۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۸
کد خبر: ۱۲٬۸۶۸

نسبت‌شناسی حوزه و رسانه

از منبر تا الگوریتم

میلاد حسن‌زاده ـ آگاه مسائل فلسفی

رسانه در عصر جدید، تنها ابزاری برای انتقال پیام نیست؛ زبان ساخت تمدن است. درست همان‌گونه که قلم در دوران کلاسیک حامل دانش بود، امروز تصویر، صوت، الگوریتم و شبکه‌های تعاملی در نقش تمدن‌ساز ظاهر شده‌اند. اگر حوزه علمیه، به‌عنوان بستر نرم‌افزاری انقلاب اسلامی، همچنان اراده هدایت اجتماعی و شکل‌دهی به سبک زندگی ایمانی را دارد، چاره‌ای جز ورود هوشمندانه، موثر و اصیل به منطق رسانه ندارد. اما این ورود چگونه باید باشد؟ آیا صرفا حضور در شبکه‌های اجتماعی کافی است؟ آیا طلبه‌ای که ریلز می‌سازد، به‌واقع مبلغ دین است؟ فراتر از آن، آیا حوزه درک روشنی از «رسانه» به‌مثابه زبان عصر دارد؟ پاسخ به این پرسش‌ها، آینده تعامل نهاد دین و فناوری را تعیین خواهد کرد.

از منبر تا الگوریتم

آگاه: سنت حوزه بر منبر و محراب بنا شده است؛ رسانه‌هایی که رابطه مستقیم، شفاهی و انسانی را می‌طلبیدند؛ اما در جهانی که منطق ارتباط از «بیان» به «بازنشر» منتقل شده، رسانه دیگر خطبه نیست؛ روایت است. حال سوال بنیادین اینجاست: آیا حوزه توانسته روایت خویش از هستی، انسان، اخلاق و حقیقت را به زبان امروز بازتولید کند؟ یا هنوز درگیر ترجمه ناقص واژگان سنت به رسانه مدرن است؟

از منبر تا الگوریتم
اینجا دقیقا نقطه خطر است. اگر حوزه همچنان رسانه را صرفا کانالی برای ابلاغ بداند، مخاطب را از دست خواهد داد. رسانه امروز، نه ابزار ابلاغ که «اقلیم زیست» است. مردم در رسانه زندگی می‌کنند، فکر می‌کنند، احساس می‌کنند. اگر حوزه در این اقلیم حضور ندارد، معنایش آن است که در زیست واقعی انسان معاصر غایب است. برای اینکه حوزه بتواند رسانه‌ای در طراز ماموریت تمدنی‌اش داشته باشد، باید رسانه‌اش پنج ویژگی بنیادین داشته باشد:

۱- هویت‌مدار ، نه مخاطب‌زده
محتوای حوزوی نباید قربانی لایک و ویو شود. هدف، هدایت است نه دیده‌شدن صرف. رسانه دینی اگر از هویت خود فاصله بگیرد، تنها یک نسخه ضعیف از پلتفرم‌های سرگرمی خواهد بود. حوزه باید از خود بپرسد: «این محتوا چه نسبتی با دغدغه‌های ایمانی دارد؟» نه فقط «چند بار بازدید می‌شود؟»

۲- زیبایی‌شناسی در تراز معنا
رسانه حوزوی باید زیبا باشد؛ نه به‌خاطر رقابت بصری، بلکه چون حقیقت در زبان زیبا، موثرتر است. این زیبایی نباید تقلیدی باشد؛ باید از دل جهان‌بینی دینی بجوشد. گرافیک، صدا، تدوین و حتی نور در ویدیو، همه باید در خدمت معنا باشند، نه جایگزین آن.

۳- تفکر بصری، نه ترجمه کلام به تصویر
بسیاری از تولیدات حوزوی، سخنرانی‌هایی هستند که فیلم‌برداری شده‌اند؛ نه «رسانه». تفکر رسانه‌ای یعنی طراحی محتوا از صفر، با درنظرگرفتن ظرفیت‌های خاص رسانه‌ای. حوزه باید از صرف ضبط، به طراحی پیام رسانه‌ای برسد.

۴- اقناع‌گری، نه فقط وعظ
در دنیای امروز، مخاطب موعظه نمی‌پذیرد؛ استدلال می‌خواهد. رسانه حوزوی باید تفکر انتقادی را جدی بگیرد. اگر تنها به‌صورت یک‌سویه حقیقت را ابلاغ کند، در دریای شکاکیت معاصر گم می‌شود. اقناع یعنی توانایی ساخت استدلالی که نه صرفا درست، بلکه قابل‌باور و الهام‌بخش باشد.

۵- مخاطب‌شناسی عمیق، نه کلیشه‌ای
مخاطب امروز یکدست نیست. نوجوان دهه نودی، استاد دانشگاه، مادر خانه‌دار، مهاجر ایرانی در لندن، و مسلمان آفریقایی هرکدام زبان و دغدغه خود را دارند. رسانه حوزه نمی‌تواند با یک قالب، با همه سخن بگوید. باید برای هر گروه، زبان ویژه خودش را بیابد.

طلبه رسانه‌ای یا رسانه طلبگی؟
سالیانی است که تلاش‌هایی برای «رسانه‌ای کردن طلبه» صورت گرفته: آموزش تصویربرداری، طراحی پوستر، ساخت کلیپ. اما آنچه کمتر دیده شده، «طلبگی کردن رسانه» است. حوزه نباید صرفا طلبه‌هایی تربیت کند که رسانه‌بلد باشند؛ باید رسانه‌ای بسازد که روح طلبگی در آن دمیده شده باشد. این یعنی رسانه حوزوی نباید تنها به دنبال جذابیت باشد، بلکه باید حامل آن عمق معرفتی، تواضع، صداقت و انس بامعنا باشد که شاخصه یک طلبه واقعی است. در غیر این صورت، خطر تبدیل‌شدن طلاب به اینفلوئنسرهایی با لباس روحانیت، و تهی‌شدن پیام دین از محتوا، بسیار جدی است. در دوران ما، رسانه صرفا ابزار ارتباط نیست؛ میدان جنگ روایت‌هاست. هر قدرتی، جهانی را روایت می‌کند. لیبرالیسم، تکنولوژی، سرمایه‌داری، فمینیسم، ملی‌گرایی؛ همه در حال روایت‌سازی‌اند. اگر حوزه نتواند روایت خود را از انسان، جهان، اخلاق و نجات بسازد و عرضه کند، باخته است. روایت حوزوی، باید شفاف، منسجم، قابل‌انتقال و جهانی باشد. حوزه باید «قدرت قصه‌گویی دینی» را بازآفرینی کند. آنچه اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را در دل تاریخ زنده نگه داشت، منطق خطابه عاشورایی بود. امروز، آن منطق باید در قاب پادکست، موشن‌گرافی، مستند و حتی رمان و انیمه بازتعریف شود. اگر حوزه علمیه در صدسال گذشته، با منبر و مسجد و مدرسه زیست مردم را معنا کرد، در صدسال پیش رو باید با رسانه این معنا را بازآفرینی کند. دیگر کافی نیست منتظر بماند تا خبرنگاری بیاید و نظر طلبه‌ای را ثبت کند؛ باید خودش رسانه باشد، خودش خبر باشد، خودش روایتگر باشد. در عصر شبکه‌ها، سکوت حوزه به معنای انکار حضور است. و اگر حوزه حضور نداشته باشد، خلأ آن را دیگرانی پر خواهند کرد؛ با روایت‌هایی که شاید نه دین را بشناسند، نه مردم را. رسانه نه تجمل است، نه ابزار تبلیغی حاشیه‌ای؛ رسانه، «خودِ سیاست تمدنی امروز» است. اگر حوزه بخواهد همچنان زبان دین در جهان معاصر باشد، باید زبان رسانه را بفهمد، اما آن را از نو دینی بسازد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.