکزی جمع و متحد میکند.
حضرت آیتالله خامنهای حفظهالله تعالی به پشتوانه مردم پیشتاز و الگوساز ایران و امت بیدار و سلحشور مقاومت، از حیث تمدنی در این نقطه ایستادهاند و در تمام گستره نفوذ پساحقیقت، بانیان آن را به چالش شکست و دگرگونی میکشند. نظام اسلامی با اصول اعتقادی و عملی ثابت توانسته جبههای را بر پا کند که تمام نظام مصنوعی غرب را با رویش و روش طبیعی خود تهدید میکند و به ترس و واکنش وامیدارد.
پس از اینکه مقام رهبری میز پیشنهادی ترامپ را که تنها دو گزینه تهدید و تسلیم داشت را شکست و کنار گذاشت، ترامپ در موضع انفعال تسلیم شرایط ایران راجع به مذاکره غیرمستقیم قرار گرفت. روزنهای محدود پیش روی سیاستمداران آمریکا که آیا اکنون که از ایران فرصتی برای حل مسائل خواستهاند، آمادگی جبران سیاستهای غیرسازنده گذشته را دارند یا این نیز فریبی در شمار تجربههای ناخوشایند انباشته خاطره ایرانیان در تاریخ معاصر است.
در فرهنگ سیاسی و اخلاق اجتماعی ما ایرانیان، فرصت دادن به گناهکار برای جبران، بخشی ذاتی از آداب تربیت فردی و عمومی است. لذا ما نمیتوانستیم تقاضای گفتوگوی محترمانه از سوی دیگران حتی دشمنان را رد کنیم یا نادیده بگیریم. بر خلاف باند تبهکار اسرائیل که دشمنی ما با اصل و اساس وجودی اوست، رژیم آمریکا به واسطه خیانتها و ستمکاریها و خسارتهایش به ملت بزرگ و مقتدر ایران و ملتهای مظلوم دیگر مورد قهر انقلابی نظام جمهوری اسلامی ایران است. لذا هرگاه آنان تصمیم جدی برای جبران گذشته و اصلاح رویه فاسد خود داشته باشند، آنگاه میتوان در چارچوب اصول پذیرفته شده و بر اساس احترام متقابل انسانی وارد گفتوگوهای سازنده و ناظر به بهبود آینده داشت. با این حال مقام رهبری در دیدار با مسئولان دولت فرمودند: «ممکن است این مذاکرات به نتیجه برسد، ممکن هم هست نرسد. ما نه خیلی خوشبین هستیم، نه خیلی بدبین هستیم. به طرف مقابل البته خیلی بدبینیم، طرف مقابل را قبول نداریم، میشناسیم طرف مقابل را. اما به تواناییهای خودمان خوشبین هستیم. ما میدانیم که خیلی کارها را میتوانیم انجام دهیم و شیوههای خوبی بلد هستیم.»
ترامپ یکی از دوستان گرمابه و گلستان خویش را برای مذاکره یا شاید به عبارت درستتر معامله با ایران فرستاده. ترامپ یک سلبریتی- رییسجمهور میلیاردر است. او سالها است بازی با رسانه و نتایج شگفتانگیز آن در تجارت را آموخته و منافع اقتصادی آن را چشیده. شخصیت نمایشی او و هوش هیجانیاش باعث میشود تصمیمات ناگهانی و تغییرات سریع را چاشنی سیاستهایش کند. این در وضعیتی که اسرائیل و همپیمانان و همراهانش در منطقه مشکل زمان دارند یک امتیاز به شمار میآید. حالت تعلیق برای آمریکا و متحدانش سمّ است. فشارهای اقتصادی، روزشمار انباشته میشود. اتفاقات موازی هم بر صحنه فشار میآورد. ترامپ ناچار است بر اساس شعارهایی که داده راهی برای رفع بنبست سیاستهایش بگشاید. تعرفهها دیوار خودساخته آمریکا بود که با واکنشهای سخت طرفهای مقابل مواجه شد. حالا باید دریچهای برای تغییر گشوده شود. تعرفههای سختگیرانه همراستا و همافزا با تحریمهای هوشمندانه بنا بود منافع آمریکا را بیش از گذشته تامین کند و مسیرهای رشد بیشتر را بهسوی آمریکا بگشاید؛ اما پاسخها با انتظارات سران آمریکا فاصله بسیار داشت. از اینسو ایستادگی محور مقاومت و ضربههای روزمره و بیپایان آن به منافع آمریکا و اسرائیل در منطقه باعث تشدید تاثیرات منفی شد و هزینهها را بالا برد.
موضوع اوکراین هنوز به ثمر نرسیده و ترامپ فعلا نتوانسته به نتیجه دلخواه در تصاحب معادن گرانبهای این کشور موفق شود. تایوان هم ماجرای دیگری دارد. چین از نزدیک فرصتها را میسنجد تا آمریکا را درباره حاکمیت ارضی و سیاسی و امنیتیاش نقرهداغ کند. باید ببیند هزینه تغییر گردن کدام تحول خواهد افتاد. چین دوست دارد ارزان و آرام بازی کند. دنبال تلاطم نیست.
اروپا بین زمین و آسمان به بازیگر تابع تبدیل شده. ابتکار عمل را از دست داده و نگران رفتارهای نامتعارف ترامپ است. ترامپ سریع بازی میکند. مهم این است که بدانیم بازی میکند. اروپا در حال جنگ با روسیه است. فراغت آمریکا را ندارد. بخشی از گوشت و پوست و خون و استخوانش را از دست داده و هنوز چشمانداز روشنی برای پایان جنگ متصور نیست. آمریکا برای ادامه همراهی همان چیزی را از اوکراین و در واقع از اروپا بهرایگان میخواهد که روسیه با سلاح در اختیار دارد. آمریکا میگوید قبلا پولش را پرداخت کرده است. اوکراین برای اروپا گران تمام شد.
حالا در این وضعیت گره کار کجا باز خواهد شد؟! بزرگترین مشکل سیاست خارجی آمریکا با پرونده فلسطین گره خورده است. اگر اسرائیل آرام نگیرد و قرار نیابد، اجازه نخواهد داد آب خوش از گلوی هیچکس پایین برود. او میداند که محصول فساد همراهان و همپیمانان خویش است. هیچ گاه آنان به اختیار نمیتوانند اسرائیل را نادیده بگیرند. این یک انتخاب نیست. اجباری است که آلودگی شدید پشت پرده حاکمان طاغوت آن را دیکته میکند. اسرائیل قلب سیاستهای غرب در قلب زمین است.
ترامپ پیش از حل مسئله اسرائیل به هیچ کارش نمیرسد. اسرائیل ثبات میخواهد. اما مسئله اینجاست که مقاومت یک واقعیت نمایشی و ساختگی نیست که با بازیهای رسانهای و تردستیهای سیاسی از بین برود. همانطور که در مورد غزه تجربه کرد و همانطور که درباره یمن تجربه میکند. ترامپ دنبال دستگیرهای در پهنه مقاومت میگردد که شکل زمین بازی را تغییر دهد. اسرائیل این بازیخرابکن بزرگ باید آزاد شود تا ترامپ بتواند دنباله سیاستهایش را بگیرد. همین باعث شده بین این همه سرشلوغیها برای حل مسئلهای با ایران رویکرد در ظاهر جدیدی را اتخاذ کند.
تسلیم ایران یا جنگ با ایران کلا صورتمسئله منطقه را تغییر خواهد داد. آمریکا میداند که ایران تسلیم نخواهد شد و جنگ نیز به جز اسرائیل خواسته هیچکس نیست.
بجز نقاط ثابت اعتقادی، نقطه ثابت عملیاتی ما در سیاست خارجی که تغییرناپذیر است و به هیچ قیمت از آن عقبنشینی نخواهیم کرد، حل مسئله فلسطین به شکل عادلانه و درست آن است. یعنی نابودی باند تبهکار اسرائیل. نقطه کانونی سیاست ما در منطقه و گره اصلی مشکلات که رفع آن نقطه آغاز گشایشهای سلسلهوار بعدی است، ازاله سرطان اسرائیل از منطقه است. مادر فسادهای منطقه باید از بین برود.
همه سیاستهای کلان خارجی ما پیرامون خنثیسازی این پدیده شوم است. ما با هیچ کشوری مادام که به منافع میهنی و سرزمینی ما چشم طمع نداشته باشد، خصومتی نداریم. اما ذات جنایتکار و اشغالگر رژیم کودککش صهیونیستی با حریت منطقه ضدیت آشکار و ابدی دارد و تا باشد امور منطقه به سامان نخواهد شد. پس هیچگاه نمیخواهیم با تصمیمات ما در بزنگاههای سیاسی، مسئله اول از اولویت خارج شود و اسرائیل نفس راحت بکشد. ما نمیخواهیم شکل زمینی که پس از طوفان الاقصی با ابتکار عمل مجاهدان فلسطینی طراحی شد بر هم بخورد. ما نمیخواهیم اسرائیل مشروعیت جعلی خود را بازیابد و به روند عادیشدن و عادیسازی همراه با تهدید و تطمیع بازگردد.
پس نمیخواهیم با مذاکره خیال اسرائیل را راحت کنیم و نمیخواهیم با جنگ بار را از دوش اسرائیل برداریم. ترامپ این را میداند که دالان باریکی در بین امکانهای ناگوار وجود دارد. مذاکره تحمیلی تیرش به سنگ خورد. حالا ترامپ ناچار است گزینه دومش یعنی جنگ را پیاده کند.
جنگ هر چقدر برای اسرائیل مطلوب است، برای ترامپ نامطلوب است. ترامپ نمیخواهد بازی اقتصادیاش زیر فشار جنگ بر هم بخورد. او پول میخواهد. پول را برای داخل آمریکا میخواهد. اگر جنگی صورت بگیرد، مسیر درآمدها سد میشود و مسیر هزینهها بهسوی اطفای جنگ میرود. عدد فروش سلاح کفاف خسارتهای آن را نمیدهد. آتش که بزرگ شد دامن اسرائیل را و تمام متحدان آمریکا را میگیرد. او مجبور میشود همه چیز را رها کند و به خاموشکردن آتش جنگ بپردازد. این یعنی تمام تمهیداتی که با سپاه رعب، ماهها قبل از آمدن اندیشیده بود خاکستر میشود و چیزی باقی نمیماند. عمر رییسجمهوریاش تمام میشود و شکست میخورد.
با آمادگی ایران برای پاسخگویی مقتدرانه، دوگانه مذاکره-جنگ برای آمریکای ترامپ یک تله محسوب میشود. ازاینجهت که قسمت جنگش پختوپز اسرائیل است. ترامپ نمیخواهد دچارش شود و مجبور باشد پشتدست اسرائیل بازی کند؛ اما ایران انتخاب تحمیلی مذاکره همراه با فشار و تهدید را رد کرد. سپاه رعب شکست خورد. میماند ترفند فریب با موضوع مذاکره. دالان تنگ و تاریکی که برای طرف آمریکایی بین جنگ و شکست شکل گرفته.
ترامپ باز روی مهارتهای شخصیتی خویش حساب باز کرده و امیدوار است با بازی سریع و تردستیهای سیاسی ابتکار عمل را به دست بگیرد. همین زمین سیال و بیشکل، باعث شده تقدیرات و تصمیمات در سوی ما نیز سریع شکل بگیرد و دائم بهروزرسانی شود. در واقع ترامپ برای تغییر بازی، دائم نقشش را تغییر میدهد. مثل مبارزی که رقص پا دارد و سعی میکند حریف را غافلگیر کند. ایران نیز متوجه این معناست. رسم بازی را میداند و دست حریف را خوانده. رفتار ایران در قبال ترامپ یک نمایش جهانی برای روایت ایرانی از اتفاقات منطقه است. در صورت وقوع هر گونه برخورد نظامی ما به این روایت نیازمندیم. این مذاکرات میتواند سرمایه دیپلماتیک جنگ تحمیلی بعد باشد. زمین داغی که در آن فرصت اینجور کارها را نداریم. ایران سرعت حرکت ترامپ را میگیرد و او را دچار ابهام در نتیجه میکند. ترامپ ناچار میشود نتانیاهو را ساکت کند و اخطار دهد که در شرایط بغرنجی قرار دارد. پس فعلا ساکت شو. بگذار کارم را بکنم. تو به حد کافی برای من خرج تراشیدهای. نمیگذارم مرا هم مانند بایدن در بازی خودت غرق کنی.
اینسوی قضیه اما دشمن انتظار داشت ایران را در شرایط بیعملی و تعلل گرفتار سازد. سعی داشت با شعار مذاکره مردم ایران را در برابر نظام قرار دهد و از شکاف و فتنه به وجود آمده راه فرار خود را بیابد. چالاکی ایران در بهروزرسانی تصمیمات و ابتکار عمل در تعیین شرایط بازی که محصول تجربیات چندین دهه مبارزه با استبداد و استعمار و استکبار است، باعث شد آمریکا بفهمد که ایران از پیش دستش را خوانده و ترامپ و دولتش را در پیش چشم قضاوت عمومی جهان در موقعیت انتخابهای سخت قرار داده است.
میز مذاکره برای ترامپ مبهم و گیجکننده است. نمیتواند آن را کنار بگذارد. محصول این وضعیت ترس و تردید است. نقطه قوت تاجر مذاکره بیباکانه است؛ اما او نمیتواند مستقیم دیدار کند و عکسهایش را بگیرد. کسی برای سلفی گرفتن با او در ایران صف نکشیده. پاسخ ایران، فرصت بزرگ بازارسازی هزاران میلیارد دلاری را از ترامپ گرفت. ترامپ حتی مجبور شد برای جبران بخشی از خسارتهایی که به اقتصاد آمریکا در همین مدت کوتاه زده، سیگنالفروشی کند. از سوی دیگر التماسهایش را در قالب شگفتانههای رسانهای با ژست مستکبرانه بهسوی صحنه پرتاب میکند و سعی دارد مسیر ناگزیری را پیش روی ما قرار دهد و ایران را در دام استبداد موقعیت تسلیم سازد. ترامپ ناچار است سناریوی اقدامات خویش را پیشفروش کند و این خطر را که شاید در آینده تعبیر نشود، بپذیرد. میخواهد اتفاقات بعدی را پیش از آمدنشان تعیین کند. میخواهد شیب افول قدرت آمریکا در جهان را کند نماید. حالا تصویرهایی که ترامپ ساخته چقدر فروش خواهد رفت؟! مردم ایران و منطقه و جهان چقدر نمایشهای ترامپ را باور خواهند کرد؟!
در روزهای آینده و پس از برگزاری دور بعدی مذاکرات پاسخ این پرسش معلوم خواهد شد. اما نکته مهم اینکه طرف ایرانی بر خلاف برخی تحلیلهای عجولانه و تحریفهای غرضورزانه در یک انسجام منطقی و عقلایی وارد صحنه شده و بدون اینکه نمایش حریف را باور کرده باشد نه عجله میکند و نه تعلل. بلکه با تمرکز بر فرصتها و امکانهای انعطاف و اقتدار، انتخابهای حریف را به چالش میکشد. آمریکا خیال میکرد با لشکرکشی نظامی، دو سوی میز مذاکره را به سود خود تضمین کرده است. از یک سو انشا میکند و از سوی دیگر امضا. میزی را تصور کرده بود که یک طرفش ایران نشسته با لوله تفنگ آمریکایی بر شقیقهاش و سوی دیگر مذاکرهکننده کراواتی با لبخند پیروزی.
این خیال به دیوار سخت واقعیت برخورد کرد و از هم پاشید. امارات شد عمان و مذاکره مستقیم شد غیرمستقیم و محتوای موضوعات مذاکره محدود شد. دو طرف دست روی ماشه برای گفتوگوهای پیش از شلیک، جمع میشوند. نامش مذاکره غیرمستقیم است. میز پرماجرا که قرار بود همه گزینهها را در خود جای دهد امروز تبدیل به گره سیاستهای آمریکا شده است. ایران با آمادگی کامل تمام گزینههای روی میز را تجهیز کرده و صحنه را رصد میکند. روزهای آینده نشان خواهد داد که جمهوری اسلامی ایران به رهبری حضرت آیتالله خامنهای ادام الله عزّه و مردم مظلوم اما مقتدر و هوشیار ایران چگونه بازی ترامپ و دولتش را به شکست خواهند کشاند.
برخی کارشناسان بر این باورند که اساسا قصد ترامپ و دولتش از طرح دوگانه مذاکره-جنگ، نه حل مسئله عدم رابطه بین ایران و آمریکا که پیروزی در جنگ نرم و ایجاد فشار روانی بر افکار عمومی مردم ایران و ناچار کردن مسئولان برای انتخابهای تحمیلی ناگزیر است تا به این وسیله اسرائیل با تشدید تجاوزات خود و دستدرازی بهسوی ایران، پشتیبانی ایران از محور مقاومت را سلب کند و به تمام اهداف نامشروع خود دست یابد؛ اما رهبر فرزانه انقلاب طی بیانات مهمی در دیدار عیدانه جمعی فرماندهان ارشد نظامی فرمودند: «خوشبختانه امروز کشور نهتنها از جنبه آمادگیهای سختافزاری بسیار جلوتر از گذشته است بلکه از جنبه نرمافزاری نیز بسیار پیشرفته است که نمونه آن اشتیاق وصفناپذیر صدها و هزاران جوان مومن و پرانگیزه برای حضور در میدانهای نیازمند مبارزه است.»
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۲۳:۵۴
کد خبر: ۱۲٬۵۸۷
فرآیند مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا از زاویهای متفاوت
میز پرماجرا
سعید توتونکار ـ آگاه مسائل سیاسی
حضرت آیتالله خامنهای (حفظه الله): «دشمن از پیشرفتهای ما کلافه است، عصبی است. خیلی از این جنجالهایی که شما میشنوید در رسانههای دشمنان پخش میشود از روی کلافگی است، چارهای ندارند. یک چیزهایی را هم ادعا میکنند که واقعیت ندارد. آرزوهای خودشان را به شکل واقعیت، به شکل خبر مطرح میکنند در حالی که واقع قضیه غیر از این است.»
نظر شما