آگاه: آنچه خواندید از کتاب «سیاستنامه» نظامالملک بود. این اثر از مهمترین آثار نظامالملک و نیز ادبیات فارسی است که در پنجاه فصل درباره «شیوه ملکداری و تدبیر امور دینی و دنیایی» تالیف شده. هر فصل از این کتاب که برگرفته از تجارب مولف است، مبنی بر نصیحت و اندرز و راهنمایی شاهان، حکایتهایی را به عنوان شاهد ذکر میکند که از جنبه تاریخی نیز برخوردار است. در این متن، علاوه بر مرور بخشی از زندگی خواجه نظامالملک، از برخی از مهمترین چهرههای سیاسی- فرهنگی ایران یاد کردهایم.
خدمات فرهنگی خواجه نظامالملک
خواجهنظام الملک در عهد وزارت خود خدمات فرهنگی بسیار عظیمی را انجام داد که بدون تردید میتوان گفت که در طول تاریخ سابقه نداشته است. او به ایجاد و تاسیس مدارس پرداخت که در تاریخ به نام او و به مدارس نظامیه مشهورند. همان مدارسی که سرمشق دانشگاهها شدند و مهمترین آنها عبارتاند از: نظامیههای بغداد، موصل، نیشابور، بلخ، هرات، مرو، آمل، گرگان، بصره، شیراز و اصفهان. نهضتی که نظامالملک با ساختن نظامیههای متعدد به وجود آورد، بهزودی و با سرعت شگفتآوری از طرف تمامی نقاط ایران و بسیاری دیگر از بلاد کشورهای اسلامی دنبال شد، بهطوریکه در قرنهای پنجم و ششم هجری هیچ شهری نبود که در آن مدارس متعدد وجود نداشته باشد. در این مدارس درسهایی چون علوم ادبی، ریاضیات، طب، حکمت، فقه، حدیث و تفسیر تدریس میشد.
علاوه بر این، تمام مدارس دارای کتابخانههایی معتبر بودند. خواجه دستور داد برای هر کتابخانه، کاتبان، پنج شاهنامه از حکیم طوس فردوسی جاودانه سخن را رونویسی و نگهداری کنند. خواجهنظام الملک طوسی، سه هدیه جاودانه برای ایرانیان به یادگار گذاشت؛ نخست دستور داد سالشمار خورشیدی فراهم شود. دوم آنکه دستور داد هزاران بار کتاب شاهنامه فردوسی خردمند بازنویسی شود تا زبان ایرانیان نجات یابد و سوم برافراشتن دانشگاههای نظامیه بود که ریشه و پایه دانشگاههای امروزی است. در مدارس نظامیه، هر دانشجویی اتاقی خاص خود را داشت و مقرری ماهیانه میگرفت و خوراک و خوابگاه نیز بر عهده دانشگاه بود. خواجه نظامالملک، نظامیه نیشابور را برای ابوالمعالی جوینی ساخت که به مدت ۲۰ سال در آنجا به تدریس اشتغال داشت و شاگردانی همچون غزالی را تربیت کرد و از بزرگترین دانشگاههایی که خواجه تاسیس کرد، نظامیه بغداد بود که در آن زمان بیش از ۶ هزار دانشجو داشت و در طول تاریخ، اساتید برجستهای همچون محمد غزالی، سعدی شیرازی، ابواسحاق شیرازی و ... در آن به امر تحصیل یا تدریس اشتغال داشتند.
زندگی نظامالملک
ابوعلی فرزند خواجه ابوالحسن علی بن اسحاق که یک دهقانزاده طوسی بود در کودکی در این شهر مقدمات علوم عقلی و نقلی را فراگرفت و در سن ۱۱ سالگی حافظ قرآن کریم شد. او سپس به شهرهای بزرگ خراسان رفت و علوم زمان خویش را فراگرفت. پدرش ابوالحسن علی در خدمت ابوالفضل سوری که از جانب محمود غزنوی حکمران خراسان شده بود قرار گرفت و ابوعلی در یک خانواده دیوانی (اداری و حکومتی) رشد کرد و چون پدرش به اداره مالی و حکومتی طوس رسیده بود و در آن زمان بیشتر مشاغل موروثی بود، ازاینرو ابوالحسن علی، فرزند خود را برای امور دیوانی تربیت کرد. در زمان استیلای سلجوقیها بر خراسان که از ۴۲۸ ه.ق آغاز شد و حکومت بلخ با ابوعلی بن شاذان بود، خواجه که بیش از ۲۰ سال از عمرش نگذشته بود به خدمت حاکم بلخ درآمد. در زمان حاکمیت آلپ ارسلان بر خراسان، خواجه به سال ۴۵۱ه.ق (۱۰۵۹ م) به وزارت او در آن خطه منصوب شد. در این حال بود که طغرل سلجوقی (۴۵۵ - ۴۲۹ ه.ق) (۱۰۶۳ - ۱۰۲۷ م) به سلطنت رسید. طغرل پایه قدرت حاکمیت سلجوقیان را محکم کرد. وزیر او ابونصر عمیدالملک کندری بود، ولی درعینحال خواجه ابوعلی که بعدها به نظامالملک ملقب شد، آنقدر در دستگاه سلجوقیان نفوذ کرد که بزرگان سلجوقی به پیروی از خواجه نظامالملک به صوفیان و اهل طریقت و عرفا احترام میگذاشتند. طغرل در سن ۷۰ سالگی در ری وفات کرد و در محلی که در آن شهر برجی ساخته بود، مدفون شد. چون طغرل اولادی نداشت و برادرش هم قبل از وی درگذشته بود، آلپ ارسلان فرزند برادرش در ۴۵۵ ه.ق به سلطنت رسید. ازآنجایکه آلپ ارسلان به این نکته پی برد که عمیدالملک کندری درصدد بوده است که سلیمان نامی از خاندان سلجوقی را به سلطنت برساند، در ذیالحجه ۴۵۶ه.ق (۱۰۶۴ م) او را کشت و خواجه ابوعلی را با لقب نظامالملک به وزارت خود برگزید. خواجه از این پس در همه سفرها همراه آلپ ارسلان بود.
از بزرگترین وقایع دوره آلپ ارسلان، جنگ او با «رومانوس دیوجانوس» امپراتور روم شرقی (بیزانس) بود که در منطقه ملازگرد در شمال دریاچه وان در ذیالقعده ۴۶۳ (اوت ۱۰۷۱ م) روی داد و رومانوس اسیر و با دادن خراج آزاد شد. آلپ ارسلان در ۳۰ ربیعالاول ۴۶۵ ق (۱۴ دسامبر ۱۰۷۲م) در کنار جیحون به دست قلعه بانی به نام یوسف خوارزمی از پای درآمد و فرزند جوان او جلالالدین ملکشاه که ۱۷ یا ۱۸ سال بیشتر نداشت به سلطنت رسیده و او همچنان خواجه نظامالملک را در وزارت خویش ابقا کرد. جلالالدین ملکشاه از (۴۸۵ - ۴۶۵ ه.ق) (۱۰۹۲ - ۱۰۲۷ م) به مدت ۲۰ سال سلطنت کرد و در این دوره بود که خواجه ابوعلی ملقب به نظامالملک ازآنجایکه وزیر مقتدر و صاحباختیار دو سلطان نیرومند یعنی آلپ ارسلان و سپس ملکشاه بود به تاج الحضرتین نیز ملقب شد و در فرامین سلطنتی او به این عنوان خطاب میشد: خواجه قوامالدین ابوعلی نظامالملک طوسی (تاج الحضرتین).
زمانی که ملکشاه سلجوقی در سن ۱۷سالگی به سلطنت ایران رسید، خواجه نظامالملک ۴۷سال داشت. اگر زمان وزارت او را بر خراسان در زمان حاکمیت آلپ ارسلان بر آن منطقه نیز در نظر بگیریم، خواجه نظامالملک دارای ۲۷ سال خدمت اداری بود. اگر دوران وزارت مطلق خواجه نظامالملک را بر دربار آلپ ارسلان و ملکشاه به طور جداگانه محاسبه کنیم، او نزدیک به ۳۰سال (۲۹ سال و ۷ ماه) حکومت کرد و اگر آغاز دوران دیوانسالاری خواجه را در دستگاه سلجوقیان که از سن ۲۰ سالگی آغاز میشود محاسبه کنیم، میتوانیم بگوییم که خواجه نظامالملک به مدت ۵۷ سال دیوانسالاری کرد و امور اداری دولت سلجوقی را بهخوبی اداره کرد و بوروکراسی را با تکنوکراسی درهم آمیخت. بیجهت نبود که ملکشاه بیتجربه خطاب به نظامالملک میگفت: «من امور را از کوچک و بزرگ به تو واگذار کردم، تو به منزله پدر هستی.»
امیرکبیر
میرزا محمدتقی خان متولد ۱۱۸۵خورشیدی متولد یکی از محلههای اراک بود. پدرش در خانه میرزا عیسی قائممقام اول به آشپزی اشتغال داشت.
میرزا تقیخان پس از پدرش در دستگاه قائممقام ثانی سمت پدر را حفظ کرد. او در ابتدای جوانی، منشی و محرم اسرار میرزا عیسی پدر قائممقام ثانی بود و بعد از فوت وی در خدمت پسرش درآمد و به شغل کتابت مشغول شد و تا سال ۱۲۴۴ق. که قائممقام او را به همراهی خسرو میرزا پسر ولیعهد به روسیه فرستاد، به منشیگری مشغول بود و پس از بازگشت از روسیه به لقب «مستوفی نظام» ملقب گردید.
وی در اوایل سلطنت ناصرالدینشاه قاجار به مقام صدارت اعظمی و به دامادی خاندان سلطنت رسید.
شاید بتوان گفت اولین و اصلیترین اقدام فرهنگی امیرکبیر تاسیس مدرسه دارالفنون بود.
امیرکبیر در پی دو مسافرتش به روسیه و سفری که به عثمانی داشت با دیدن اوضاع و شرایط آن کشورها و تعمقی که در اصول تعلیم و تربیت ملل اروپایی انجام داد متوجه شد که لازمه همگامشدن با دنیای جدید، انجام اصلاحات و اقدامات با اقتباس از سازمان اروپایی است و برای رسیدن به این هدف لازم بود عدهای محصل به اروپا فرستاده شوند یا عدهای از معلمان اروپایی به ایران بیایند تا به تعلیم جوانهای باهوش ایرانی بپردازند. علاوه بر این، اهتمام او در زمینه رونق ترجمه و انتشار آثار علمی سرزمینهای دیگر و انتشار روزنامه «وقایع اتفاقیه» برای با خبر شدن از احوال جهان از دیگر آثار مهم او در زمینه فرهنگ بود.
ملکالشعرای بهار
میرزا محمدتقی بهار در سال۱۲۶۵خورشیدی در شهر مشهد به دنیا آمد. وی نخستینبار در محضر پدرش، میرزا کاظم صبوری، به آموختن ادبیات مشغول شد. پدر بهار، شاعر آستان قدس رضوی در زمان ناصرالدینشاه قاجار بود؛ این مقام پس از وی به محمدتقی بهار رسید. محمدتقی در کودکی فردی بااستعداد بود و در سن ۶سالگی میتوانست از پس خواندن و نوشتن آیات قرآن برآید. پس از آموختن قرآن به یادگیری شاهنامه روی آورد و شروع به شعر گفتن کرد. پس از روی کار آمدن مظفرالدینشاه، پدر او تلاش کرد تا فرزندش را از روی آوردن به شعر و شاعری بازدارد و به تجارت تشویق کند اما این خواسته پدر هرگز میسر نشد. ملکالشعرای بهار در سال۱۳۲۸، روزنامه «نوبهار» را تاسیس کرد. این روزنامه به انتشار افکار و نظرات حزب دموکرات میپرداخت و پس از مدتی به علت اینکه مطالبی را با موضوع مخالفت با حضور قوای شوروی در ایران منتشر کرده بود، با دخالت کنسولگری روسیه، تعطیل شد. بهار پس از این اتفاق، روزنامه دیگری را با نام «تازه بهار» تاسیس کرد و در آن به فعالیت پرداخت اما این روزنامه نیز به امر وثوقالدوله، در سال۱۳۳۰ تعطیل و درنهایت منجر به دستگیری و تبعید بهار به اصفهان شد. بهار در سال ۱۲۹۳خورشیدی، به انتخاب مردم درگز، کلات و سرخس به نمایندگی مجلس شورای ملی منصوب شده بود. شعر بهار به لحاظ مراعات اسلوبهای سنتی و ملاکها و موازین تاریخ و پذیرفته سخن پارسی و همچنین اندیشه فخیم و استوار خود، توانست نظر دشوارپسندان را تأمین کند و از جهت نزدیک شدن به نیازهای فرهنگی و عاطفی روز و تازهجوییهای عمومپسند، از چارچوب پسند خواص فراتر رود و در بین مردم نفوذ کند. بهطورکلی او در اکثر قالبهای شعری از جمله قصیده، قطعه، رباعی، مستزاد، مثنوی، و... طبعآزمایی کرده است. دو مضمون عمومی شعر بهار «آزادی» و «وطن» است.
علامه دهخدا
دهخدا در ۱۲۵۷خورشیدی در تهران متولد شد. او پس از فراگیری علوم رایج آن زمان و ادامه تحصیل در مدرسه سیاسی، زبان فرانسه را به صورت کامل آموخت و با پایان تحصیلات باتوجهبه شرایط حاکم بر جامعه و آغاز فعالیتهای مشروطهخواهان، نخستین فعالیت سیاسی خود را در وزارت امور خارجه آغاز کرد. این ادیب پس از چند سال خدمت در آن وزارتخانه و کسب تجربه با دعوت میرزا جهانگیرخان شیرازی و میرزا قاسم خان تبریزی، روزنامه «صوراسرافیل» را به چاپ رساند و با ایجاد سبک نوینی در عرصه روزنامهنگاری، نوشتههای طنز خویش را برای انتقاد از شرایط حاکم بر جامعه در ستون «چرندوپرند» منتشر کرد و اینطور یکی از بنیانگذاران طنز در ایران شد.
از مهمترین فعالیتهای سیاسی او انتخابش از طرف مردم تهران و کرمان به نمایندگی مجلس شورای ملی و تلاش او در سنگر مجلس برای حصول آزادی و پای فشردنش در دفاع از حقوق ملت در مقابل استبداد قاجاری بود. همین امر موجب شد که پس از به توپ بستهشدن مجلس، استاد دهخدا مجبور به کوچ اجباری شود اما او در متن حوادث سیاسی و اجتماعی روزگارش آزمون پس داد و بر باور و اعتقادات فکری و اجتماعیاش استواری ورزید. «امثالوحکم، ترجمه عظمت و انحطاط رومیان، ترجمه روح القوانین، فرهنگ فرانسه به زبان فارسی، تعلیقات بر دیوان ناصرخسرو، تصحیح دیوان حافظ، مجموعهمقالات، پندها و کلمات قصار و دیوان دهخدا» از دیگر اثرهای ارزشمند این ادیب برجسته به شمار میرود. «لغتنامه دهخدا» بزرگترین دستاورد علمی علامه دهخدا است. او در ۴۵سال کوشش پیگیر توانست بیش از سه میلیون برگه از نوشتههای استادان ادب فارسی و عربی، لغتنامههای چاپی و خطی، کتابهای تاریخ و جغرافیا، پزشکی، اخترشناسی، ریاضی، فلسفه، فقه و بسیاری دیگر را فراهم آورد.
داوود پیرنیا
او متولد ۱۲۷۹خورشیدی در تهران است. پیرنیا بعد از تحصیل در مدرسه فرانسوی سن لوئی در تهران، برای تحصیل در رشته حقوق به سوئیس رفت. او در این مقطع همزمان با رشته حقوق، اصول موسیقی کلاسیک و نواختن پیانو را نیز آموخت.
پیرنیا بعد از بازگشت به ایران به گسترش و نوسازی موسیقی سنتی ایرانی و آشنایی عموم مردم با آن خدمات زیادی انجام داد. او همچنین به علت موقعیت خانوادگی و نیز تحصیلات و تخصصی که داشت، در وزارتخانههای دادگستری و دارایی خدمت کرد و مدتی نیز معاونت نخستوزیر در کابینه قوامالسلطنه را برعهده داشت.
او ۱۰سال پس از خدمت در وزارتخانه دادگستری، کانون وکلا را بنیان گذاشت و سرپرستی آن را با آرای اعضای موسس بر عهده گرفت. او بعد از آن که به وزارت دارایی منتقل شد، اداره آمار را در این وزارتخانه تاسیس کرد. او بعد از کنارهگیری از امور دولتی، به مطالعه و پژوهش در زمینه موسیقی پرداخت که حاصل آن، تاسیس برنامه رادیویی «گلها» در ۱۳۳۴و نیز گسترش آن بود.
از ثمرات مهم این برنامه، شناسایی و معرفی هنرمندان بزرگی بود که فرصت بروز و ظهورشان بهسادگی فراهم نبود. رادیو گلها توسط داوود پیرنیا گسترش یافت و برنامههایی مانند «برگ سبز» که مختص آوازهای مذهبی بدون موسیقی بود، «گلهای صحرایی» که به ترانههای محلی و آشنایی با آنها اختصاص داشت و نیز نخستین برنامه رادیویی برای کوکان از دل آن ایجاد شد.
نظر شما